مجموعه‌ای از دو متن سالِ 1919 درباره "حرفه و رسالت دانشمند" و "حرفه و رسالت سیاستمدار" است. وبر سعی می‌کند که اخلاق خاص هریک از این فعالیت‌ها و نیز غایت آنها را نشان دهد... برای سیاستمدار شدن باید منابع درآمد کافی داشت،‌ چیزی که فرصت لازم برای این کار به دست می‌دهد... در دولت امروزی سیاستمدار «برای» سیاست و «از راه» سیاست زندگی می‌کند.

دانشمند و سیاستمدار
دانشمند و سیاستمدار
. [Politics as a Vocation (Le Savant et le Politique)] کتاب ماکس وبر(1) (1864-1920)، ‌جامعه‌شناس آلمانی، مجموعه‌ای از دو متن سالِ 1919 درباره "حرفه و رسالت دانشمند"(2) و "حرفه و رسالت سیاستمدار"(3) است. وبر سعی می‌کند که اخلاق خاص هریک از این فعالیت‌ها و نیز غایت آنها را نشان دهد. او موقعیت شخص دانشگاهی را در نهادهای سیاسی آلمان روشن و تأکید می‌کند که او چرخ دنده‌ای از دستگاه دولت است. چون دانشگاه مؤسسه‌ای مبتنی بر سرمایه‌داری و دیوان‌سالاری است، لذا رسالت دانشمند در جهان امروز که مشخصه آن تخصصی شدن دانش است، گرایشی است که تشخیص وسعت آن خاصه از آن جهت دشوار است که به سبب ترقیات علوم، تولید آن به سرعت از اعتبار می‌افتد و حقیقت ابدی نخواهد بود و حداکثر دستاورد مثبتی برای زندگی عملی عرضه خواهد کرد، همراه با امتناع از قضاوت‌های ارزشی و ابتنای تحلیل‌های خود بر تجارب عملی، دستاورد "دانشمند"، بر خلاف "مذهبی"، ارائه نگرشی "نومیدانه" به جهان است.

و اما در مورد "سیاستمدار" باید گفت که وبر او را کسی تعریف می‌کند که در "گروه سیاسی" هدایت می‌کند یا در هدایت آن مؤثر است. دولت، چون به سبب وسیله زندگی‌ای که خاص آن است به عنوان "انحصار قهر فیزیکی مشروع" تعریف می‌شود، رابطه حاکمیتی را تعیین می‌کند که ممکن است سه شکل به خود بگیرد: "کاریزماتیک" (تأثیر ناشی از شخصیتی استثنایی)، "سنتی" یا "عقلانی-قانونی".

اولی مبتنی بر قوه اعتقاد به رهبر است؛ دومی مبتنی بر نیرویی است که سنت به قوانین می‌دهد و سومی مبتنی بر وجه عمومی و قانونی مقررات است.

انسان سیاسی کسی است که برای اِعمال چنین حاکمیتی یا برای داشتن چنین تأثیری در کسانی که آن را اعمال می‌کنند زندگی می‌کند: این هدف او خواهد بود. در آغاز،‌ وجه اقتصادی قطعی است:‌ برای سیاستمدار شدن باید منابع درآمد کافی داشت،‌ چیزی که فرصت لازم برای این کار به دست می‌دهد. اندک اندک مردان سیاسی دیگر، سیاستمداران حرفه‌ای می‌شوند. بنابراین باید بتوانند در پرتو فعالیت سیاسی خود زندگی کنند. در این جهت است که دولت امروزی تحول می‌یابد؛ در دولت امروزی سیاستمدار «برای» سیاست و «از راه» سیاست زندگی می‌کند.

در بادی امر، سیاست‌مداران حرفه‌ای در مبارزه میان شهریاران و نظام‌های مذهبی به عنوان یاری‌دهندگان اولی‌ها ظاهر می‌شوند و این‌ها عبارتند از عالمان، بعد قلم‌زنان، بعد اشراف درباری و بعد "طبقه اشراف متوسط" در انگلستان، قضات در غرب از قرن هجدهم به بعد و مخصوصاً وکلای دعاوی. در دولت‌های مشروطه و مردم‌سالاری‌ها، در طی نیمه دوم قرن نوزدهم، شاهد ظهور مقاله‌های اجتماعی و خرده‌بورژوایی و حتی کارگریی هستیم که به رقابت با نخبگان سنتی برخاسته‌اند؛ یعنی به تدریج که سیاست فعالیتی می‌شود که بیشتر شخصیت‌هایی را به خود مشغول می‌کند که آن را به عنوان حرفه اصلی خود به کار می‌برند.

این تحول کاملاً مرتبط با سازماندهی امروزی احزاب است که با ورود مراجعه به آرای عمومی، ناشی از ضرورتِ سازمان دادن به توده‌ها به شیوه‌ای مبتنی بر نظم و انضباط است. آن‌گاه در احزاب «ثابت‌»هایی پدید می‌آید که کار در درون تشکیلات حزبی را تعریف می‌کند و رهنمودهایی برای مبارزات انتخاباتی می‌دهد که استدلال آن عمدتاً بر "کاریسما"ی رهبران مبتنی است. حزب در جهت دیوان‌سالاری کردن و به کار بردن عوام‌فریبی تغییر شکل می‌دهد. این روند در آلمان، انگلستان و فرانسه مشهود است.

و بالأخره ماکس وبر درباره "اخلاق" انسان سیاسی می‌اندیشد؛ یعنی درباره هدف‌هایی که برای خود قائل است؛ و درباره وسایلی که برای نیل به این هدف‌ها به کار می‌برد. اخلاق اعتقاد (یعنی سعی در وصول به هدفی که آن را خوب می‌پندارد) جای خود را به اخلاق مسئولیت می‌دهد (یعنی سعی در وصول به هدفی که بتوان به طریق عقلانی به آن دست یافت). این تفکر درباره سازمان احزاب سیاسی، و نیز درباره حرفه انسان سیاسی یکی از منابع نظری اصلی در علم سیاست معاصر است.

اسماعیل سعادت. فرهنگ آثار. سروش

1.Max Weber 2.Wissenschaft als Beruf 3.Politik als Beruf

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...