شمس پرنده و کیمیای رمنده! | الف


پرداختن به زندگی و آثار شمس و مولانا برای ایرانیان همیشه جذاب بوده است؛ هم به خاطر جایگاه شامخ آنها در عرفان و ادبیات ایرانی و هم عنوان شخصیت‌هایی برخوردار از وجوه اسطوره‌ای که زندگی و رابطه پرشور مرید و مرادی آنها تداعی کننده عشقی معنوی و فرازمینی شده است. البته این دلدادگی معنوی، مسائلی مادی را نیز  در حاشیه خود به همراه داشته که بر این رابطه سایه افکنده است و در نهایت نیز موجب برداشت‌های متفاوت و متناقض درباره چند و چون و فرجام آن شده است.


از کیمیا‌ پرورده حرم مولانا | غلامرضا خاکی حمیدرضا امیدی‌ سرور

یکی از این حاشیه ها برمی‌گردد به ازدواج بدفرجام دختر خوانده مولانا با شمس تبریزی. آغاز این ماجرا به قبل از آشنایی شمس و مولانا باز می گردد. روایت شده وقتی مولانا با کراخاتون عقد ازدواج می‌بندد، هر دو از ازدواج پیشین فرزندانی داشته اند. کیمیا خاتون و شمس الدین فرزندان کراخاتون بودند و مولانا نیز صاحب دو پسر به نام های علاءالدین و بهاءالدین از همسر در گذشته خود بوده است. پس از این ازدواج، کراخاتون به همراه دو فرزندش به خانه مولانا رفته و در آنجا ساکن می شوند و در این بین رابطه‌ای عاطفی نیز میان علاءالدین و کیمیا خاتون در می‌گیرد.

چندی بعد شمس تبریزی وارد زندگی مولانا می‌شود و پیرمردی صاحب مقامات عرفانی که او را از پای درس و مدرسه به مجلس سما و عرفان می‌برد و نهایتا شیخ صاحب نامی چون مولانا را مرید خود می سازد.

شمس که در این زمان بیش از شصت سال داشته، عاشق کیمیاخاتون می‌شود که هنوز در سن نوجوانی بود. با این حال او را از مولانا خواستگاری می‌کند. کیمیا و علاء الدین که عاشق هم بودند از این ماجرا بر آشقته می‌شوند، اما مولانا که مرید شمس است، کیمیا را به عقد شمس درآورد. این ازدواج نامتعارف و نامتناسب نه تنها محل اختلاف‌های گوناگون میان کیمیا خاتون و شمس می‌شود، بلکه مرگ کیمیا در این میان به حواشی ماجرا افزوده و غیبت شمس را در ایام بعد به قتل او توسط فرزند مولانا (علاءالدین) نسبت داده می شود و...

 با توجه به ماجرای اشاره شده و کشمکش های شمس و کیمیا (که چندان اعتباری برای مقام شمس قائل نبوده)  دور از ذهن نیست که علاوه بر متن آثار این دو عارف و اندیشمند، زندگی شخصی، رابطه آنها و حواشی آن نیز مورد توجه پژوهشگران و نویسندگان مختلف قرار گیرد و آنها را به چهره هایی جذاب بدل سازد. چنانکه هر ساله ده‌ها عنوان کتاب تازه با موضوعاتی که به اشکال مختلف به زندگی این دو شخصیت برجسته می‌پردازند، منتشر می شود.

کتاب «کیمیا‌ پرورده حرم مولانا» [به قلم دکتر غلامرضا خاکی] از جمله یکی از همین پژوهش‌هاست؛ چنانکه از عنوان کتاب نیز پیداست، تمرکز اصلی نویسنده روی ماجرای ازدواج کیمیا خاتون دختر خوانده مولانا با شمس تبریزی و رخ دادهایی است که در پی داشته است.

این بخش از رویکرد نویسنده به ماجرای مورد اشاره (که آن را تحت عنوان روایت هایی از زندگی مشترک شمس تبریزی و کیمیا خاتون در عنوان فرعی کتاب نیز مورد اشاره قرار داده)، مبتنی بر طرح دیدگاه‌ها حاصل از پژوهشهایی است که نویسنده در این باره انجام داده و  پاسخگویی به روایت های مطرح شده در این زمینه از سوی برخی نویسندگان و پژوهشگران سالهای دور و نزدیک را نیز در پی داشته است. بخصوص آن دسته از آثاری که با پرداختی عامه‌پسندانه و صرفا به نیت داستانگویی به سراغ این ماجرا رفته و برای خلق جذابیت‌های داستانی، با افزودن تخیلات خود به تحریف بخش های مهمی از این ماجرا پرداخته‌اند؛ «کیمیا خاتون» اثر سعیده قدس، «ملت عشق» اثر الیف شافاک و «دختر رومی» اثر موریل مائوفوری از جمله همین آثار هستند که در پیوست های کتاب حاضر بدانها پرداخته شده است. البته نویسنده کتاب حاضر در این رهگذر، از نقد آنچه در پاره ای از آثار تاریخی مانند مناقب العارفین افلاکی، رساله سپهسالار و... در این رابطه آمده است نیز غافل نشده و کوشیده علاوه بر پاسخ گویی به این روایت ها، عصاره آنچه در پژوهش های خویش از این ماجرای پرتنش در زندگی شمس تبریزی و مولانا و فرزند خوانده‌اش در یافته به مخاطب کتاب ارائه کند.

متن اصلی کتاب حاضر در پنج فصل نوشته شده است و علاوه بر یاداشتهایی تایید کننده‌ای که دکتر توفیق سبحانی، دکتر کزازی و استاد کریم زمانی درباره آن نوشته‌اند، از مقدمه ای تقریبا مفصل برخوردار است که هم مدخل مناسبی است ورود به کتاب و هم اینکه به روشنی از اهداف نویسنده کتاب سخن می گوید که مشخصا به پرده برداشتن از رویکردهای عموما بازاری به زندگی شمس تبریزی و خاصه ماجرای ازدواج او با کیمیا خاتون تمرکز دارد.

دکتر غلامرضا خاکی در فصول آغازین کتاب درنگی دارد بر زندگی و اندیشه شمس تبریزی و با رویکردی همه فهم  و در عین حال دقیق در این زمینه تا بستری را برای شناخت درست مخاطب از شمس تبریزی فراهم آورد. پس از این مهم که سه فصل آغازین کتاب را تشکیل می دهد، فصل چهارم به روایت ماجرای عشق و ازدواج او با کیمیا خاتون اختصاص یافته است و در فصل پنجم نیز به سرنوشت شمس تبریزی و غیبت ناگهانی پرداخته شده است.

کتاب چهار پیوست خواندنی نیز دارد که در آنها علاوه بر نقد و بررسی انتقادی رمانهای «ملت عشق»، «کیمیا خاتون» و «دختر رومی» به زندگی علاءالدین پسر مولانا نیز پرداخته شده است و همچنین بخشی نیز به پاسخ‌های نویسنده کتاب حاضر به نقدی درباره کتابش اختصاص یابد. خلاصه سخن اینکه کتاب حاضر نکات خواندنی و در خور اعتنای فراوانی برای علاقمندان مولانا و بخصوص شمس تبریزی دارد، مخاطبانی که تمایل دارند، تصویری بدور از تحریف و تقریبا واقعبینانه از این چهره های نامدار در اختیار داشته باشند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...