رمان «کاکا کِرمَکی، پسری که پدرش درآمد» نوشته سلمان امین توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

کاکا کرمکی، پسری که پدرش درآمد سلمان امین

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این کتاب صد و سی و سومین عنوان از مجموعه «کتاب‌های قفسه آبی» است که این ناشر منتشر می‌کند.

سلمان امین داستان‌نویس جوانِ متولد سال ۱۳۶۳ است که پیش از این کتاب‌های «قلعه‌مرغی: روزگار هرمی»، «پدرکشتگی» و «انجمن نکبت‌زده‌ها» را در حوزه ادبیات داستانی و «بورس باز (تکنیک های جادویی سرمایه گذاری در بورس)»، «هنر جنگ در بازار بورس» و «گاوها و خرس ها (بررسی ۱۰ باور غلط در بازار بورس)» در زمینه اقتصاد نوشته است.

رمان «کاکا کِرمَکی، پسری که پدرش درآمد» درباره پسر جوانی است که در خانواده‌ای پرجمعیت به دنیا آمده است. این خانواده به‌خاطر جنگ از جنوب به تهران آمده‌اند. پسر جوان داستان، پدری مقتدر اما طناز دارد که انسان ساختارشکنی هم هست. بسیاری از فرازهای رمان پیش رو، تفسیر جهان پیرامونی این پسر جوان است. این شخصیت به مقطعی از زندگی می‌رسد که تصمیم می‌گیرد خودش را از نظر خانواده مخفی و اصطلاحاً گم‌وگور کند. او در ادامه می‌خواهد فرزند یک خانواده ارمنی شود و...

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

تمام شب حواسم پی او بود. صدبار الکی خودم را خِفتش انداختم. گفتم آب می‌خواهم، آورد. آب را دست‌دستی روی زمین ریختم، گفت فدای سرت، دوباره آورد. بالش خواستم که دستم را حایل کنم، قند برای چای، قاب‌دستمال برای اشک و فین. داشتم اذیتش می‌کردم، اما از این‌که باهاش در ارتباط باشم دلم حال می‌آمد. ولی نگذاشتم گند کار مثل قضیه دخترخاله مامان بالا بیاید. اگر او را می‌خواستم باید تمام تمرکزم را روی آرا بودن خرج می‌کردم. نازیک به شرطی همچنان مهربان باقی می‌ماند که فکر کند خواهر من است. دست از پا خطا می‌کردم، نه از «تاک» نشان می‌ماند نه از «تاک‌نشان».
نُقل محفل بودم، اما فضا قشنگ امنیتی شده بود. در چشم‌هاشان کنجکاوی طَبق می‌زد، بااین‌حال سعی می‌کردند با خنده‌های ساختگی خود را مثل یک مهمان معمولی که ابداً قصد فضولی ندارد جا بزنند. همیشه باید مراقب خنده کسانی که واقعاً خوشحال نیستند باشید. لبخندی که تمام صورت را درگیر نکند نشانه آشکار دغل‌کاری است.
هیچ‌کس سوالی از من نمی‌کرد. نه آن شب کسی چیزی به‌ام گفت نه بعداً، ولی معلومم بود که هوآنِس در این مورد گوشی را دست‌شان داده است. در همان چند دقیقه‌ای که باهاش تنها شدم، متقاعدش کردم که حالم برای یادآوری گذشته فعلاً مساعد نیست. اگر یک چیز از زندگی یاد گرفته باشم، همین هنر متقاعدکردن بقیه است.
گوش شیطان کر، همه باورم کرده بودند. جسم نحیفم تا حدی به سن جعلی‌ام راه می‌داد. بزرگ‌ترین نگرانی‌ام قیافه نسبتاً جنوبی‌ام بود که از قرار معلوم تا آن لحظه توجه کسی را جلب نکرده بود. هیچ‌کس در آن جمع بچه‌اش را در چهارسالگی گم نکرده بود تا در یازده‌سالگی تحویل بگیرد ببیند چه ریختی از کار درمی‌آید. بچه‌ننه لاپنبه‌ای نبودم که شکل باقی‌ِ یازده‌ساله‌ها باشم، من هفت‌سال به دور از خانواده، در جنوبی‌ترین شهرهای کشور، زیر بدترین شکنجه‌ها زندگی کردم. کم‌چیزی نیست. چهره آدم کن‌فیکون می‌شود.

این کتاب با ۳۰۱ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۳۳ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...