به گزارش ایبنا، سیزدهمین جلسه از سلسله نشست‌های زیر چتر نقد با عنوان «نشست تخصصی نقد ترجمه کتاب شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده»، اثر لوئیجی پیراندلو، با بررسی ترجمه حسن محمدی، پری صابری، بهمن فرزانه و رضا قیصریه از این کتاب، بعد از ظهر شنبه ۱۱ آبان‌ماه در سرای اهل قلم برگزار شد.
 
در شروع نشست، محبوبه خدایی، مترجم و دبیر نشست، صحبت‌های خود را با خوانش متنی از استفانو پیراندلو، پسر ارشد لوئیجی پیراندلو درباره پدرش شروع کرد و ضمن اشاره به زندگینامه لوئیجی پیراندلو گفت: این نویسنده ایتالیایی، نویسندگی را در ۲۲سالگی و با نوشتن شعر شروع کرده؛ اما بیشتر به نمایشنامه‌هایش معروف است. از او ۲۴۲ داستان‌کوتاه، هفت رمان و ۴۴ نمایش‌نامه باقی‌مانده است.
 
نمایش‌نامه‌های پیراندلو باعث شهرت جهانی او شدند
او ادامه داد: به نظر منتقدان داستان‌های کوتاه لوئیجی پیراندلو، چه در گذشته و چه در زمان حال از بهترین آثار او هستند؛ که به دلیل کم ترجمه شدن، در خفا باقی‌ مانده‌اند. اما نمایشنامه‌هایش باعث شهرت جهانی او شدند و تقریبا در سراسر جهان به نمایش درآمده‌اند.
 
خدایی در ادامه درباره ویژگی نوشته‌های لوئیجی پیراندلو گفت: در رمان‌هایش زندگی مثل یک وهم است و در هویت شخصیت‌هایش دوگانگی پایداری وجود دارد. هستی و نمود آن، فاصله میان هنر و زندگی، فرو افتادن نقاب‌ها و آسیب‌پذیری انسانی، از دل‌مشغولی‌های او است. ده سال پایان زندگی پیراندلو نشانگر حالت آرام‌تر نسبت به انسان و زندگی، تمایل بیشتر به نیکی، تحسین انسانیت در زیباترین و قوی‌ترین اظهارات و وقایع زجرآور شخصیت‌هایش است.
 


محبوبه خدایی

او ادامه داد: تنها دو سال مانده به پایان زندگی پیراندلو، یعنی در ۶۷ سالگی برنده جایزه نوبل ادبی می‌شود. پیراندلو همانند دیگر روشنفکرهای هم‌عصر خودش، به جرگه فاشیست‌ها پیوست؛ اگرچه شوخ‌طبعی تلخش ابدا به مذاق سیاست‌های فرهنگی پیشوای فاشیست خوش نمی‌آید. او حتی در پایان زندگی‌اش، مراسم خاکسپاری رسمی نخواست؛ که می‌توانست نشانه فاصله‌گیری او از رژیمی باشد که می‌خواست کفن و دفن برنده جایزه نوبل ادبی را تحت یک مراسم دولتی، با شکوه هرچه تمام‌تر برگزار کند.
 
خدایی در ادامه ضمن قرائت نام آثار لوئیجی پیراندلو که در ایران ترجمه شده؛ گفت: کتاب «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده» که امروز نقد ترجمه آن را پیش‌رو داریم؛ توسط چهار مترجم، یعنی بهمن فرزانه، پری صابری، حسن ملکی و رضا قیصریه به فارسی ترجمه شده است.
 
ترجمه آثار پیراندلو شجاعت می‌خواهد
در ادامه آنتونیا شرکا، مترجم زبان و ادبیات ایتالیایی و سخنران نشست در مقدمه صحبت‌های خود، آشنایی خود با پیراندلو را مدیون کلاس‌های رضا قیصریه دانست و گفت: لوئیجی پیراندلو از آن دست نویسنده‌هایی است که به راحتی نمی‌توان به او نزدیک شد؛ انگار بیشتر فیلسوف باشد تا یک نویسنده معمولی، که روی‌ آوردن به نوشته‌های چنین نویسنده‌ای و ترجمه کردن آثار او، واقعا شجاعت می‌خواهد.
 
وی در ادامه درباره ترجمه کتاب «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده» گفت: در کتاب‌هایی که از این اثر به فارسی ترجمه شده، معمولا زندگی‌نامه کوتاهی از نویسنده و متن ترجمه آورده شده است؛ ولی قیصریه برای اولین بار مقدمه‌ای بسیار مفصل و خوب که خود پیراندلو درباره این اثر نوشته را ترجمه و به کتاب اضافه کرده است؛ که چه‌بسا این مقدمه به اندازه خود اثر مهم است. یعنی به‌شکلی نشان می‌دهد چطور شد که پیراندلو به سراغ این موضوع رفت؛ چون یک مقدار موضوع عجیب و غریبی است.
 
این مترجم ضمن قرائت بخشی از  مقدمه پیراندلو در کتاب «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده» و اشاره به چگونگی شکل گرفتن شخصیت‌ها و داستان این کتاب، عنوان کرد: شخصیت‌هایی که پیراندلو درباره آن‌ها صحبت می‌کند، در واقع شش شخصیت هستند، که درحالی که یک کارگردان تئاتر نمایشی از خود پیراندلو را روی صحنه تمرین می‌کند، وارد سالن می‌شوند و می‌گویند ما فقط ۶ کاراکتر یا شخصیت هستیم و یکی باید ما را وارد داستان و نمایش کند؛ وگرنه همین‌طور بی‌استفاده و ابتر می‌مانیم. در واقع از کارگردان خواهش می‌کنند که این‌ها را روایت کند و داستان آن را روی صحنه ببرد و این‌‌قدر آن‌جا می‌مانند، تا بالاخره این اتفاق می‌افتد و به‌شکلی از آن عذابی که دچار آن هستند، خلاص می‌شوند.

 

 
آنتونیا شرکا

شرکا در ادامه گفت: نکته مهمی که درباره این اثر هست، این است که در چند لایه تعریف می‌شود. در لایه اول شاهد نمایشی هستیم، که در این نمایش یک کارگردان و تعدادی بازیگر در حال تمرین یک نمایشنامه از لوئیجی پیراندلو هستند_ که اتفاقا به حالت طنزآمیزی هم نمایشنامه پیراندلو را مسخره می‌کند_ در لایه دیگر شش کاراکتر وارد می‌شوند، که با ورود آن‌ها، یک حالت نمایشنامه در نمایشنامه ایجاد می‌شود. آن‌ها از کارگردان نمایشی که ما تماشا می‌کنیم، می‌خواهند که داستان آن‌ها را روی صحنه ببرد. لایه دیگر درباره کارگردان است، که در برخورد با این شش کاراکتر گیج می‌شود و نمی‌تواند بفهمد این کاراکترها واقعی هستند، یا فقط بازیگرند. حتی از آنها می‌خواهد که داستانشان را روایت کنند، تا بازیگران نمایش بازی کنند؛ اما این کاراکترها آن‌قدر قوی هستند، که امکان آن وجود ندارد کسی نقش‌شان را بازی کند؛ بنابراین باید خودشان نقش خودشان را بازی یا زندگی کنند، تا این قائله ختم شود.

 
او ادامه داد: این شش کاراکتر به‌گونه‌ای تعریف شده‌اند، که هم هستند و هم نیستند. هرکدام از آن‌ها بدون اینکه بخواهند نمادین باشند، نمودی از وجهه‌ای هستند، که مد نظر پیراندلو است.
 
ترجمه پری صابری نمایش‌نامه نوشت کتاب است
شرکا در بخش دیگری از سخنان خود به ترجمه‌های فارسی این اثر پیراندلو اشاره کرد و گفت: ما چهار ترجمه از کتاب «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده» داریم. قدیمی‌ترین ترجمه آن را حسن ملکی در سال ۱۳۷۸ چاپ کرده، که به نظر می‌رسد از زبان انگلیسی ترجمه شده؛ چون تیتر موجود در شناسه کتاب، تیتر انگلیسی اثر است، نه ایتالیایی آن. دومین بار پری صابری آن را ترجمه کرده، که البته بیش از آن که ترجمه‌ای از کتاب باشد، در واقع نمایش‌نامه نوشت کتاب است. یعنی صابری ابتدا این نمایش را روی صحنه برده و بعد حاصل آن‌چه را که روی صحنه برده بود، بدون توضیحات صحنه در نشر قطره چاپ کرده است. چون کتاب در اصل توضیحات صحنه زیادی دارد.
 
ترجمه قیصریه؛ کامل‌ترین ترجمه از «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده»
او ادامه داد: سومین ترجمه فارسی «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده» از بهمن فرزانه است، که در سال ۱۳۸۷ در نشر کتاب پنجره به چاپ رسانده است. آخرین ترجمه‌ای هم که از این کتاب در ایران چاپ شده، ترجمه رضا قیصریه است؛ که سال ۹۶ توسط انتشارات نیلا به چاپ رسیده است. این ترجمه با وجود مقدمه مفصلی که به آن اشاره کردم، در نوع خود کامل‌ترین ترجمه از «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده» است و شناخت کامل‌تری از اثر به ما می‌دهد.
 
او ادامه داد: ترجمه پری صابری از کتاب با اینکه کتاب ناقصی است، اما ترجمه روان‌تری برای مطالعه است؛ یعنی اگر بخواهید داستان را به‌طور کلی بدانید و دنبال توضیحات صحنه نیستید؛ ترجمه صابری مناسب است. البته به نظر می‌رسد که صابری خود کتاب را ترجمه نکرده باشد و یک جور برداشت آزاد از ترجمه‌های دیگر کتاب است. در عین حال کتابی است که در بیانش شیطنت‌هایی دارد، که همین کتاب را گیرا و خوانا می‌کند. از طرفی خیلی روان و به شکل عجیبی خیلی هم امروزی است؛ چون  این کتاب در اصل هم یک نوع تراژدی است و هم در عین حال کمدی است؛ که صابری به‌نوعی توانسته این حس را در کار پیدا کند. صابری سعی کرده نشاطی در کار جاری کند، که از این نظر ترجمه او روان خوانده می‌شود؛ ولی با کتاب اصل اثر خیلی فاصله دارد. بنابراین اگر قرار باشد از لحاظ نزدیک بودن آن با اصل اثر بررسی شود، کتاب قابل استنادی نیست.
 
شرکا در ادامه گفت: به نظر می‌رسد،ترجمه ملکی از این اثر، ترجمه‌‌ای از زبان انگلیسی است و به شکل عجیبی شباهت‌های زیادی با ترجمه قیصریه از کتاب دارد. با توجه به اینکه پشت جلد کتاب هم نقلی از قیصریه از کتاب «درباره پیراندلو» آورده، می‌توان فکر کرد که مترجم تحت تاثیر قیصریه است؛ بنابراین می‌توان شباهت‌هایی حتی در لحن و در انتخاب لغت‌ها در دو اثر دید. درباره ترجمه بهمن فرزانه از این اثر هم به نظر می‌رسد بیان و نثر آن یک مقدار قدیمی است؛ که شاید به لحاظ نثر برای خواننده امروز مقداری دمده به نظر برسد. این لزوما به این معنا نیست که ترجمه بدی است، ولی به این معنا است که شاید این ترجمه متعلق به زمان و نسل خودش است.
 
ترجمه قیصریه نسبت به ترجمه‌های دیگر کتاب سرآمد است
شرکا درباره ترجمه قیصریه از کتاب «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده» گفت: ترجمه قیصریه نسبت به ترجمه‌های دیگر کتاب سرآمد است و از هر لحاظ که نگاه کنیم، کامل‌تر و دقیق‌تر است. حتی خیلی وفادارتر به اصل ایتالیایی اثر است.
 
وی در پایان ضمن معرفی شخصیت‌های کتاب «شش شخصیت در جست‌وجوی نویسنده»، به مقایسه موردی برخی بخش‌ها و اصطلاحات چهار ترجمه مورد بحث، با متن ایتالیایی اثر پرداخت.
 


پیراندلو در ایتالیا هم آدم مشکلی است
رضا قیصریه هم که به عنوان میهمان افتخاری در جلسه حضور داشت، گفت: من در ترجمه عنوان این کتاب به جای کلمه «نویسنده» از کلمه «مولف» استفاده کرده بودم، که با توجه به صحبت‌های سخنران نشست درباره این اثر، می‌فهمم که شاید مولف صحیح‌تر باشد، تا نویسنده؛ چون آن شش شخصیت در این کتاب، در واقع به دنبال یک مولف می‌گردند.
 
قیصریه درباره لوئیجی پیراندلو هم عنوان کرد: پیراندلو در ایتالیا هم آدم مشکلی است؛ یعنی زیاد ساده نیست. مفاهیم پیراندلو مفاهیم سختی است و در آثارش دائم در بین واقعیت و مجاز در حال حرکت است. دلیل این هم که پیراندلو شخصیت‌های زن را به نوعی متفاوت می‌بیند، این است که همسر پیراندلو دچار یک بیماری روانی شده بود، که این خیلی روی او تاثیر داشت و آن را در دیالوگ‌هایی که می‌نوشت دخالت داده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...