یکصدوشصت‌وسومین دوره جایزه ادبی «آکوتاگاوا»، که یکی از مهمترین جوایز ادبی ژاپن محسوب می‌شود، امروز (چهارشنبه ۲۵ تیرماه)، طی نشست هیات داوران در توکیو، برندگان خود را شناخت. این جایزه به نام پدر داستان کوتاه ژاپن نام گذاری شده است.

درباره آکوتاگاوا و جایزه‌اش | سپهر پیش‌بین

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایرنا؛ جایزه ادبی «آکوتاگاوا» که یکی از مهم‌ترین جوایز ادبی ژاپن به‌شمار می‌رود و برای برنده‌اش اعتبار فراوانی به ارمغان می‌آورد، برای سال ۲۰۲۰، «هانِکو تاکایاما» (Haneko Takayama) برای داستان اسبِ شوری (Shuri horse) و «هاروکا تونو» (Haruka Tono) برای داستان فاجعه (Catastrophe) حائز ایستگی کسب آن دانسته شدند. اولی، در شماره ماه مارس ماهنامه New tide و دومی، در شماره تابستان فصلنامه Literary arts به چاپ رسیده‌اند. به این بهانه، به سراغ «آکوتاگاوا» رفته‌‎ایم که این جایزه مسمّی از او یافته است.

«ریونوسوکه آکوتاگاوا» (Ryunosuke Akutagawa)، پدر داستان کوتاه ژاپن، از نظر «هاروکی موراکامی» نویسنده‌ای با جایگاه ملی و جزو پنج نویسنده برتر دوره نوین ژاپن است. او روحیات مردم عصر خود را به شکلی آشکار به تصویر کشیده و نه‌تنها آثار کلاسیک ناب بلکه آثار پرطرفداری از خود به جا گذاشته که هنوز بعد از گذشت حدود یک قرن از مرگش به محصلان ژاپنی و ژاپنی‌آموزان سایر کشورها تدریس می‌شود؛ به عبارتی داستان‌های او هنوز زنده‌اند. ناتسومه سوسه‌کی، یکی از مهم‌ترین نویسندگان ژاپن، زمانی که داستان بینی از آکوتاگاوا را خواند، در نامه‌ای به او نوشت: «بیست یا سی داستان شبیه این بنویس؛ آن وقت در جهان ادبیات کسی وجود ندارد تا با تو برابری کند.»
از آکوتاگاوا بیش از ۱۵۰ داستان کوتاه با موضوعات متفاوت به جا ‌مانده‌ که درون­مایه اکثر این داستان‌ها تقابل بین خیر و شر و کندوکاو «سرشت انسانی» است. ذکر این نکته ضروری‌ست که آکوتاگاوا به شدت به این سرشت بدبین بود. او همچنین توانایی و قدرت تکان‌دهنده‌ای در برملا ساختن لایه‌های پنهان ذهن و رویارویی اندیشه‌های خیر و شر در سرشت آدمی داشت.

دوران نویسندگی آکوتاگاوا را می‌توان به سه دوره تقسیم کرد؛ او در آغاز فعالیت حرفه‌ای‌اش، داستان‌های بسیاری بر اساس رویدادهای تاریخی، اسطوره ه­ای و ادبیات داستانی کلاسیک نوشت به طوری که درونمایه­ های پیشا­مدرن را دست­مایه داستان­های مدرن خود قرار داد. سپس در حول ­وحوش ۱۹۲۲، یعنی در اواسط دوران نویسندگی‌اش، به درجاتی از رکود و آشفتگی روحی رسید و از داستان‌هایش چندان استقبالی نشد. او در اواخر عمر، فرم I-novel را برای داستان‌هایش برگزید، فرمی که در آن زمان از محبوبیت زیادی بین نویسندگان برخوردار بود. این سبک از نوشتار روی تجربه‌های شخصی نویسنده تمرکز می‌کند و وسیله‌ای‌ست موثر برای کاوش در عقاید فلسفی و اجتماعی نویسنده؛ البته آکوتاگاوا از این فُرم به شیوه‌ای متفاوت استفاده کرد یعنی برای اعترافاتی «ساختگی»! روی هم رفته، مجموعه داستان‌هایی که این نویسنده در اواخر عمر خود نوشت، از فضایی درون‌گرایانه، روان‌پریشانه و تا حد قابل ملاحظه‌ای افسرده ­کننده برخوردارند. اما فضای گرفته و یاس‌آور این داستان­ها هرگز تا سرحد بیرون ریختن صرف احساسات تنزل نمی‌یابد، بلکه به شکلی تزلزل‌ناپذیر از خلاقیت آکوتاگاوا در استفاده از زبان ژاپنی و تسلط او سخن می‌گویند. گویی آکوتاگاوا به ما اخطار می‌دهد: «تو هرگز به‌طور کامل نخواهی فهمید که چه اندازه از این مطالب حقیقی و تا چه حدتخیلی است.»

موراکامی معتقد است مهم‌ترین امتیاز آثار آکوتاگاوا، سبک عالی اوست؛ ویژگی منحصر به‌فرد وی در استفاده از زبان ژاپنی به گونه ­ای‌ست که خواننده از خواندن و بازخوانی آثار برتر آکوتاگاوا هرگز خسته نمی‌شود؛ همچنین روانی زبان آکوتاگاوا را بهترین ویژگی سبک او می داند: «زبانی که هیچ‌گاه درجا نمی‌زند، بلکه همچون موجودی زنده به پیش می‌رود.» و از واژه ­هایی باشکوه و کلاسیک که در ظاهر از کاربرد کمی برخوردار بودند، استفاده می‌کند -واژه‌هایی که نویسندگان امروزی توان استفاده از آن‌ها را ندارند اما او آن‌ها را به دلخواه خویش و در ترکیب‌هایی ظریف و ماهرانه به کار برده است. علاوه‌براین موراکامی، هیچ‌یک از هر دو گروه آثار را (دوران اوایل نوسندگی و دوران اواخر عمر) برتر و یا ضعیف­تر نمی‌داند؛ بلکه می گوید به هر کدام باید به شکلی متفاوت نگاه کرد : «هر یک از آن‌ها چرخ کالسکه‌ای را تشکیل می دهد که ما ریونوسوکه آکوتاگاوا می‌نامیم.» همچنین می‌گوید تا آنجا که به ارزش ادبی ارتباط پیدا می‌کند، آثار نخستین ویژگی‌هایی دارند که نوشته‌های پایانی قادر به دستیابی به آن‌ها نیستند؛ اما در بعضی از این آثار پایانی نیز، به ویژه در داستان چرخ دنده‌ها، دقت در به تصویر کشیدن قهرمان داستان و ظرافت در سبک به کار گرفته­ شده از چنان درخشش بی‌نظیر و تکان‌دهنده‌ای برخوردار بوده که مدت ها در اعماق روح خواننده بر جا می‌ماند.

آکوتاگاوا برخلاف بسیاری از نویسندگان معاصرش مثل «تانیزاکی» معتقد بود در داستان‌نویسی سبک روایی بر فرم مقدم است و شاعرانگی نثر بیشترین اهمیت را در داستان دارد. همانطور که قبلا گفته شد یکی از مهمترین مشخصه‌های آکوتاگاوا نوشتن ژاپنی به سلیس­ترین شکل ممکن است بنابراین برای خواننده حرفه‌ای، نحوه ترجمه آثار او از اهمیت به سزایی برخوردار است. طبق نظر دکتر سید آیت حسینی، عضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات ژاپنی دانشگاه تهران، چون در ایران آثار آکوتاگاوا نه از زبان ژاپنی بلکه از زبان واسطه (انگلیسی) ترجمه شده‌اند، هرچقدر هم که مترجم‌ حاذق باشد، به ناچار شاهد انحراف متن و بروز سوء‌تفاهم‌های بسیار هستیم.

وی معتقد است ادبیات چه شعر و چه نثر اساساً اتفاقی است که در زبان می‌افتد و ادبیات جدا از زبان وجود ندارد. ادبیات ژاپنی هم به طور کامل وابسته به زبان ژاپنی است و اگر آثار آن از زبان واسطه ترجمه شوند لاجرم شاهد اشتباهات و انحرافات زیاد خواهیم بود و حس و حال متن اصلی از بین خواهد رفت. فلذا در مورد انتخاب و مقایسه بهترین ترجمه فارسی موجود، «تنها زمانی می‌توانیم ترجمه‌ها را با هم مقایسه کنیم که متن را به زبان اصلی (ژاپنی) خوانده باشیم و ترجمه‌های موجود را با متن اصلی مقایسه کنیم. در غیر این صورت فقط می‌توانیم روانی و خوش‌ساختی جملات فارسی ترجمه‌ها را مقایسه کنیم.»

از نظر این استاد دانشگاه، «روانی جملات در ترجمه مهم است ولی شباهت داشتن و وفاداری به متن اصلی و توانایی مترجم در بازآفرینی سبک و سیاقی مشابه با متن اصلی ملاک مهم‌تری در مقایسه ترجمه‌ها است»، به‌خصوص در مورد نویسنده ­ای مثل آکوتاگاوا که سبک ویژه خود را دارد. با این معیارها، به ­نظر می رسد ما علاوه بر روانی متن ترجمه شده، باید به دنبال ترجمه ­ای بگردیم که بهترین و کامل­ترین مجموعه داستان را از آکوتاگاوا شامل شود، زیرا همه ترجمه ­های فعلی از زبان واسطه هستند، پس عملا ترجمه­ای را که کاملا وفادار به سبک آکوتاگاوا باشد نمی­توان یافت.

معهذا کامل­ترین مجموعه از داستان­های آکوتاگاوا که تا کنون به فارسی ترجمه‌شده راشومون و هفده داستان دیگر است؛ مجموعه‌ای نشانگر وجوه مختلفِ داستان سرایی و عقاید نویسنده که داستان­هایش براساس توالی زمانی و تکامل روحی نویسنده مرتب شده اند. این کتاب ترجمه ­ای است از «Rashomon and Seventeen Other Stories» که توسط «جِی رابین»، استاد زبان ژاپنی دانشگاه هاروارد، از ژاپنی به انگلیسی ترجمه شده و توسط انتشارات معتبر پنگوئن در سال ۲۰۰۶ به چاپ رسیده است. این اثر در ایران توسط پرویز همتیان‌بروجنی ترجمه و به همت نشر امیرکبیر چاپ شده‌است. با اینکه ترجمه روان و قابل قبول است، نکته قابل تعمق اما، ضعف در ویراستاری کتاب است. روی جلد، در سرشناسه و پشت جلد، ۳ نام مختلف برای نویسنده درج شده‌است: به ترتیب دیونوسکه، ریونوسوکه و دیونوسک! طبق نظر دکتر حسینی از این بین، ضبط «ریونوسوکه» صحیح است. به‌علاوه، وحدت رویه در ترتیب نوشتن نام و نام خانوادگی نویسنده (به ترتیب ریونوسوکه و آکوتاگاوا) در کتاب مشاهده نمی‌شود. مسئله دیگر اینکه در کتاب آمریکایی مجموعه­ای از پی‌نوشت­ها در انتهای کتاب برای توضیح و تفسیرهای لازم برای فهم بهتر خواننده آورده شده­است. مترجم فارسی کتاب با این توجیه که برای خواندن داستان و همزمان آگاهی از موضوع پی­نوشت­ها، رفت و آمد بین داستان اصلی و انتهای کتاب ممکن است خسته ­کننده باشد، آنها را به صورت پاورقی در زیر صفحات داستان یا توضیح در ابتدای داستان­ها آورده است. این ایده به خودی خود می­توانست مقبول باشد، منتهی در توضیحات مترجم انگلیسی، منابع استناد­شده یا منابعی که برای مطالعه بیشتر در مورد آن مطلب وجود دارد ذکر شده است که با توجه به اینکه مراجع مذکور اکثرا ترجمه فارسی ندارند و منابعی تخصصی و آکادمیک محسوب می‌شوند، ذکر آنها در پاورقی باعث گیج شدن خواننده فارسی و شلوغ شدن صفحات می­شود؛ لذا به نظر می­رسد در جدا کردن پی­نوشت و پاورقی­ها می­شد کمی سلیقه بیشتری به خرج داد تا خواننده فارسی زبان گیج نشود. مهمترین داستانی که جایش در این مجموعه خالیست، «کاپا» است، که مترجم انگلیسی علت آن را طولانی بودن داستان و حجیم شدن کتاب ذکر کرده است. کاپا در ایران، در کتاب پرده جهنم با ترجمه جلال بایرام توسط نشر نیلوفر به چاپ رسیده است (البته این کتاب نیز از زبان واسطه ترجمه شده است ولی ترجمه روانی دارد).

آکوتاگاوا متعلق به جنبش مدرنیست‌های «تایشو» -دوره ای از فرهنگ و تاریخ ژاپن بین حدود سال‌های ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۰- بود. این دوره باعث نوعی شکوفایی در فرهنگ ژاپن شد؛ دورانی که مجلات پرتیراژ با خوانندگان فراوان، آلبوم‌های موسیقی و فیلم‌ها باعث جهش فرهنگ ژاپن شد و همچنین آثار ادبی غیرژاپنی به وفور در دسترس ژاپنی‌ها قرار گرفت. در بین جنبش‌های ادبی آن دوران، مدرنیست‌های تجربی در نحوه فرم و روایت به نوآوری می‌پرداختند. اما علاوه بر نثر مدرن آکوتاگاوا، یکی دیگر از علل مهم اینکه او روزبه‌روز، بین خوانندگان بین­المللی از محبوبیت بیشتری برخوردار می­شود را باید در وضعیت اجتماعی دورانی که در آن می­زیست، جست؛ دورانی که ژاپن دچار رکود اقتصادی و بلایای طبیعی مانند زلزله و سونامی شده بود. آکوتاگاوا همسو با مردم آن روزگار، دچار تنش­های روحی و اضطراب بود و همانند یک نویسنده متعهد، از شرایط جامعه در نوشته‌هایش تاثیر می پذیرفت. از آنجا که ما نیز در دورانی بس اضطراب آور زندگی می‌کنیم (از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و اخیرا همه­گیری بیماری) قطعا خواندن آکوتاگاوا برای ما نیز خالی از لطف نیست. علاوه بر همه این‌ها، آکوتاگاوا در مورد موضوعاتی نوشته­است که تاریخ انقضا ندارند و گویی برای تمام زمان­ها نوشته شده­اند؛ موضوعاتی مثل عشق، احساس گناه، شک، تناقض و سوتفاهم.

آکوتاگاوا در ۳۵ سالگی به زندگی کوتاه اما پر بار خود پایان داد. شاید زندگی سخت، روان­پریشی و مرگ مادر، جدا شدن از خانواده پدری، اوضاع اجتماعی، بی‌توجهی خانواده به وضع روحی ­اش و روابط خارج زناشویی در کوتاه ساختن این زندگی و پایان دردناک آن بی تاثیر نبود. او در یادداشتی که هنگام مرگ در کنار خود به یادگار گذاشت به «اضطرابی گنگ در مورد آینده‌اش» اشاره کرد. به عقیده بسیاری از منتقدان از ­جمله جی رابین مهم ترین اثر آکوتاگاوا پرده دوزخ است؛ داستانی که در آن هنرمندی برای خلق اثر هنری اش حتی از فدا کردن عزیز ترین فرد زندگی­ اش نیز فروگزار نمی کند، تا بهترین اثر ممکن را خلق کند و پس از خلق اثر، با دستان خودش زندگی­اش را پایان می­دهد. شاید این داستان نشان­دهنده این است که آکوتاگاوا حتی در مرگش نیز در داستان هایش زندگی می­کرد.
هنر هفتم نیز از قدرت فضاسازی آکوتاگا بی‌بهره نمانده و بسیاری از آثار او به این قلمرو راه یافته‌اند. برای مثال فیلم راشومون به کارگردانی «آکیرا کوروساوا»، کارگردان شهیر ژاپنی، که بر اساس داستان های «در بیشه خیزران» و «راشومون» ساخته شده، برنده شیر طلایی جشنواره ونیز، جایزه بهترین فیلم خارجی گُلدن گلوب و همچنین جایزه اسکار افتخاری شده است.

نهایتا لازم به ذکر است که یکی از مهم‌ترین جایزه ­های ادبی ژاپن، در کنار جایزه «نائوکی»، جایزه «آکوتاگاوا» (Akutagawa Prize) نام دارد. این جایزه از سال ۱۹۳۵، دو بار در سال، در ژانویه و جولای، به نویسنده­ای نوپا که داستانی از او در یک نشریه به چاپ رسیده­ باشد، تعلق می­ گیرد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...