لوئیس هنری مورگان [Lewis Henry Morgan] (1881-1818) سیاستمدار امریکایی در زمینه کمک به ساماندهی سرخپوستان بسیار فعال بود. او فردی انسان‌دوست بوده و تمایل داشت به سرخپوستان کمک کند. در روابطی که وی با قبایل سرخپوست به ویژه «ایروکوی‌ها»ها داشت، شیوه زندگی، نام‌گذاری‌ها‌، توتمیسم رایج بین آنها (نوعی همذات‌پنداری قبایل و اعضای‌شان با عناصر طبیعی) و خانواده برایش مسائل جذابی بودند. نظام خویشاوندی اما جایگاهی ویژه برایش داشت و پیش از «جامعه باستان» [Ancient society] کتاب‌ها مقالات زیادی را به این موضوع و مساله طبقه‌بندی‌ها و نام‌گذاری‌های میان سرخپوستان اختصاص داده بود. اصولا چهار نظام اقتصاد، دین، خانواده و سیاست و نهادهای‌شان یعنی «بازار» و «مالکیت خصوصی»، ادیان ابراهیمی، خانواده هسته‌ای و کوچک و «دولت» مبنای اصلی قضاوت مردم‌نگاران و پژوهشگران درباره جوامعی که «ابتدایی» یا «وحشی» می‌نامیدند، بود.



از این رو چندان نباید تعجب کرد که از همان آغاز پیش فرضی مطرح شد که در جهان غیرمسیحی تنها چند پهنه در زمانی «متمدن» بوده‌اندو سپس دچار «رکود تاریخی» شده‌اند: ایران و هند، بین‌النهرین (مصر و قاسوریه و عراق) و چین و از همین اندیشه «شرق‌شناسی» بیرون آمد. اما درباره سایر مردمان جهان اصولا تصور این بود که نه «نظام»ی دارند و نه «فرهنگ»ی؛ هم از این رو باید اهمیت کتابی چون «جامعه باستان» مورگان و همین‌طور کتاب «فرهنگ ابتدایی» (1871) تایلر را درک کرد. هرچند هیچ‌یک از این دو کتاب را نمی‌توان امروز قابل استناد علمی به حساب آورد، اما هر دو از این ویژگی برخوردار بودند که خط تاریخی مفروض تمدن را می‌توان تا دوره‌های بسیار قدیم دنبال کرد و برای آن «مرحله‌»هایی متصور شد.

تطورگرایی غالب در این دوران که دست‌کم تا سال‌های نیمه دوم قرن بیستم و چرخشی که لوی استروس به آن بحران انسان‌شناسی نام داد، ادامه می‌یابد، بر آن بود که همه جوامع انسانی براساس یک «خط تاریخی» از ساده به پیچیده می‌رسند و این را می‌توان در تمام نظام‌های اساسی این جوامع مشاهده کرد. اما هریک از کتاب‌های مهمی که در این دوران منتشر می‌شدند بر یکی از نظام‌ها تاکید داشتند. در کتاب «جامعه باستان» نقطه تمرکز مورگان بر نظام‌های خویشاوندی و نظام‌های فناوری است. بدین ترتیب در حوزه نخست از این تز دفاع می‌کرد که انسان‌ها از نوعی «هرج و مرج جنسی» که در آن تبار افراد را جز از طریق مادر نمی‌توان تعیین کرد، حرکت می‌کنند و سپس به موقعیت وصلت‌های موسوم به «ازدواج گروهی» و از آنجا به موقعیت کنونی می‌رسند. در زمینه فناوری نیز تز او بر این پایه است که جوامع از اختراع ابزارهای ساده شکار همچون تیر و کمان شروع به رشد کرده و سپس به سفالگری و در نهایت به تمدن صنعتی می‌رسند. تاکید بسیار زیاد مورگان بر تحول فناوری‌هاست و بدین ترتیب او بر این باور بود که با بررسی موقعیت فناورانه یک جامعه می‌توان مشخص کرد که آن جامعه در چه «مرحله»ای بر خط تطور (تکامل) قرار دارد و آینده آن چه خواهد بود یا به عبارت دیگر در «کجا»ی تاریخ ایستاده است. خود مورگان سه مرحله اساسی را «توحش»، سپس «بربریت» و در نهایت «تمدن» می‌دانست با سه دوره اولیه، میانی و نهایی در هرکدام. تطور به نظر او از موقعیت ماهیگیری و شکار شروع شده و پس از دوره‌ای 60 هزار ساله به دوران بربریت می‌رسید که از کشاورزی ابتدایی آغاز و به تولید فلز می‌رسید و 35 هزار سال طول می‌کشید و در نهایت دوره تمدن که از عصر آهن تا قرون وسطی و معماری و هنر و سرانجام صنعتی شدن قرار داشت که پنج هزار سال را در بر می‌گیرد. از نظر او، در ابتدای این خط معیشت قرار دارد و سپس به سیاست و خانواده و زبان و دین و مالکیت خصوصی منجر می‌شود.

مطالعات مورگان درباره سرخپوستان بعدها تا حد زیادی به وسیله مطالعات گسترده و عمیق و آکادمیک بوآس و شاگردانش در دانشگاه‌های امریکا بر جوامع سرخپوست به زیر سوال رفتند و از این رو کتاب «جامعه باستان» امروز فاقد ارزش استنادی است. اما انسان‌شناسان از دوران پارینه سنگی که 4 میلیون سال به طول انجامیده و سپس از سه انقلاب بزرگ کشاورزی (یا نوسنگی) حدود 10 هزار سال پیش، صنعتی (حدود 250 سال پیش) و اطلاعاتی (حدود 30 سال پیش) نام می‌برند. فردریش انگلس دوست و هم‌اندیش کارل مارکس، زمانی که کمی پس از انتشار با کتاب مورگان برخورد کرد، چنان به هیجان آمد که بلافاصله به مارکس نامه‌ای نوشت که: «دلایل و اسناد» علمی این کتاب مواد مورد نیاز نظریه آنها «ماتریالیسم تاریخی» را افزون بر اروپا، در آن سوی دنیا و در علم مردم‌شناسی نشان می‌دهند. به همین دلیل بود که او کتاب «منشا خانواده، مالکیت خصوصی و دولت: در پرتو «جامعه باستان» لوییس هنری مورگان» را (1884) نوشت که به نوعی تشریح کتاب مورگان و انطباق دادن آن بر نظریه مارکسیستی (از جمله بر اساس یادداشت‌های مارکس بر کتاب) بود. کتاب انگلس، پس از انقلاب روسیه و رشد انسان‌شناسی مارکسیستی تقریبا به کتابی «مقدس» در بلوک شرق تبدیل شد. براساس این کتاب نظریه تطوری مارکسیستی ِمبتنی به شروع «تاریخ» از کمون‌های اولیه (بدون خانواده و مالکیت خصوصی و دولت) و عبور تمام جوامع از مراحل برده‌داری، فئودالیسم و سرمایه‌داری و قریب‌الوقوع و ناگزیر بودن انقلاب پرولتری برای رسیدن به سوسیالیسم تثبیت و مطالعات در همه حوزه‌های علمی وادار شدند این تز را ولو به دروغ در کارهای خویش بیاورند و سند‌سازی کنند. همین امر اکثر کتب تاریخی درباره جوامع باستان (از جمله ایران) را که در دوران شوروی منتشر شده‌اند، از لحاظ آکادمیک به زیر سوال برد.

اعتماد

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...