موریس مترلینک، Maeterlinck, Maurice نمایشنامه‌نویس و شاعر بلژیکی فرانسوی‌زبان (1862-1949) از خانواده‌های اصیل فلاندری است و در مدرسه‌ی مذهبی یسوعیان تعلیم و تربیت یافت. از نوجوانی به شعر و عالم طبیعت علاقه‌ی فراوانی نشان داد، تا جایی که از شغل وکالت دعاوی که مورد پسند خانواده‌اش بود، دست برداشت تا همه‌ی وقت را به شعر و ادب مصروف دارد. پس با نهضت بلژیک جوان Jeune- Belgique که هدف نوگرداندن ادبیات بلژیک بود، رابطه یافت و با نشریه‌های این نهضت همکاری کرد. در 1886 به پاریس رفت و به نهضت سمبولیسم پیوست. دیوان گرمخانه‌ها Les Serres chaudes (1889) او را به جهان ادب شناساند. اشعار این دیوان سرشار از غم جانگداز و تاریک‌بینی و نیاز مبهم به عالم اسرار است و نشانه‌هایی از مکتب سمبولیسم دربردارد و علاقه‌ی مترلینک را به کشف سرچشمه‌های تحول روحی خویش می‌نمایاند. نمایشنامه‌ی شاهزاده‌خانم مالن La Princesse Maleine در همان سال بر شهرت مترلینک افزود، نمایشنامه‌ای در پنج پرده که اولین اثر سمبولیک نویسنده به‌شمار آمد و بسیار مورد ستایش قرار گرفت تا جایی که به طور مبالغه‌آمیز مترلینک را شکسپیر بلژیک خواندند.

موریس مترلینک مترلینگ Maeterlinck, Maurice

در قصر مارسلوس Marcelus شاه مراسم نامزدی دخترش شاهزاده‌خانم مالن را با پسر پادشاه هلند برپا کرده است. ناگهان توفانی شدید برمی‌خیزد و پیش‌گویی‌هایی مبهم از بدبختی که در کمین است، شادی جشن را برهم می‌زند. در واقع نیز ضیافت به جدال و مشاجره‌ی دو شاه منجر می‌شود، نامزدی برهم می‌خورد و شاه هلند پدر داماد، تهدیدکنان مجلس را ترک می‌کند، پس میان دو کشور جنگ برپا می‌شود، پدر و مادر مالن کشته می‌شوند، قصر به آتش کشیده می‌شود، شهر ویران می‌گردد، از میان این کشتار عظیم تنها مالن با دایه‌اش در برجی پنهان می‌شود تا روزی به نامزد خود برسد. پس به صورت ناشناس و به عنوان خدمتکار به قصر شاه هلند وارد و پس از حوادث بسیار و توطئه‌ها و دسیسه‌ها کشته می‌شود. قهرمانان اصلی و نامرئی این نمایشنامه عشق و مرگ است و مترلینک برای آنکه قدرت شوم تقدیر را نشان دهد، اشخاص نمایشنامه را از پیر و جوان مردمانی بس ضعیف ساخته است. تنها چهره‌ی شاهزاده‌خانم مالن است که در واقع پرجاذبه‌ترین و دلپذیرترین چهره‌های آفریده‌ی مترلینک به‌شمار می‌آید.

مترلینک پس از آن بلاانقطاع نمایشنامه منتشر کرد، از آن جمله است: مهمان ناخوانده L' Intruse (1890)، مقصود از مهمان ناخوانده در این نمایشنامه مرگ است که به بستر زنی بیمار نزدیک می‌گردد، در حالی‌که همه‌ی خانواده در اتاق دیگر جمع شده‌اند و می‌کوشند که با حرف‌زدن غم را از خود دور کنند، تنها پدر پیر نابیناست که صدای قدم‌های مرگ را به اتاق مجاور می‌شنود، اما دیگران چیزی نمی‌بینند و چیزی نمی‌شنوند، تا لحظه‌ای که در باز می‌شود و خواهر روحانی مرگ بیمار را اعلام می‌کند. نابینایان Les Aveugles (1891)، پلئاس و ملیزاند Pelléas et Melisande (1892) که مترلینک را یکی از نمایندگان بزرگ مکتب سمبولیسم در تئاتر معرفی کرد و دبوسی Debusey از آن اپرا ساخت. اندرون Intérieur (1894)، مرگ تنتاژیل La Mort de Tintagiles (1894) و مانند آن. مترلینک در 1896 که به شهرت و ثروت رسیده بود، به‌کلی بلژیک را ترک کرد، در فرانسه اقامت گزید و مدت بیست سال با ژورژت لوبلان Georgette Leblanc، هنرپیشه‌ای که به صورت ستایش‌انگیزی نمایشنامه‌های او را عرضه می‌کرد و مترلینک نیز بسیاری از نمایشنامه‌های خود را برای او می‌نوشت، به‌سر برد.

مترلینک بر اثر مطالعه‌ی آثار نویسندگانی چون امرسون به علوم باطنی تمایل یافت و آثاری نوشت که بیشتر در زمینه‌ی سرنوشت بشر بود، از آن جمله است: گنجینه‌ی مردم حقیر Le Trésor des Humbles (1896)، عقل و سرنوشت La Sagesse et la destinée (1898) و مانند آن که نمی‌توان آنها را آثاری کاملاً فلسفی خواند، بلکه جنبه‌ی ابهام و اسرارآمیزی است که بیشتر بر آنها غلبه دارد. مترلینک در 1901 خواهر روحانی بئاتریس Soeur Béatrice را نوشت که یکی از زیباترین افسانه‌های قرون وسطاست و موضوعش به‌وسیله‌ی بسیاری از نویسندگان اقتباس شده است. مترلینک به این افسانه صورت نمایشی داده و آن را در سه پرده تنظیم کرده است که در 1910 در بروکسل بر صحنه آمد. مونا وانا Monna Vanna در سه پرده در 1902 به اجرا درآمد و آریان و ریش آبی Ariane et Barbe-bleue نیز در همان سال به نمایش گذارده شد که نمایشنامه‌ای بود افسانه‌ای در سه پرده و دوکا Duka برایش آهنگ ساخت.

نمایشنامه‌ی پرنده‌ی آبی L'Oiseau bleu که در شش پرده و دوازده صحنه ابتدا در 1908 در مسکو و سپس در 1911 در فرانسه بر صحنه آمد، نمایشنامه‌ای بود خیال‌انگیز چون قصه‌ی پریان. دو کودک هیزم‌شکن فقیر در شب عید نوئل هیچ‌گونه وسیله‌ی شادی و سرور ندارند، جز آنکه به تماشای چراغ‌های روشن قصر همسایه بپردازند. پس با آرامی به خواب می‌روند و رؤیایی شگفت‌انگیز می‌بینند، پری‌ای بر انان نمایان می‌گردد و برای یافتن پرنده‌ی آبی که پیک خوشبختی است، آنان را با خود همراه می‌برد و به هریک انگشتری الماسی جادویی می‌دهد که با چرخاندنش می‌توانند اشیاء و حیوان‌های دلخواه را ببینند. موضوع نمایشنامه که از قصه‌های سنتی گرفته شده زمینه‌ی بسیار مناسبی بود برای عرضه‌کردن صحنه‌های رویایی که در آن بدبینی مترلینک کاهش یافته و اعتماد به زندگی و آرامش در برابر مرگ از آن نمودار گشته بود. پرنده‌ی آبی بیش از سایر نمایشنامه‌های مترلینک پیروزی یافت. خاصه در کشورهای انگلیسی‌زبان پیروزی آن عظیم بود.

مترلینک بر اثر علاقه‌ی شدید به طبیعت آثاری نیز در تاریخ طبیعی و زندگی حشرات نوشت که پیوسته چاپ آنها تجدید شد، از آن جمله است: زنبور عسل La Vie des abeilles (1901)، موریانه La Vie des termites (1926)، زندگی مورچگان La Vie des fourmis (1930)، هوش گل‌ها L'Intelligence des fleurs (1907)، از نمایشنامه‌های مذهبی مترلینک، مریم مجدلیه Marie Magdeleine است که موضوعش از انجیل گرفته شده و در 1913 در سه پرده بر صحنه آمده است. در این نمایشنامه تضادی شدید میان عنصر مذهبی و انسانی دیده می‌شود – تضادی که تقدیر شوم و اضطراب بر آن حکمفرماست و گفتگوهای نمایشنامه در لحن تغزلی بسیار دلپذیری ساخته شده است. موضوع فلسفی در آثار مترلینک وسوسه‌ی بشر است در برابر حل معمای سرنوشت، خاصه اندیشه‌ی مرگ که از این نقطه‌نظر کاملاً با آیین مذهب کاتولیک مغایرت دارد. این نظر در اثر دیگر او به نام مرگ La Mort (1913) بیان شده است. قهرمانان نمایشنامه‌های مترلینک مردمی‌اند ناتوان و پیوسته میان عالم رؤیا و عالم واقعی سرگشته و حیران.
مترلینک در تاریخ ادبیات، خاصه در آثار نمایشی مقامی والا دارد و به‌سبب ارزش مجموع آثارش در 1911 به دریافت جایزه‌ی ادبی نوبل نایل آمد و در 1932 از طرف پادشاه بلژیک به لقب کنت مفتخر گشت.

ترجمه به فارسی: از جهان تا ابدیت- اعترافات- افکار کوچک و دنیای بزرگ- اندیشه‌های یک مغز بزرگ- بعد چهارم- پرنده‌ی آبی- در پیشگاه خدا- دروازه‌ی بزرگ- دنیای دیگر- راز بزرگ- رستاخیز- زنبور عسل- زندگی مورچگان- ژاندارک- ساعت شنی- سایه‌ی بال‌ها- عقل و سرنوشت- عنکبوت زجاجی- قانون بزرگ- گنجینه‌ی ناچیز- مکافات- موریانه‌ها- موناوانا- میزبان ناشناس- هوش گل‌ها- مرگ.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...