«خط‌کش‌ها و شقایق‌ها»، نوشته‌های پراکنده محمد صالح‌علاء است که در 296 صفحه، با شمارگان هزار جلد و قیمت 30 هزار تومان توسط نشر یادشده منتشر شده است. 

به گزارش ایسنا بخشی از کتاب که در پشت جلد آن آمده است: 

خرمافروش می‌رفت و فریاد می‌زد: «آآآی... خرمالو دارم.» از او پرسیدند: «تو که خرما می‌فروشی، چرا داد می‌زنی آی خرمالو دارم؟» خرمالوفروش دوره‌گرد گفت: «او، آن‌که مشتری من است خود می‌داند ما چه می‌فروشیم.» واقعا هم که چه خوب است آدمی پیش پیش بداند کی، کجا، چه می‌فروشد که مکان خود مقدمه نقد پدیده است. ان وقت‌ها اغلب مردم را از نشانی محل زندگی یا کارشان می‌شناختند. دست‌کم در سال‌های جوانی ما مهم بود که آدمی اهل کجا باشد. مثلا در سال‌های نوجوانی ما خوب بود که آدمی بچه‌ تهران باشد. آن‌وقت‌ها بچه‌ تهران بودن یک امتیاز مضاعف به حساب می‌آمد. نه تنها تهرانی بودن که حتی مهم بود آدمی بچه‌ کدام محله‌ تهران باشد، بچه‌ آجودانیه، الهیه، زعفرانیه باشد. اما یک‌باره ارزش‌ها دیگرگون شد. ناگهان خوب شد که آدمی بچه‌ پایین‌شهر باشد. پس بخت امثال من باز شد. ما که بچه‌ دولاب بودیم دیگر راه می‌رفتیم و پز می‌دادیم که ما بچه‌ دروازه دولابیم. 

زمانی که برندا و معشوق جدیدش توطئه می‌کنند تا در فرآیند طلاق، همه‌چیز، حتی خانه و ارثیه‌ خانوادگی تونی را از او بگیرند، تونی که درک می‌کند دنیایی که در آن متولد و بزرگ شده، اکنون در آستانه‌ سقوط به دست این نوکیسه‌های سطحی، بی‌ریشه و بی‌اخلاق است، تصمیم می‌گیرد که به دنبال راهی دیگر بگردد؛ او باید دست به کاری بزند، چراکه همانطور که وُ خود می‌گوید: «تک‌شاخ‌های خال‌خالی پرواز کرده بودند.» ...
پیوند هایدگر با نازیسم، یک خطای شخصی زودگذر نبود، بلکه به‌منزله‌ یک خیانت عمیق فکری و اخلاقی بود که میراث او را تا به امروز در هاله‌ای از تردید فرو برده است... پس از شکست آلمان، هایدگر سکوت اختیار کرد و هرگز برای جنایت‌های نازیسم عذرخواهی نکرد. او سال‌ها بعد، عضویتش در نازیسم را نه به‌دلیل جنایت‌ها، بلکه به این دلیل که لو رفته بود، «بزرگ‌ترین اشتباه» خود خواند ...
دوران قحطی و خشکسالی در زمان ورود متفقین به ایران... در چنین فضایی، بازگشت به خانه مادری، بازگشتی به ریشه‌های آباواجدادی نیست، مواجهه با ریشه‌ای پوسیده‌ است که زمانی در جایی مانده... حتی کفن استخوان‌های مادر عباسعلی و حسینعلی، در گونی آرد کمپانی انگلیسی گذاشته می‌شود تا دفن شود. آرد که نماد زندگی و بقاست، در اینجا تبدیل به نشان مرگ می‌شود ...
تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...