تحقیقات نشان می‌دهد کودکانی که مالک کتاب هستند شش برابر بیشتر احتمال دارد که بتوانند کتاب‌هایی بالاتر از سطح خود بخوانند.

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ملویل‌هاوس بوکز، نتایج تحقیقات انجام‌شده نشان از تفاوت‌های تعجب‌انگیز و غیرتعجب‌انگیز میان کودکانی دارد که صاحب کتاب هستند و آنهایی که کتابی ندارند.

این مطالعه ادعا می‌کند که کودکانی که مالک کتاب هستند شش برابر بیشتر احتمال دارد که بتوانند کتاب‌هایی بالاتر از سطح خود بخوانند. این عالی است! اگرچه در حالی که این مشخصا خبر خوبی است، تحقیقات بر نیمه تاریک آن نیز انجام شده- بیش از ۳۸۰ هزار کودک در بریتانیا (و بالطبع میلیون‌ها کودک در دنیا) کتابی برای خودشان ندارند، که می‌تواند در درازمدت بر سطح سواد، رفاه و رضایت‌خاطر کلی آنها تاثیرگذار باشد. بیایید عمیق‌تر شویم... صدها هزار دانش‌آموز کتابی ندارند که مال خودشان باشد. این را در رده خبرهای «بسیار ناراحت‌کننده، چه کاری می‌توان برایش کرد؟» بگذاریم.

این نظرسنجی که بر روی بیش از ۵۶ هزار کودک ۹ تا ۱۸ سال از سرتاسر بریتانیا انجام شده نشان می‌دهد که دانش‌آموزانی که کتاب ندارند تنها ۳.۲ درصد بالاتر از سطح خود می‌خوانند، در حالی که کودکانی که مالک کتاب‌ هستند می‌توانند ۲۲ درصد بالاتر از سطحی که ازشان انتظار می‌رود بخوانند. ۵۶.۲ درصد از گروه افرادی که صاحب کتاب هستند از خواندن لذت می‌برند. از سوی دیگر، تنها ۱۸.۴ درصد از گروه کودکانی که کتاب ندارند، خواندن را لذت‌بخش می‌دانند.

سوالی که مطرح می‌شود این است که چه چیزی باعث می‌شود کودکان به کتاب دسترسی نداشته باشند؟ و چه کار می‌توان کرد؟ می‌توان با حمایت از کتابخانه‌های محلی، اهدای کتاب به مدارس و مناطق محروم و حتا شاید قرض دادن بعضی از کتاب‌های قدیمی‌ به افراد کم سن و سال اطراف شروع کرد. مطمئنا کارهایی هست که هر کدام‌مان بتوانیم با انجامشان مطمئن شویم هر کودک کتابی در دست دارد.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...