مجموعه داستان «آتا یعنی پدر» به قلم مرجان ظریفی روانه بازار کتاب شد.

آتا یعنی پدر مرجان ظریفی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، مجموعه داستان «آتا یعنی پدر» اثر مرجان ظریفی از سوی نشر قو در ۱۳۰ صفحه و بهای ۳۰ هزار تومان روانه بازار کتاب شد. این مجموعه شامل ۱۲ داستان کوتاه است که نویسنده آن را برای مخاطب بزرگسال تألیف کرده است.

فضای داستان‌های این کتاب از نوعی مینیمالیزم در نگارش و پرداخت نوجوان و جوانانه در متن بهره می‌برد که منجر شده ساختار کوتاه نویسی به کار رفته توسط نویسنده به خوبی در خدمت روایت محتوا قرار گیرد.

مرجان ظرفی نویسنده این کتاب که سابقه مربی‌گری در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را نیز دارد تجربه نویسندگی برای گروه سنی کودک، نوجوان وبزرگسال را با هم دارد و به همین اعتبار داستان‌های او برای گروه‌های سنی مختلف و توأمان با هم قابل خوانش و استفاده است.

یکی از مهمترین ویژگی‌های این مجموعه ارتباطی درونی است که در آن نویسنده با کاراکترهای داستانی خود برقرار کرده است و باعث شده مخاطب داستان‌ها نیز بتواند به راحتی و سادگی با آنها ارتباط برقرار کند. هنر ظریفی در این داستان‌ها در واقع خلق نانوشته‌هایی حسی در داستان‌هایش است که می‌توان آنها را دارای ارزش و جایگاهی بالاتر از دست‌نوشته‌های او در این مجموعه نیز دانست و نویسنده به کمک همین نانوشته‌هاست که مخاطب خود را میهمان آدم‌های درون داستان‌هایش می‌کند.

در یکی از داستان‌های این مجموعه می‌خوانیم: مردم از کنارش می‌گذشتند و او همیشه آنها را از کفش‌هایشان می‌شناخت. کف کفش‌ها بودند که از دور، آمدن یک نفر را خبر می‌دادند. تق…تق. ت ق. اسم گذاشته بود برای صاحب کفش‌ها. کفش‌هایی که صدای تق‌تق‌شان از هم فاصله داشت مال طناز بود. طناز آرام قدم بر می‌داشت. تقه پاشنه کفش‌هایش از هم فاصله داشت. حتماً حدس زده بود آن کفش‌های قرمز پاشنه بلند، هر روز پای دختر لاغر اندامی است که صبح‌ها می‌رود کلاس موسیقی. چون همیشه با صدای پاشنه‌ها، زمزمه آرامی به گوش سنگی‌اش فرو می‌رفت. آوای موسیقی آرام‌بخشی که از بین لب‌های آن دختر بیرون می‌آمد، انگار تا ساعت‌ها اطرافش می‌ماند.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...