خودزندگینامه و پارهای از خاطرات... بر خود ناظر باشد، دربارهی خود حکم کند، سربزنگاه مچ خود را بگیرد، گویی مدام ناظری بیرحم و قهار همراه اوست... از انتقال از شهرستانی به شهرستان دیگر، از تفاوت اخلاقی که سهولت ارتباطات قادر به محو آن نیست... در شانزده سالگی ناگزیر است با کار در حرفهی وحشتزای پادویی امرار معاش کند... این سختیِ آغاز زندگی موجب شده است تا محنتهای سالهای زندگی پاریسی را سبک بشمارد
...
وی که همچون همه اهالی تاراسکون شکارچی قهاری است بر آن میشود که برای شکار شیر به افریقا برود. لذا با ساز و برگ عجیب و غریبی به کشتی مینشیند و به مقتضای وقت به قیافه مبدل عرب درمیآید... دلش میخواست در اعماق سرزمینها فرو رود، لیکن به دام زن زیبای مستورهای میافتد که تنها پس از تحمل سختیهای زیادی از چنگ او رها میشود و با شاهزادهای دروغین عقد ازدواج میبندد.
...
در حال بارگزاری ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه بهمنزله یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هالهای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایتهای نازیسم عذرخواهی نکرد. او سالها بعد، عضویتش در نازیسم را نه بهدلیل جنایتها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگترین اشتباه» خود خواند
...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشههای آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشهای پوسیده است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوانهای مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته میشود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ میشود
...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیرههای روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی مینشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل میکند... سادهترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین میدهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغههای شخصیاش درباره عشق، خلوص و میل بودند
...
من از یک تجربه در داستاننویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بدهبستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، میتواند فضای به هم ریخته ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستاننویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت میکنیم مقصود تنها زبانی که با آن مینویسیم یا حرف میزنیم، نیست. مجموعهای است از رفتار، کردار، کنشها و واکنشها
...
میخواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطهای بیابد و بگوید «اینجا پایانی خوش برای خودم میسازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعیاش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیلیافته برای مجموعهای از مسائل بنیادین است که در هم تنیدهاند؛ مسائلی همچون رابطه فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه تلاقی دهها مسئله ژرف و تأثیرگذار است
...







