همزمان با آغاز دهه فجر، کتاب «بانگ آزادی» خاطرات شفاهی احمدعلی راغب، آهنگساز سرودها و ترانه‌های معروف انقلاب به قلم محسن صفایی‌فرد و توسط انتشارات «راه‌یار» منتشر شد.

بانگ آزادی» خاطرات شفاهی احمدعلی راغب

به گزارش کتاب نیوز به نقل از فارس، «بانگ آزادی» که در ۳۹۲ صفحه با گفت‌وگوهای مهدی چیت‌ساز و مرتضی قاضی و به قلم محسن صفایی‌فرد منتشر شده، زندگی و فعالیت‌های احمدعلی راغب به عنوان یکی از چهره‌های اصلی موسیقی انقلاب را از دوران کودکی و نوجوانی در بندر انزلی و بعدها حضور در تهران را در هفت فصل روایت کرده است. البته فصل پایانی «بانگ آزادی» به تصاویر و اسناد مرتبط با فعالیت‌های احمدعلی راغب اختصاص دارد. همچنین خواننده کتاب، می‌تواند با اسکن QR کدهای درج شده، سرودها و ترانه‌های به یاد ماندنی ساخته شده توسط احمدعلی راغب را بشنود.

در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است: «هیچ ایرانی نیست که اثری از آثار احمدعلی راغب را نشنیده باشد. نسل دهه شصتی‌ها با آواها و نواهای او بزرگ شده است. از سرود «مدرسه‌ها وا شده»، «بابا خون داد» و «هم‌شاگردی سلام» تا قطعات ارکسترال «بانگ آزادی» و «شهید مطهر» و «آمریکا ننگ به نیرنگ تو» بگیرید تا تصنیف «خجسته باد این پیروزی» و «ظفر مبارک» و بعدها تا اولین آلبوم موسیقی پاپ بعد از جنگ مثل «رقص گل‌ها» و قطعاتی مثل «گل می‌روید به باغ» و «بیا به امداد ناتوانان» و... . می‌توان گفت راغب، یکی از اصلی‌‎ترین آدم‌هایی است که چیزی به نام «سرود و موسیقی انقلاب» را در سال‌های پس از انقلاب بر سر زبان‌ها انداخت.

او خالق دست کم ۲۰ اثر هیت و مگاهیت(فراگیر) دوران انقلاب و پس از آن است که امروز بخشی از خاطره جمعی مردم ایران از دهه ۶۰ و ۷۰ شده اند. قطعه «شهید مطهری» که با آهنگسازی او انجام شد، به تأیید امام خمینی(ره) رسید و سرنوشت موسیقی پس از انقلاب را روشن کرد. از این رو، ذهن و زندگی و زمانه چنین هنرمندی، سخت نیازمند تحلیل و مطالعه است. شاید به جز او کمتر کسی را بتوان یافت که این تعداد از آثارش به خاطره جمعی ملتی تبدیل شده باشد و حال آنکه بسیاری از این آهنگ‌ها، سوگ‌ها و حماسه‌هایی بیرون از عرف عاشقانه آثار قبل و بعد از انقلاب بوده‌اند. نسل ما که سال‌ها شعرهای انقلابی را با ملودی‌های این آهنگساز زمزمه کرده و در گروه‌های سرود دانش‌آموزی با همه احساس آن را فریاد کرده است، نامش را کمتر شنیده است. راغب، نه شاعری بود که کتاب های شعرش به طور مستقل دیده شود، نه خواننده ای که رو به دوربین بایستد و بر صحنه اجرا باشد. آهنگ‌های احمدعلی راغب بر شعر شاعران بزرگی چون حمید سبزواری نشسته، اما نام خودش مخفی شده است. محمد گلریز و دیگر خوانندگان خوب این دوران، آهنگ‌هایش را خوانده‌اند، اما خودش غایب صحنه بوده است. و این همه در حالی است که می‌دانیم آهنگ ساز، صاحب اصلی یک اثر موسیقی است. چون اوست که شعرو صدای خواننده را برای مخاطب شنیدنی کرده است.»

بر اساس این گزارش، در بخشی از این کتاب و از زبان راغب می‌خوانیم: «روز شهادت شهیدمطهری، مصادف با سالروز تولد من است دوازدهم اردیبهشت به دنیا آمده‌ام، ایشان هم دوازدهم اردیبهشت شهید شدند. دوازده اردیبهشت برایم کارسازترین روز بود، چراکه سرودی برای آن روزساختم که الان کل موسیقی ما را به اینجا رسانده است. البته عده‌ای در موسیقی به بیراهه رفته‌اند ولی به نظرم در رسیدن به جاده اصلی موفق بوده‌ایم. آن روز، تاریخ زندگی هنری‌ام ورق جدیدی خورد. احساس کردم باری را که روی دوش داشتیم، به مقصد رسانده‌ایم و دیگر می‌توانیم نفس راحتی بکشیم.»

راغب در بخش دیگری از کتاب گفته است: «حوالی ساعت ۱۰:۳۰ صبح آقای مجید حدادعادل زنگ زد و گفت امشب شبکه یک تلویزیون را ببین. سرود روی تصویر حضرت امام که با دستمال اشکش را پاک می‌کند پخش می‌شود. گفتم ول کن یعنی سرود را با ارکستر پخش کردی؟ گفت بله، تازه آقا گفتند این را چه کسی ساخته است؟ می‌خواهم اینها را ببینم.»

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...