ساموئل کلمنز یا مارک تواین نیمی از سال را همراه همسرش در مزرعه خواهر همسرش در نیویورک می‌گذراند. او برای نوشتن، امنیت خاطر، گوشه‌ای دنج، طبیعتی دلپذیر، خانه‌ای گرم و البته طبعی خلاق داشت.

مارک تواین اتاق مطالعه مارک تواین | تصویر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از  همشهری آنلاین، سوزان کرین، خواهر همسر مارک تواین و همسرش تئودور کرین، این خانه‌ زیبا در میان جنگل تپه‌ شرقی المیرا در نیویورک را به ارث برده بودند و مارک تواین و همسرش اولیویا هر سال از ماه مارس تا سپتامبر در مزرعه کواری می‌ماندند. هر سه دختر سم کلمنز و اولیویا، سوزی، کلارا و جین زیر سقف همین خانه به دنیا آمدند.

در سال ۱۸۷۴، سوزان در فاصله صد متری خانه، برای سم یک اتاقک چوبی ساخت که بتواند کمی دورتر از خانواده به کار نوشتنش بپردازد. شاید هم برای این بود که عادت ۳۰ نخ سیگار در روز مرد نویسنده را از خودش و باقی اعضای خانواده دور نگه دارد. تواین در سال ۱۸۸۶ درباره مزرعه کواری و خانه نوشت: «شاید بتوان گفت اینجا خانه هاکلبری فین و کتاب‌های دیگرم است، چرا که اینجا نوشته شدند.»

اتاق مطالعه مارک تواین | تصویر

سم تا ساعت ۵ در اتاقکش می‌نوشت و بعد برای شام به خانه بازمی‌گشت. با شرایطی که داشت، طبیعی هم بود که مهم‌ترین آثارش را در مزرعه کواری بنویسد. صبح‌ها قهوه و صبحانه‌اش آماده بود و بعد هم برای خلوتی که لازمه نوشتن است، به اتاق جداگانه‌اش در صد متری خانه می‌رفت. او آن‌جا با افکار و گربه‌هایش تنها بود تا با کلمات دست و پنجه نرم کند.

وقتی خورشید در حال غروب بود، او کاغذهایش را زیر بغل می‌زد و می‌رفت به خانه‌ای که در آن گرمای خانواده و شامی دلچسب در انتظارش بود. وقتی خدمتکارها ظرف‌های شام را می‌شستند، او اغلب پیش‌نویس‌ داستان‌هایش را برای خانواده‌اش می‌خواند و آن‌ها هم او را تحسین می‌کردند. موقعیت ایده‌آلی برای نویسنده بود؛ زندگی‌ای تجملی که در آن زمان برای یک نویسنده مرد موفق ممکن بود.

مارک تواین در نوشتن تمایل چندانی به تجمل نداشت. نقل قولی از او مشهور است که می‌گوید از یک کلمه ۵ دلاری استفاده نکن، وقتی یک کلمه ۵۰ سنتی هم همان کار را می‌کند. اما وضع محل اقامت و میز شامش کاملا با این ایده متفاوت بود. همان‌طور که در کتاب Twain’s Feast: Searching for America’s Lost Foods in the Footsteps of Samuel Clemens آمده است، وقتی بحث غذا و فانتزی‌های خوراکی می‌شد، تواین هرگز خویشتن‌دار نبود. تواین با خانواده‌ای از طبقه بالا ازدواج کرده بود و میزهای شام مجلل برایش فراهم بود. سم کلمنز یا مارک تواین، تعادل زندگیش را این طور پیدا کرده بود: کار کردن در مواقعی که می‌خواست، در شرایط آرامی که همسرش و خواهر همسرش برایش فراهم کرده بودند.

اتاق مطالعه مارک تواین | تصویر

اتاقک مطالعه مارک تواین در سال 1952، سال‌ها بعد از مرگ نویسنده به محوطه کالج المیرا در نیویورک منتقل شد:

اتاق مطالعه مارک تواین | تصویر

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...