«پرتقال کوکی» نوشته آنتونی برجس، یکی از جنجالی‌ترین رمان‌های قرن به زودی 50 ساله می‌شود.

به گزارش خبرآنلاین، «پرتقال کوکی» در حالی 50 ساله می‌شود که پیدا شدن سندی جدید نشان می‌دهد کتاب بخت کمی برای منتشر شدن داشته است. این رمان که یکی از جنجالی‌ترین و البته موفق‌ترین کتاب‌های قرن گذشته است، شرح خشونت و پوچی زندگی گروهی نوجوان است.
سند جدیدی که اخیرا پیدا شده نشان می‌دهد این رمان شانس پایینی برای انتشار داشت چون تصور می‌شد «شکستی بزرگ» باشد. متن ارزیابی کتاب از سوی یکی از مسئولان هینمن ناشر کتاب به تازگی منتشر شده است.
تاریخ این سند سپتامبر سال 1961، یعنی بیش از یک سال قبل از انتشار کتاب است. این سند اخیرا در آرشیو ناشر پیدا شده و بنیاد بین‌المللی آنتونی برجس آن را منتشر کرده است.
نامه ارزشیابی را ماری لیند نوشته است، او یکی از کسانی بود که پیش از انتشار، کتاب‌های انتشارات هینمن را می‌خواند و نظرش در چاپ آثار تاثیرگذار بودند. او اولین نفری بود که «پرتقال کوکی» را خواند و به ناشر هشدار داده بود کتاب ممکن است نامفهوم باشد. «همه چیز به این بستگی دارد که خواننده زود با کتاب اخت شود یا نشود.» او از طرح داستانی «دقیق» و جزئیات «جذاب» رمان تعریف کرده و گفته مهم‌ترین مشکل درک زبان کوچه‌بازاری رمان است. جملات کتاب ترکیبی از زبان کوچه‌بازاری قافیه‌دار، کلمات بالکان و گویش کولی‌هاست. «این رمان جذاب است اما خواندنش دشوار است، البته رمان به شکلی عجیب بامزه هم هست.»
لیند پیش‌بینی کرده بود زبان «پرتقال کوکی» روزی بخشی از زبان مردم می‌شود و چاپ جدید فرهنگ لغت چمبرز نشان می‌دهد برخی از واژگان ابداعی کتاب مثل «droog» (به معنای اعضای یک دارودسته یا اوباش خشن) وارد زبان مردم شده است. برجس این واژه را از واژه روسی برای «رفیق» وام گرفته بود.
ارزیاب انتشارات هینمن افزوده پایان رمان «کمی شاد است... اما باقی کتاب کاملا بدبینانه است. هیچکس در آن نجات پیدا نمی‌کند. اگر بخت همراه کتاب باشد به موفقیت بزرگی می‌رسد و صدای جدیدی به نوجوانان می‌دهد. اما ممکن است کتاب شکستی بزرگ بخورد. مطمئنا کتاب هیچ حد وسطی ندارد.»
حرف لیند درست بود، وقتی کتاب در سال 1962 منتشر شد تنها چند نسخه از آن به فروش رفت، اما با ساخته شدن «پرتقال کوکی» به کارگردانی استنلی کوبریک در سال 1971 با بازی مالکوم مک‌داول در نقش اصلی فروش کتاب ناگهان بالا رفت.
«پرتقال کوکی» آنتونی برجس را که سال 1993 درگذشت به یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های ادبی بریتانیا تبدیل کرد. او که تا پیش از انتشار این کتاب به عنوان نویسنده قصه‌های مصور معمولی شناخته می‌شد، با انتشار «پرتقال کوکی» به پیشوای خشونت ضدآرمان‌شهری بدل شد.
بد نیست بدانید انتشارات هینمن با انتشار «پرتقال کوکی» شجاعت بسیاری از خود نشان داد. این انتشارات به دلیل انتشار «تصویر و تحقیق» نوشته والتر باکستر دادگاهی شده بود. سال 1959 از چاپ «لولیتا» نوشته ناباکوف طفره رفت و این درحالی بود که تمامی آثار ناباکوف را منتشر کرده بود. دو تا از کتاب‌های اولیه برجس را هم بازپس فرستاده بود.
این هفته قرار است چاپ جدیدی از «پرتقال کوکی» منتشر شود. در این مجلد متن مصاحبه‌ای منتشرنشده از برجس چاپ می‌شود. برجس در این مصاحبه اعتراف می‌کند: «همه مرا با «پرتقال کوکی» می‌شناسند. اما در میان همه کتاب‌هایم آن را کمتر از دیگران دوست دارم.»

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...