چنگیز آیتماتوف از نویسندگان مشهور روسیه به سبب بیماری کلیوی درگذشت.

دوستعلی حسن علیف، سخنگوی کابینه قرقیزستان ضمن اعلام درگذشت چنگیز آیتماتوف در بیمارستانی در شهر نورنبرگ آلمان اعلام کرد در این زمینه به رئیس جمهور قزقیزستان نیز اطلاع داده شده است.

آیتماتوف، برای تهیه یک فیلم مستند از سوی یک شبکه تلویزیونی روسی به قازان تاتارستان رفته بود که در 16 ماه می به ناگهان اسیر بیماری کلیه شد. و برای درمان به نورنبرگ فرستاده شد.

به گزارش حریت، آیتماتوف در سال 1928 در روستای شکر از توابع استان تالاس در قرقیزستان به دنیا آمد. سال جاری میلادی در قرقیزستان به نام این نویسنده مشهور نامگذاری شده بود.

نخست وزیر و رئیس مجلس ترکیه نیز به این مناسبت پیامهای تسلیتی را خطاب به ملت قرقیزستان فرستاده اند.

چنگیز آیتماتوف از نویسندگان بزرگ ادبیات نوین روسیه است که در کشورمان نیز معروفیت دارد و شماری از آثار مهم وی به فارسی برگردانده شده است.

از مهمترین آثار آیتماتوف، می توان به جمیله، دشت مادری، بدرود گل زری، کشتی بخار سفید، پرنده های زخمی آوازخوان و روزی طولانی تر از یک قرن اشاره کرد.

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...