هوشنگ مرادی کرمانی، خالق «قصه‌های مجید» به تغییرات عجیب این داستان در کتاب درسی هفتم دبیرستان اعتراض کرد.

اعتراض هوشنگ مرادی کرمانی: مجید به سنی نرسیده که نماز بخواند! قصه های مجید کتاب هفتم دبیرستان

به گزارش کتاب نیوز، مرادی کرمانی در این باره گفت: هر شخصیتی که نویسنده‌ای می‌نویسد، طبیعتا برای او کارهایی می‌گذارد که در حد توان و سوابق آن شخصیت است. نمی‌دانم با این کار چه هدفی را دنبال می‌کنند. به نظر من این موضوع بیشتر ضرر می‌زند زیرا معلمان و بچه‌ها اصل قصه را می‌خوانند. در متنی که نویسنده‌اش زنده است، دست می‌برند و اطلاع نمی‌دهند؛ این کار درستی نیست.

کرمانی خاطرنشان کرد: مجید به سنی نرسیده که نماز بخواند. در هیچ‌کدام از داستان‌ها هم نماز نخوانده است اما بی‌بی نماز می‌خواند و چندجای داستان سر سجاده است که کار خیلی خوبی هم هست. اما مجید یک بچه ۱۰-۱۲ ساله است و به سنی نرسیده که نماز بخواند؛ در این داستان این بچه می‌خواهد به اصفهان برود و جاهای دیدنی‌اش را ببیند.

او با تاکید بر این‌که تغییر در شخصیت‌ها و داستان به ضرر مخاطبان است، به تغییراتی که چند سال قبل هم بر این داستان اعمال شده بود اشاره و بیان می‌کند: می‌توانند داستان را بردارند و داستان دیگری بگذارند. ««قصه‌های مجید» ۳۸ داستان است و زمانی که مخاطب این داستان را به همراه داستان‌های دیگر می‌خواند متوجه می‌شود با شخصیت داستان متضاد است.

این داستان مانند خانه من است، انگار که آمده‌اند و بدون اجازه من در بخشی از خانه‌ام اتاق ساخته‌اند. آیا این کار درست است که بدون اجازه چنین کاری کنند؟ باید از من دو خط اجازه می‌گرفتند که با تغییر منتشر می‌کنیم. این تغییرات باعث می‌شود شخصیت داستان به شخصیتی غیرقابل باور تبدیل شود و توی ذوق معلم و دانش‌آموز می‌زند. در داستان دست می‌برند و می‌خواهند از این راه بچه‌ها را نمازخوان کنند اما این کار تاثیر آموزشی و تربیتی برای بچه‌ها ندارد. این داستان، داستانی ادبی است.

در عین حال، رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی در واکنش به تغییر صورت گرفته در متن داستان «سفرنامه اصفهان» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی در متن کتاب فارسی پایه هفتم، از اصلاح و برگرداندن متن اصیل داستان به کتاب درسی سال تحصیلی آینده خبر داد.

حسن ملکی با بیان اینکه دستور دادم متن به همان شکل اصیل خودش برگردد، گفت: البته در انتهای مطلب نوشته شده با اندکی تغییر و تلخیص که نویسنده محترم مطلع باشد که اندک تغییر اتفاق افتاده است، ولی برای سال آینده اصلاح خواهد شد و در نسخه الکترونیکی روی سایت سازمان هم این مطلب را اصلاح می‌کنیم و جای نگرانی نیست.

چندی پیش فرزانه منصوری، همسر نادر ابراهیمی هم در اتفاقی مشابه تهدید به شکایت کرده بود.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...