رمان «تخم شر» نوشته بلقیس سلیمانی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شد.

تخم شر بلقیس سلیمانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، بلقیس سلیمانی متولد سال ۱۳۴۲ در کرمان، داستان‌نویس و منتقد ادبی و پژوهشگر معاصر ایرانی است. کتاب‌های «بازی آخر بانو»، «بازی عروس و داماد» و «خاله بازی» از آثار اوست که همگی بیش از پنج بارتجدید چاپ شده‌اند و رمان «بازی آخر بانو» برنده جایزه ادبی مهرگان و بهترین رمان بخش ویژه جایزه ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵ شده‌است.

او در رشته کارشناسی ارشد فلسفه تحصیل کرده‌است. بیش از ۸۰ مقاله در مطبوعات نوشته‌است و برخی از داستان‌های وی به زبان‌های انگلیسی، ایتالیایی و عربی ترجمه شده‌ است. او داوری جایزه‌های ادبی از جمله جشنواره بین‌المللی برنامه‌های رادیویی و جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را نیز بر عهده داشته است.

«نام کوچک من بلقیس» آخرین کتابی بود که پیش از این‌، به قلم سلیمانی به چاپ رسید. این‌کتاب سال ۹۸ توسط انتشارات ققنوس چاپ شد و مجموعه نوشته‌ها و قصه‌های این‌نویسنده از زندگی خودش را شامل می‌شد. «آن‌مادران این‌دختران» و «مارون» از جمله آثار متاخر سلیمانی هستند که اولی توسط انتشارات ققنوس و دومی توسط نشر چشمه به چاپ رسید.

«تخم شر» جدیدترین رمان این‌نویسنده است که صدوچهل‌وششمین کتاب «داستان ایرانی» و نودوپنجمین‌ «رمان» است که ققنوس چاپ می‌کند. این‌داستان هم مانند دیگر رمان‌های سلیمانی داستان سال‌های معاصر مردم ایران است؛ سال‌های پیش و پس از انقلاب و سال‌های اکنون. او در این‌رمان، داستان دو نسل را روایت کرده است؛ یک‌نسل که همه‌چیزش را برای عشق می‌دهد و دیگری که خود و عشق را نابود می‌کند.

داستان این‌رمان در بستر زمانی سال‌های ابتدای دهه ۱۳۷۰ آغاز می‌شود. پایانش نیز مربوط به سال‌های ابتدای دهه ۸۰ است. عشق و زندگی محوری‌ترین مفهومی است که اتفاقات این‌کتاب حول آن قرار گرفته‌اند. عشق، خیر و شر موضوعاتی هستند که شخصیت‌های داستان «تخم شر» درباره آن‌ها چالش دارند.

«تخم شر» در ۹ فصل نوشته شده است. در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

عبدالحی مذهبی بود، نه مذهبی، قشری و معمولی. به روشنفکران دینی تعلق خاطر داشت. تازه این ترکیب عجیب و غریب باب شده بود و به آدم‌هایی مثل دکتر سروش و مجتهد شبستری می‌گفتند روشنفکر دینی. عبدالحی از سینه‌چاکان این جماعت بود. شاگرد سروش بود و هرجا دکتر سروش سخنرانی یا جلسه‌ای داشت، او هم حضور داشت. ماهرخ هم چندبار با آن‌ها، مینو و عبدالحی، به این‌جلسات رفت. اما سهراب نرفت. با این همه مجله کیان و مدرسه را می‌خریدند و می‌خواندند. کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت را که یک‌جورهایی مانیفست این فرقه بود با ماهرخ و با وسواس خواندند و در مورد موضوعاتش بحث کردند. ماهرخ می‌دانست سهراب این کتاب را می‌خواند تا خودش را برای بحث با عبدالحی آماده کند که آن را انقلابی در معرفت‌شناسی ایران معاصر می‌دانست. سهراب با اندیشه‌های دینی ابدا همدلی نداشت. برای همین هم عبدالحی مدام به او می‌گفت تو نمی‌توانی درک کنی. برای فهم، برای درک هر نظریه‌ای اندکی همدلی و سمپاتی نیاز است. گاهی هم جمله‌ای از یک فیلسوف قرون وسطی مثال و شاهد می‌آورد که معنایش این بود: ایمان بیاور تا بفهمی.

این‌کتاب با ۴۷۱ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۷۲ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...