چاپ سوم کتاب «من و آقا موسی» شامل خاطرات آیت الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی از یاران امام موسی صدر به چاپ رسید. حمید قزوینی تاریخنگار این کتاب است.

من و آقا موسی خاطرات آیت الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی

به گزارش خبرگزاری مهر، مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر سومین چاپ کتاب «من و آقا موسی؛ خاطرات آیت الله عبدالجلیل جلیلی» را با شمارگان ۷۰۰ نسخه، ۱۵۵ صفحه و بهای ۱۹ هزار تومان منتشر کرد.

این کتاب که نخستین مجلد از مجموعه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر است برای نخستین بار سال ۱۳۹۰ با شمارگان هزار نسخه و بهای پنج هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شد. دومین چاپ آن نیز به سال ۱۳۹۴ با شمارگان ۷۰۰ نسخه و بهای هشت هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفت.

آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی متولد ۱۳۰۲ شمسی فرزند آیت‌الله حاج شیخ محمدهادی جلیلی است. پدر وی از روحانیان خوشنام کرمانشاه بود. وی درس‌آموخته حوزه‌های علمیه قم و نجف و فارغ‌التحصیل رشتۀ حقوق از دانشگاه تهران است. او پس از فوت پدرش به دستور آیت‌الله بروجردی به کرمانشاه رفت و حوزه علمیه آنجا را از طرف آیت‌الله بروجردی اداره کرد. این دوران ۲۵ سال و تا آغاز دفاع مقدس ادامه یافت. آیت‌الله جلیلی در تاریخ هفتم آبان ۱۳۹۲ از دنیا رفت و در حسینیه و کتابخانه‌ای که خود در شهر کرمانشاه تأسیس کرده بود، دفن شد.

آیت الله جلیلی از دوستان و یاران بسیار صمیمی امام موسی صدر بود که در طول دوران تحصیل ایشان در دانشگاه تهران و نجف همراهی‌اش کرد. امام موسی صدر از کوچه آقایون در قم تا دانشگاه تهران و حوزه نجف و آقا موسی در نامه‌ها او را «جلیل عزیزم» خطاب می‌کرد.

گروه تاریخ شفاهی مؤسسه امام موسی صدر پاییز ۱۳۸۹ به دیدار آیت‌الله عبدالجلیل جلیلی کرمانشاهی رفت و در ۸۶ سالگی‌اش پای صحبت‌ها و خاطرات او نشست.

در میان خاطرات او و مرور وقایع زندگی‌اش به اسامی و شخصیت‌های متعددی اشاره می‌شود. می‌توان گفت که این عناوین وزن بیشتری در میان گفته‌هایش دارد:

۱. خاطراتی از پدرش، مرحوم آیت الله شیخ محمدهادی جلیلی، از روحانیون معروف کرمانشاه که از ارتباط و ارادت یهودی‌ها و نصرانی‌ها به او تا رسیدگی به فقرا در جریان قحطی بزرگ و اشغال ایران در جنگ جهانی و دیدار با رضا شاه در استانداری کرمانشاه را دربردارد.
۲. ماجرای نامه آیت الله بروجردی به او برای بازگشت از نجف به کرمانشاه و اداره حوزه و دیدارهای متعدد در قم.
۳. آغاز رفاقت از کوچه آقایون قم و خانه پدر امام صدر در سال ۱۳۲۵
۴. کلاس‌های درس آیت الله سید صدرالدین صدر و معاشرت با خانواده امام صدر و برادرهایش
۵. خاطرات قم، تهران و نجف با آقا موسی، کلاس‌های دانشگاه و حلقه‌های بحث، دوران طلبگی و فضای آن سال‌های قم و درس‌های اساتید حوزه نجف
۶. سفر به ترکیه و دیدار با امام خمینی در دوران تبعید
۷. سفر به پاریس و ماجرای خواندن خطبه عقد
۸. سفر به لبنان و دیدار با آقا موسی و حضور در چند مراسم با او
۹. خاطراتی از ذوق آقا موسی و نگاه او به موسیقی
و موارد متعدد خواندنی دیگر در لابه لای صفحات کتاب که سال‌های جوانی امام موسی صدر تا قبل از هجرت به لبنان را برای خواننده تصویر می‌کند.

تصاویر، اسناد، پی‌نوشت‌ها و نمایه موضوعی در فصل پایانی کتاب به مطالعه بهتر و دریافت اطلاعات بیشتر به خواننده یاری می‌رساند.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...