کتاب «راستی چرا؟» [The Science of Why: Answers to Questions About the World Around Us] نوشته جِی اینگرام [Jay Ingram] با ترجمه رضا اسکندری‌آذر منتشر شد.

راستی چرا؟» [The Science of Why: Answers to Questions About the World Around Us] نوشته جِی اینگرام [Jay Ingram]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این کتاب با عنوان فرعی «پاسخ به سؤالاتی درباره جهان پیرامون ما» در چهار بخش: بدن، قلمرو حیوانات، ماوراءالطبیعه و عالم طبیعت و در ۲۴۰ صفحه با قیمت ۴۵هزار تومان توسط نشر خزه منتشر شده است.

در معرفی کتاب «راستی چرا؟» توسط ناشر عنوان شده است: جی اینگرام در هر یک از بخش‌های یادشده سؤالاتی را طرح می‌کند و بعد با زبانی ساده و طنازانه و البته علمی به آن‌ها پاسخ می‌دهد. به عنوان نمونه در بخش اول این پرسش‌ها مطرح شده است: چرا پیاز اشک آدم را درمی‌آورد؟، آیا ما همه ژن نئاندرتال‌ها را در وجود خود داریم؟، چرا گاهی کلمه‌ای سر زبانم است، اما به یادش نمی‌آورم؟، چرا خمیازه مسری است؟، آیا نیوتون واقعاً به واسطه‌ افتادن سیب روی سرش قانون جاذبه را کشف کرد؟ و ... .

در بخش قلمرو حیوانات هم این سؤالات و پاسخ‌های‌شان را می‌بینیم: آیا گربه‌ها ما را دوست دارند یا فقط تحمل‌مان می‌کنند؟، آیا سگ‌ها واقعاً بهترین دوست انسان هستند؟، چه چیزی پشه‌ها را به من جذب می‌کند؟، چرا مارمولک‌ها دم‌شان را از دست می‌دهند؟ چرا دست‌های تیرانوزوروس رکس این‌قدر کوتاه بودند؟ و ... ‌.

بخش سوم کتاب نیز شامل پرسش و پاسخ‌هایی از این قبیل است: آیا ما خواب را رنگی می‌بینیم؟، آیا واقعا می‌توانیم تشخیص دهیم چه وقت کسی به ما خیره شده؟، آیا پاگُنده وجود دارد؟، آیا ارشمیدس واقعاً کشتی‌های رومیان را با استفاده از نور خورشید به آتش کشید؟ و ... .

در بخش پایانی کتاب «راستی چرا؟» جی اینگرام، نویسنده و پژوهشگر سرشناس کانادایی، به طرح این سؤالات و پاسخ به آن‌ها پرداخته است: چرا با بالا رفتن سن، زمان سریع‌تر می‌گذرد؟، آیا دنیای ما واقعاً دنیای کوچکی است؟، چرا برگ‌ها در پاییز تغییر رنگ می‌دهند؟، دیوار صوتی چیست و چه‌چیز می‌تواند آن را بشکند؟، یک برگه کاغذ را چند مرتبه می‌توان تا زد؟، آیا گالیله واقعاً گلوله‌ها را از بالای برج پیزا انداخت؟ و... .

این کتاب سومین همکاری مشترک رضا اسکندری آذر و نشر خزه است. این مترجم و ناشر، پیش‌تر کتاب‌های «تاریخچه‌ی همه چیز» (امیلی پروکوپ) و «هنر آرامش» (پیکو آیر) را منتشر کرده‌اند.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...