در حدود ده مرد، در اجرای اوامر دو درجه‌دار خرفت و می‌خواره که مدام ناسزا نثار آنان می‌کنند، بارها و بارها دور حیاط بزرگ غم‌افزایی که درست سنگفرش نشده است و باد و باران در آن هیاهو به راه انداخته‌اند، می‌دوند. چون سرجوخه رهایشان می‌کند، به اسطبلی پناه می‌برند. و پس از آنکه خیس و سراپا گل‌آلود، سرانجام به دسته قراولان می‌رسند، دیگر وقت بیدارباش است.

معرکه | لویی فردینان سلین
معرکه
[Casse-pipe]. (Cannon-Fodder) اثر لویی فردینان سلین (1) (نام مستعار لوئی فردینان دِتوش (2)، 1894-1961)، نویسنده فرانسوی، این رمان را در 1936 آغاز کرد. دست‌نوشته آن در روزهای نجات فرانسه گم شد. با این حال، حدود صد برگ از آن پیدا شد و نخستین بار در 1949، یعنی زمانی که سلین هنوز در تبعید به سر می‌برد، انتشار یافت. به یاد می‌آوریم که در پایان مرگ قسطی، فردینان جوان که بار دیگر بی‌کار و تاحدی از اوضاع دلزده شده بود، با عمویش ادوارد، درباره خدمت در ارتش سخن می‌گفت. این کتاب، نخستین شب اقامت فردینان را در پادگان نقل می‌کند. شبی است وهم‌انگیز. در حدود ده مرد، در اجرای اوامر دو درجه‌دار خرفت و می‌خواره که مدام ناسزا نثار آنان می‌کنند، بارها و بارها دور حیاط بزرگ غم‌افزایی که درست سنگفرش نشده است و باد و باران در آن هیاهو به راه انداخته‌اند، می‌دوند. چون سرجوخه رهایشان می‌کند، به اسطبلی پناه می‌برند. و پس از آنکه خیس و سراپا گل‌آلود، سرانجام به دسته قراولان می‌رسند، دیگر وقت بیدارباش است. این روایت مختصر، که به سبکی مقطع و عامیانه و خشن نوشته شده است و صرفاً شامل توصیفهای کوتاه اما برجسته و خطابه‌های بلندی است، زندگی نظامی را شدیداً به طنز می‌کشد. حماقت و بی‌نظمی بر داستان حاکم است. سرجوخه، که اسم شب را فراموش کرده است، جرئت نمی‌کند قراولانی را که خود قرار داده است تعویض کند. مافوقش بر اثر مستی مفرط به حمله صرع دچار می‌شود و سرجوخه با ریختن چندین سطل آب بر سر او، مدعی معالجه‌اش می‌شود. در این حال، نگهبان اسطبل، که کارش فقط ناله و شکایت است و گردآوری پول از فروش دوباره شراب، قادر به مهارکردن اسبها نیست و اسبها هم بیش از یک دسته دانش‌آموز بدون مراقب سر و صدا و بی‌نظمی می‌کنند. البته، این اثر طرح گونه با تابلو وسیعی که می‌شد از آن به دست داد فاصله بسیار دارد، اما در حد اثری فرعی از نویسنده‌ای بزرگ، عاری از فایده نیست. مبالغه بدیع در به تصویر کشیدن حرکت بی‌نظم و ناهنجار جمعیت پیش‌زمینه‌ای بر نورمانس بوده و دست‌نوشته معرکه محسوب می‌شود.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش

1.Louis-Ferdinand Celine 2.Destouches

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...