سرمایهداری از آغاز خصلت جهانی داشت، زیرا به بازار جهانی و مواد خام و محصولات تولیدی نظام بردهداری در حاشیه اروپا و مزارع پنبه ایالاتمتحده وابسته بود... چنین رشد پایینی بدون بازتوزیع مجدد ثروت احتمالاً موجب ناآرامیهای اجتماعی یا تحمیل رژیم سیاسی مستبدتر میشود... تنها یک انقلاب سوسیالیستی بر اساس تجربیات شوروی و آموزههای مارکس، انگلس و لنین میتواند ما را از این مخمصه رهایی بخشد... دهها هزار شرکت تحت کنترل مردم
...
بر دو تحول مهم تأکید دارد... خیزش و افول پروژه نومحافظهکارانهی قرن جدید آمریکایی؛ دوم، ظهور چین به عنوان پیشگام رنسانس اقتصادی شرق آسیا... پیش بینی کرد که بین غرب و شرق یا به عبارت دیگر بین غرب و سرزمینهای تحت تصرفش توازن قدرت به وجود میآید، به قسمی که نابرابری را اندکی عقب براند... موفقیت اصلاحات چین به دلیل اتخاذ سیاست شوک درمانی نیست، بلکه این کشور ثبات اجتماعی را در اولویت قرار داد و دو هدف ایجاد شغل و بازساخت اقتصادی را توأمان دنبال کرد
...
دولتهای دوگانه آقای احمدینژاد یک دور جدیدی از سلب مالکیت از مردم و خصوصیسازی افسارگسیخته را رقم زد... مسالهای که اهمیت دارد نقد درونی مارکسیسم است... عشاق لیبرال دموکراسی و نئولیبرالیسم به محض فروپاشی شوروی پابرهنه به میدان دویدند و پایان تاریخ و پایان مبارزه و پایان سیاست را اعلام کردند... از یک طرف جوانان قرار است آگاهی انقلابی پیدا کنند و از طرف دیگر خود سیستم اجازه نمیدهد... حذف غیرخودیها خودیها را بیشتر متشنج میکند و مجبور میشوند بیشتر حذف کنند
...
میگویند شهریار ماکیاولی همیشه کنار تخت استالین است. غیر از این هم از او انتظار نمیرفت: پس از این کتاب، هیچ سخن بهواقع مهمی درباره اخلاقیات سیاسی گفته نشده است... خوانش این آثار باید در ارتباط و تعامل با محیط صورت گیرد... اثر منفور و مهوّع آدولف هیتلر هم در کنار کتابهای خردمندانی همچون هابز و لاک و مونتسکیو و برک و دوتوکویل و هایک و رالز، فصلی را به خود اختصاص داده است.
...
بازخوانی نوآورانه از کانت و مارکس... بیش از هر چیز تثلیث «سرمایه- ملت- دولت» را نشانه گرفته است... برای مارکس، کمونیسم یک دستور مطلق کانتی بود، یعنی امری به تمام معنی عملی و اخلاقی... کمونیسم بدون زیربنای اقتصادی توخالی است و در همان حال کمونیسم بدون مبنای اخلاقی نابیناست... اقتصاد سرمایهداری را نمیتوان با مفهومهایی چون قدرت تولید و مناسبات تولید یا زیربنا و روبنا تبیین کرد... اگر بکوشیم فقط سرمایهداری را واژگون کنیم، باید به دولتگرایی تن بسپاریم یا در حس ملتپرستی غرقه شویم
...
کارل مارکس و فریدریش انگلس به نمایندگی از سوی دومین کنگره «اتحادیه کمونیستها» (لندن، دسامبر 1847) به تحریر این سند مشهور پرداختند که نشاندهنده مرحلهای اساسی در تاریخ نظریات سوسیالیستی است و آغاز توسعه جنبش کارگری معاصر به شمار میرود... تمامی تاریخ، تاریخ مبارزه طبقاتی، یعنی مبارزه میان طبقات استثمارشده و استثمارکننده، طبقات مسلط و طبقات تحت سلطه، در مراحل مختلف تکامل اجتماعی بوده است... پرولتاریای همه کشورها متحد شوید!
...
در حال بارگزاری ...
در حال بارگزاری ...
هنرمندی خوشتیپ بهنام جد مارتین به موفقیتهای حرفهای غیرمعمولی دست مییابد. عشقِ اُلگا، روزنامهنگاری روسی را به دست میآورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که بهدست آژانسهای مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر میپیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا بهعنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمالگرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشمانداز آن
...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینههای اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قویتر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشهای که از قفقاز میآمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بینیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است
...
وقتی با یک مستبد بیرحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه میخورید، شگفتآور است که چقدر به ندرت احساس میکنید روبهروی یک شیطان نشسته یا ایستادهاید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی میکنند و لبخند میزنند... در شرایط مناسب، هر کسی میتواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستمهای خوب رهبران بهتر را جذب میکنند و سیستمهای بد رهبران فاسد را جذب میکنند... به جای نتیجه، روی تصمیمگیریها تمرکز کنیم
...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیهای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعهی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم
...
هنگام خواندن، با نویسندهای روبه رو میشوید که به آنچه میگوید عمل میکند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بیعسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح میشوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی.
...