رمان «آنجا که جنگل و ستاره‌ها به هم می‌رسند» [Where the forest meets the stars] از سوی نشر آموت منتشر شد.

آنجا که جنگل و ستاره‌ها به هم می‌رسند [Where the forest meets the stars] گلندی وندرا [Glendy Vanderah]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از آنا، رمان «آنجا که جنگل و ستاره‌ها به هم می‌رسند» اثر «گلندی وندرا» [Glendy Vanderah] با ترجمه سید رضا حسینی از سوی نشر آموت منتشر شد.

داستان این رمان درباره دختربچه‌ای مرموز است که به دو غریبه کمک می‌کند تا بتوانند باز عشق بورزند و به دیگران اعتماد کنند. دختربچه می‌گوید نامش اورساست و از ستاره‌ها آمده است تا روی زمین پنج معجزه ببیند. جوانا حرفش را باور نمی‌کند و دختربچه را به برگشتن نزد پدر و مادرش تشویق می‌کند اما در ادامه مجبور می‌شود او را به زندگی خودش راه دهد. جوانا از پسر جوان همسایه، که از اضطراب اجتماعی رنج می‌برد و از دیگران گریزان است، می‌خواهد تا در حل معمای دختربچه مرموز به او کمک کند.‌

‌نیویورک ژورنال آو بوکز درباره این رمان نوشته است؛ «داستان زیبای وندرا به ما یادآور می‌شود که باید از فراز درختان به ستاره‌ها نگاه کنیم و بگذاریم قدری نور به زندگی‌مان وارد شود».‌ هلوگیگلز نیز این رمان را تحسین کرده و می‌نویسد؛ «این رمان گوهری جادویی است سرشار از عشق و امید».‌ همچنین فرش فیکشن هم رمان را «روایتی جذاب از رمز و رازها و هیجان‌ها» معرفی کرد.‌

گلندی وندرا پرنده‌شناس و متخصص گونه‌های پرنده‌های در معرض خطر انقراض است. او اهل شیکاگوست اما در حال حاضر در نواحی روستایی کالیفرنیا در دل طبیعتی که عاشقانه دوستش دارد زندگی می‌کند. «آنجا که جنگل و ستاره‌ها به هم می‌رسند» نخستین رمان این نویسنده است که تاکنون بیش از نیم میلیون نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رسیده است.

سید رضا حسینی، متولد ۱۳۴۸ در شهر رفسنجان و دانش‌آموخته ارشد روانشناسی از دانشگاه تهران و دانشگاه علامه طباطبایی است.

رمان «آنجا که جنگل و ستاره‌ها به هم می‌رسند» در ۴۴۴ صفحه با قیمت ۶۶ هزار تومان از سوی نشر آموت منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...