کالبدشکافی عشق | آرمان ملی


خانم اِولین دو لا شنلی‌یر[Évelyne de la Chenelière] (1975) یکی ار برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویسان کانادایی است که تا امروز بیست‌ودو نمایشنامه و یک رمان از او منتشر شده است. یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار او «تن و دیگر تکه‌پاره‌های عشق»[Flesh and Other Fragments of Love یا Chair et autres fragments de l'amour] است که در سال 2012 منتشر شد و پس از هشت سال با ترجمه مازیار نیستانی از سوی نشر مانیاهنر به فارسی منتشر شده است.

اِولین دو لا شنلی‌یر[Évelyne de la Chenelière] (1975) یکی ار برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویسان کانادایی است که تا امروز بیست‌ودو نمایشنامه و یک رمان از او منتشر شده است. یکی از شناخته‌شده‌ترین آثار او «تن و دیگر تکه‌پاره‌های عشق»[Flesh and Other Fragments of Love یا Chair et autres fragments de l'amour]

نمایشنامه‌ «تن و دیگر تکه‌پاره‌های عشق» اقتباسی است از رمان «کلمه‌هایی برای گفتنش» مشهورترین رمان ماری کاردینال (2001-1921) نویسنده‌ فرانسوی که در دهه هفتاد میلادی نویسنده و همسرش تجربه کرده بودند. این رمان زندگینامه‌ای در سال 1976 منتشر شد. این رمان به دوران کودکی نویسنده در الجزایر، رابطه با مادرش، احساس از دست‌دادن او، بیماری روانی و درمان از طریق روانکاوی می‌پردازد. اما «تن و دیگر تکه‌پاره‌های عشق» ماجرای زوجی است که زندگی مشترک‌شان بعد سال‌ها به بحران رسیده است. آنها سعی می‌کنند با گذراندن تعطیلات‌شان در ایرلند فرصتی التیام‌بخش برای زخم‌های زندگی‌شان مهیا کنند، اما در همین حین سروکله‌ جسد زن جوانی در زندگیشان پیدا می‌شود.

دولا شنلی‌یر خود درباره چرایی اقتباس از این رمان می‌گوید: «ذهن ماری کاردینال درگیر مضامینی شده بود که مرا هم به چالش کشیدند. از این رو که تِم‌های جدیدی نبودند: تجربه مادرانگی، مناظر کودکی، عاشقی و فارغ‌شدن از عشق، نوستالژی، زنانگی، رشد روحی، درون‌گرایی، ادبیات. امروزه اما مضامینی همچون خشونت، ظلم، روابط انسانیِ یک‌بار مصرف و خلأ درونی و انحرافی مُد شده‌اند. خب در این شرایط چرا از رمان‌نویسی اقتباس کنیم که آثارش از آخرین مُدها به دور است؟»

دولا شنلی‌یر پاسخ پرسش خود را این‌گونه می‌دهد: «در سال‌های اخیر ماری کاردینال به برزخی فرستاده شده بود که بسیاری از نویسندگان مهم وقتی می‌میرند به آنجا تبعید می‌شوند. آنها در بزرخ می‌مانند تا زمانی که مردم دوباره به آثارشان روی بیاورند و به کشف‌شان بپزدازند. من به این رمان ماری کاردینال به این دلیل علاقه‌مندم که حس می‌کنم می‌توانم جوهرش را بیرون بکشم و قدرت و ضرورت آثارش را آشکار کنم. ماری کاردینال به عنوان نویسنده در آثار و شیوه زندگی‌اش تلاش کرد تا زندگی زوج‌ها، خانواده‌ها و هرآنچه را معنای زن‌بودن دارد به ویژه زن خلاق روشنفکر، بازآفرینی کند. من بر این باورم که او می‌خواست ما از قید تعریف برهاند.»

خانم شُنُلی‌یر نیز در نمایشنامه «تن و دیگر تکه‌پاره‌های عشق» معانی و مفاهیم متنوع و گسترده‌ای را گرد آورده: مرگ، عشق، هنر، بیماری، خانواده، مادرانگی، نفرت و زنانگی. مفاهیمی که از خلال یکدیگر عبور می‌کنند و هریک، دیگری را فرامی‌خوانند و به دنیا می‌آورند. عرصه‌ای از زایش مداوم معنا که پیش روی ما گشوده شده است.

رمان ماری کاردینال آنطور که خانم شُنُلی‌یر می‌گوید پیرامون زندگی خصوصی می‌چرخد؛ رمانی که بدن را به‌مثابه یک چشم‌انداز می‌نگرد و چشم‌انداز را به مثابه یک بدن. نوعی کالبدشکافی عشق رمانتیک؛ و همین رویکرد نیز در نمایشنامه «تن و دیگر تکه‌پاره‌های عشق» دیده می‌شود آنطور که در پایان نمایش از زبان سیمون (همسر پی‌یر) می‌خوانیم:

«دوست داشتم روز مرگ من، روز مرگ دوتایی‌مون باشه، ولی حالا می‌دونم که، یه زندگی واسه دونفر کافی نیست، ما هر کدوم دست‌کم 10 زندگی لازم داریم، کلی زمان می‌خواهیم تا بفهمیم چطور زندگی کنیم. فکرش رو بکن!

نگران نباش عزیز دلم، من تورو با خودم نمی‌برم. من دوتامون رو غرق نمی‌کنم، توی حافظه من، به زودی کلمات دونه‌دونه غرق می‌شن، چیزی که توی حافظه من غرق می‌شه کلمه‌ها است. می‌دونم. کلماتم مثل مورچه‌ها توی کهربا هستن؛ مورچه‌هایی گرفتار، روی زبون گنگم.

من تا آخر زبان، و تا آخر همه دروغ‌ها حرف می‌زنم. نحوَم تکه‌تکه می‌شه. دستور زبانم به‌هم می‌ریزه. سر جملاتم قطع می‌شه. کلماتم باهم سر جنگ دارند. به زودی زبونم از توی دهنم می‌افته بیرون؛ نمی‌دونم چطوری بگم؛ ولی می‌گم. خودم رو غرق نمی‌کنم. برمی‌گردم به ابتدای زبان؛ جایی که واژه‌ها و جهان هنوز شکل نگرفته‌اند. برمی‌گردم به اون جای بی‌کلام، به قبل از اینکه زبان استعمار بشه؛ قبل از اینکه همه کلمات بیفتن توی تله. می‌گم نگاه کن عشق من! چشم‌انداز مثه یه ضیافت ابدیه؛ جشنی برای چشم‌ها...»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...