مجموعه داستان «زیر سایه درخت بیعار» نوشته فرهاد حسن‌زاده منتشر شد.

زیر سایه درخت بیعار فرهاد حسن‌زاده

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این نویسنده با اعلام این خبر نوشته است: این کتاب حاوی ۱۰ داستان کوتاه با حال و هوای جنوب است؛ داستان‌هایی برگرفته از رویدادهای ساده‌ زندگی.

او با اشاره به تنوع این داستان‌ها از نظر زمان‌های تاریخی و نقاط جغرافیایی و حتی شخصیت‌ها، وجه مشترک همه‌ آن‌ها را نخی به نام جنوب دانسته و از آبادان، اهواز، شوشتر و اردوگاه مهاجرین جنگ در اصفهان نام برده است. شخصیت اصلی برخی از این داستان‌ها بچه‌ها و بعضی دیگر بزرگترها هستند. گستردگی زمانی نکته بارز این داستان‌هاست.

«اکسیژن»، «آدامس بعد از فلافل»، «برف‌ندیده‌ها»، «پرگار»، «بش‌لمبو»، «زیر سایه‌ درخت بیعار»، «عروس خدا»، «اتاق شماره پنج مسافرخانه مختار»، «یخ در جهنم» و «تمساح در آینه» نام داستان‌های این مجموعه است.

بخشی از داستان «یخ در جهنم» را می‌خوانیم :
شیشه تا نصفه پایین بود. تا ته دادمش پایین. باد داغ هل خورد تو صورت و گردنم و از یقه پیچید تو لباسم و داغترم کرد. گفتم، یعنی غر زدم: «بابا اینم شهره که شما دارین؟»
خندید و یک‌وری نگاهم کرد. دندان‌های زردش از این زاویه فاجعه بود. گفت: «اینا تمرینه برا جهنم. اگه ما رو ببرند طبقه‌ هفتم جهنم، ککمون هم نمی‌گزه.»

«زیر سایه‌ درخت بیعار» در ۹۶ صفحه‌ با قیمت ۲۷ هزار تومان توسط نشر اندیشه نیکو منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...