47شیوه روایت داستانی... شیوه آشناییزدایی، شیوه بازگشت به گذشته، شیوه پروستی، شیوه تكهگذاری (كولاژ)، شیوه حقیقی و مجازی، شیوه داستان خطی و غیرخطی، شیوه خودگویی، شیوه داستان در داستان، شیوه رمزی، شیوه ضدداستان، شیوه ضمنی، شیوه طنزآمیز... رمانهای فارسی نیز چون شوهر آهوخانم، سووشون، كلیدر، همسایهها و درازنای شب به شیوه خطی روایت شدهاند...
...
سنگ بزرگ علامت نزدن است. اولین بار نمی توان راه درازی را یک شبه پیمود... نوشتن نوعی ایثار است و همه چیز خود را باید برای آن داد... به تخیلتان برای غنا بخشیدن به رمان، بال و پر بدهید... ویژگی های روانشناختی شخصیت ها متفاوت است، قشرها و طبقه های اجتماع و... به طرحی فکر کنید که از تجربه ها و مشاهده های شما سرچشمه گرفته باشد.
...
مهدی چند روز پس از دستگیری و دیدن شکنجه، آزاد شده و در بیمارستان بستری است... مهدی در بیمارستان میمیرد. دوستان و خانواده او، در حالی که نفرت شدیدی از دستگاه حاکم سراسر وجودشان را گرفته، تصمیم میگیرند، هر یک به گونهای، راه مهدی را ادامه دهند... روشنفکران کافه نشین و ترسخورده، همگی پس از مرگ مهدی، متحول میشوند و آتشی که در وجود مهدی شعله کشیده بود، جان آنها را نیز به آتش میکشد.
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارتها» نبود... سیستم آموزشی دولتهای مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا تودهها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که تودههای «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و بهعلاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت میکنند
...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی میپردازد که در آنها قضاوتها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیتهای قبل از فرآیند تصمیمگیری حتی اگر کاملاً بیربط باشند، میتوانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیرگذار باشند... یکی از راهحلهای اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوتهای انسانی با قوانین یا همان الگوریتمهاست
...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوههای مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماقکشی و کلاهبرداری امرار معاش میکند... لمپن امروزی میتواند فرزند یک سرمایهدار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپنها را ذخایر انقلاب» نامید
...
نقدی است بیپرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بیمعنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسندهی کتاب میتازد و او را کاملاً بیاطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف میکند... او در این کتاب بیاعتنا به روایتهای رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است
...
بهعنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده والمارت کار کرد. او بهزودی متوجه شد که حتی «پستترین» مشاغل نیز نیازمند تلاشهای ذهنی و جسمی طاقتفرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل میشوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانههای نامرغوب زندگی میکنند تا خانههای دیگران بینظیر باشند
...