دو کتاب دیگر از مجموعه «جودی دمدمی و دوستان» نوشته مگان مگ‌دونالد با ترجمه محبوبه نجف‌خانی توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، جودی دمدمی شخصیت داستانی مخلوق مگان مک‌دونالد نویسنده آمریکایی کودک و نوجوان است که به دلیل استقبال مخاطبان از کتاب‌های جودی‌دمدمی‌اش، به‌غیر از کتاب‌های «جودی دمدمی»، مجموعه‌های دیگری درباره «استینک» برادر جودی، «جودی‌دمدمی و استینک» و در نهایت «جودی دمدمی و دوستان» نوشت که ترجمه فارسی‌شان توسط نشر افق منتشر شده و روال انتشارشان ادامه دارد. مک دونالد اولین نوشته خود را در سن ۱۰ سالگی در روزنامه مدرسه اش منتشر کرد. از آن زمان تا امروز، بیش از ۵۰ کتاب برای بچه‌ها نوشته که اتفاقات مربوط به بیشتر آن‌ها را از خاطرات کودکی خودش وام گرفته است. این نویسنده دارای مدرک کارشناسی ارشد در رشته کتابداری از دانشگاه پترزبورگ است. مک دونالد پیش از نویسندگی، در موزه، کتابخانه و کتابفروشی کار کرده است. او مدتی هم نگهبان پارک بوده است.

چاپ ترجمه مجموعه «جودی دمدمی و دوستان» با عرضه ۵ جلد اول این مجموعه، اردیبهشت امسال توسط افق انجام شد و حالا ۲ عنوان جدید به این مجموعه اضافه شده است که عبارت‌اند از «خانم دمدمی در بدبیاری روز تولد» و «آقای تاد در روز شوخی اول آوریل». همه کتاب‌های یادشده در قالب مجموعه «کتاب‌های فندق» توسط این ناشر چاپ شده‌اند. این کتاب‌ها به ترتیب عناوین ششم و هفتم مجموعه مذکور هستند و تصویرگری‌شان توسط اِروین مادرید انجام شده است.

در «خانم دمدمی در بدبیاری روز تولد» داستان از این قرار است که هرسال در روز تولد خانم دمدمی (مادر جودی) مشکلی پیش می‌آید. به‌همین دلیل امسال قرار است شرایط کمی فرق کند. جودی می‌خواهد همه‌چیز را برنامه‌ریزی کند تا مطمئن باشد که مراسم تولد مامانش خوب برگزار می‌شود. اما خب، به این سادگی‌ها هم نیست!

این کتاب ۳ فصل دارد؛ «رئیس تولد»، «ایالت دستکشی» و «مامان مومیایی».

در کتاب «آقای تاد در روز شوخی اول آوریل» هم روز شوخی اول آوریل رسیده است. جودی آرام و قرار ندارد چون می‌خواهد معلمش آقای تاد را دست بیندازد. جودی به همین دلیل شوخی و دست‌انداختن، اول آوریل را خیلی دوست دارد اما او دلیل دیگری هم دارد؛ چون روز تولد خودش هم هست! حالا جودی نگران است چون ممکن است همه غرق در کارها و آماده‌سازی‌های شوخی اول آوریل شوند و تولد او را فراموش کنند...

داستان این کتاب هم ۳ فصل دارد که به ترتیب عبارت‌اند از: «ماهی آوریل و درخت‌های ماکارونی»، «رشته برشته» و «راز روز تولد گمشده».

این دو کتاب، هر کدام با ۶۴ صفحه مصور رنگی، شمارگان ۲ هزار نسخه و قیمت ۱۴ هزار تومان منتشر شده‌اند.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...