• 28 فروردین 1401

    دو-مهجور-فتحالله-بینیاز

    ما خیلی وقته که مردیم... از کهنه‌بلشویک‌هایی بودند که گویی قسم خورده بودند تا مرگ حکومت حزب را به چشم نبینند، سرشان را زمین نگذارند... مگه ما انقلاب کردیم که دهقانا رو بکشیم؟... هر روز چند نفر از انقلابی‌های سابق، حتی بلشویک‌ها را در زندان لوبیانكا شکنجه می‌داد تا اعتراف کنند که با ضدانقلاب و غرب همکاری دارند... تا اینکه خودش هم مشمول تصفیه حزب شد... آدم زیر پتو هم نمی‌تونه به کسی اعتماد کنه ...

Loading
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
هریت و دیوید زوجی سالم هستند که دیوانه‌وار به هم عشق می‌ورزند. تنها عیب‌شان از نظر دیگران، تمایل جنون‌آمیز برای داشتن بچه بیش‌تر است. هر چند خودشان به شوخی آن را به اتاق خواب‌شان نسبت می‌دهند... هیچ یک از افراد رمان شحصیت‌پردازی نشده‌اند، همگی «تیپ‌های» موجود در جامعه انگلستان هستند... فرزند پنجم می‌تواند القاعده و طالبان یا حتی قاتلین قتل‌های زنجیره‌ای باشد که در همه حال خود را بر حق می‌دانند ...
بهتر است ما اثرمان را براساس درون خویش و بضاعت فکری مان بنویسیم، آن گاه نامگذاری و ارزش گذاری اثر را به خوانندگان بسپاریم... بسیاری از نویسندگان معتبر جهان، داستان‌های خود را به خارج از مرزهای کشورشان می‌برند، نویسندگان ما که بنا به ملاحظاتی باید حتما این کار را بکنند... تمام آدم‌ها در طول حیات خود برابر انبوهی از داده‌های خیر و شر قرار می‌گیرند داده هایی که در ناخودآگاهشان تثبیت شده اند و براساس همان داده‌ها رفتار می‌کنند ...
در حال بارگزاری ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...