پنجمین چاپ «مغز یک صفحه نمایش است» [Brain is the screen : Deleuze and the philosophy of cinema] اثر گرگوری فلکسمن [Gregory Flaxman] منتشر شد.

مغز یک صفحه نمایش است» [Brain is the screen : Deleuze and the philosophy of cinema] اثر گرگوری فلکسمن [Gregory Flaxman]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، نشر بان پنجمین چاپ کتاب «مغز یک صفحه نمایش است» را با ترجمه پویا غلامی و ویراستاری فرهاد اکبرزاده را با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه، ۱۰۴ صفحه و بهای ۱۵ هزار تومان منتشر کرد. چهارمین چاپ این کتاب تابستان ۹۸ با شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و بهای ۱۵ هزار تومان منتشر شده بود. چاپ نخست این کتاب نیز سال ۱۳۹۵ به بهای هفت هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

مترجم کتاب «مغز یک صفحه نمایش است» دست به گزینش و گردآوری مقالاتی از ژیل دلوز فیلسوف شهیر فرانسوی زده‌ است که همگی حول محور سینما و علاقه‌ این فیلسوف تاثیرگذار به سینما می‌چرخند. این مقالات به طور کلی از دو کتاب «گپ‌وگفت‌ها» و «دو رژیم جنون» دستچین شده‌اند. با این حال چند مقاله از این کتاب از نیز پیشتر در دهه‌ ۱۹۷۰ در کایه دو سینما منتشر شده بودند و همان‌طور که مترجم در مقدمه توضیح داده برخی از آنها را می‌توان چون مقدمه‌ای دید برای ورود به دو کتاب مهم دلوز درباره‌ سینما، یعنی «تصویر ‌ حرکت» و «تصویر ‌ زمان». کتاب حاوی چهار گفت‌وگو با دلوز درباره سینما و یک نامه است که دلوز به سرژی دنی به مناسبت انتشار کتابش نوشته، به علاوه‌ تک نگاری‌ که دلوز درباره‌ فیلم «دسته‌ چهار نفره» ساخته‌ ژاک ریوت نوشته است.

گفت‌وگوهای درج شده در این کتاب مهم‌ترین گفت‌وگوهای دلوز درباره برخی پرسش‌ها یا کج‌فهمی‌های احتمالی درباره کار فکری او در دو کتاب سینمایی‌اش را برطرف می‌کنند.

دلوز فیلسوفی اساساً رادیکال و خلاق است که نگاهش به سینما تاثیر ماندگاری بر فهم سینما و همین‌طور فهم فلسفه به‌واسطه سینما داشته است. او در «پرتره‌ فیلسوف در مقام یک سینمارو» در پاسخ به این پرسش که «شما ارزشِ اصالت را دقیقاً چگونه می‌فهمید؟» می‌گوید: «اصالت تنها معیار یک اثر است. اگر احساس نمی‌کنید که چیزی نو دیده‌اید، یا چیزی نو برای گفتن دارید، چرا می‌نویسید، چرا نقاشی می‌کشید، چرا فیلم می‌سازید؟ به همین ترتیب، در فلسفه اگر سراغ ابداع مفاهیم نو نمی‌روید چرا می‌خواهید فلسفه ورزی کنید؟»

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...