کتاب «رقصیدن با خاک» به قلم سعید نجاتی که با موضوع مروری بر سینمای ابوالفضل جلیلی تابستان امسال منتشر شده است، به چاپ دوم رسید.

به گزارش مهر، چاپ دوم کتاب «رقصیدن با خاک» که با نگاهی به سینمای ابوالفضل جلیلی توسط سعید نجاتی و با همکاری علیرضا رواده تالیف شده است، روانه بازار نشر شد.

احمد الستی مدرس و پژوهشگر پیشکسوت سینما نیز در بخشی از یادداشت خود بر این کتاب آورده است:

«مولف در این کتاب با تاکید بر سبک، نقش پیرنگ، اهمیت دکوپاژ، کارکرد صدا و بازیگری به صورت منظمی به خوانش فیلم های مورد نظر خود می پردازد. تقسیمات درونی هر فصل به طرح داستان، ساختار روایت، الگوی گسترش پیرنگ، سبک فیلم و تقسیمات دکوپاژی اختصاص یافته است. او نقش زمان تولید هر فیلم را در شرایط جامعه ای در حال تحول ندیده نگرفته است و در نتیجه به فعالیت هنری فیلمسازی پرداخته است که دغدغه طرح مشکلات اجتماعی را در ذهن دارد ... .»

چاپ کتاب «رقصیدن با خاک» را انتشارات سیراف برعهده داشته و پخش آن توسط نشر آبان صورت می گیرد. طراحی جلد این کتاب را که به بررسی سینمای ابوالفضل جلیلی از منظر نئوفرمالیسم می پردازد، مجید برزگر برعهده داشته است.

سعید نجاتی متولد ۱۳۶۰، نویسنده، کارگردان، پژوهشگر و مدرس سینماست. وی در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بهترین فیلم کوتاه این رویداد را برای فیلم «دابر» دریافت کرد.

................ هر روز با کتاب ...............

هنر |
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...