سومین چاپ کتاب «خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری خفیه‌نویس رضاشاه پهلوی» به اهتمام غلامحسین میرزا صالح منتشر شد. شوشتری مامور رضاشاه به مشهد بود و گزارش‌ واقعه گوهرشاد را او به تهران فرستاد.

خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری خفیه‌نویس رضاشاه پهلوی غلامحسین میرزا صالح

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر کویر سومین چاپ کتاب «خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری خفیه‌نویس رضاشاه پهلوی» را با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۲۶۲ صفحه و بهای ۴۵ هزار تومان منتشر کرد. چاپ نخست این کتاب به سال ۱۳۷۹ با شمارگان دو هزار نسخه و بهای هزار و ۴۰۰ تومان و چاپ دوم آن نیز با همان مشخصات چاپ اول به سال ۱۳۸۰، در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود.

در این کتاب، خاطرات سیاسی سید محمدعلی شوشتری از واقعه گوهرشاد، نقل شده است. او روحانی صاحب نفوذی بود که پس از کودتای ۱۲۹۹ ش به تدریج به رضا شاه نزدیک شد و سرانجام به عنوان نماینده مخصوص رضا شاه رهسپار مشهد شد تا در آستان قدس رضوی ناظر امور باشد. واقعه گوهرشاد که در پی جریان کشف حجاب در مشهد رخ داد و موجب کشته شدن گروهی از مردم شد در زمان اقامت نامبرده در مشهد روی داد. در این واقعه، محمد ولی خان اسدی، نایب‌التولیه آستان قدس رضوی مقصر شناخته شد و پس از یک محاکمه صحرایی محکوم به اعدام و تیرباران شد.

سید محمدعلی شوشتری نه تنها شاهد عینی قضایا بود، بلکه به علت نزدیکی با شخصیت‌ها و سران محلی خراسان ظاهراً گزارش‌هایی برای رضا شاه می‌فرستاد. شوشتری بعد از این واقعه به تهران آمد و پس از شهریور ۱۳۲۰ و خروج رضا شاه از ایران، وقایع مذکور را به رشته تحریر درآورد و برای آیندگان ثبت کرد.

شوشتری که مشهور به سید بسم الله بود، در دوره‌های پانزدهم و شانزدهم مجلس شورای ملی نمایندگی مردم استرآباد (گرگان) را بر عهده داشت و تنها کسی بود که با نخست وزیر شدن دکتر محمد مصدق مخالفت کرد. میرزا صالح در مقدمه کتاب اشاره کرد که او هرچند سواد خواندن فارسی و عربی را داشت اما نمی‌توانست هیچ چیز بنویسد. او همچنین از کسانی بود که در دوران رزم آرا قصد استیضاحش را داشتند اما سید ضیا طباطبایی با بیان این جمله که این قزاق (یعنی رزم آرا) چند ماه دیگر از صفحه روزگار محو می‌شود، او را از تصمیم خود منصرف کرد و چند ماه بعد هم طبق پیشبینی سیدضیا رزم آرا ترور شد.

مخاطبان با مطالعه این کتاب می‌توانند بی واسطه با شرح واقعه گوهرشاد آشنا شوند و مطالبی را بخوانند که در دیگر کتاب‌ها کمتر روایت شده است. همچنین مصحح کتاب نیز عکس‌های مهمی را از این شخصیت سیاسی و همچنین دیگر رجال وقت منتشر کرده است که در نوع خود مهم و کم نظیر است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...