جای خالی رفیق | الف


رمان کوتاه «رؤیا» سومین اثر منتشرشده از مجید غروی، متولد 1362 است که نشان از رویکرد خاص بینامتنی این نویسنده دارد. او پیش از این در سه‌گانه‌ی «زاینده‌رود»، به‌وفور از ارجاعات به متون کهن بهره جسته و از این نظر سبک نوشتاری ویژه‌ای برای خود ساخته است. در اولین رمان‌اش «سبّت» و به‌دنبال آن در اثر بعدی‌اش «لعین» او کوشیده بود قصه‌های اساطیری را با پرسش‌های بنیادین فلسفی در زندگی انسان گره بزند. در کنار نگاهی تمثیلی که به نوشته‌های او قابلیت تأویل و تفسیر گسترده‌ای می‌بخشد، او می‌کوشد دردهای زمانه‌ی خویش را نیز در آثارش منعکس سازد. این دغدغه‌ی او در کتاب «رؤیا» نیز نمودی آشکار و تأمل‌برانگیز دارد.

خلاصه رمان رؤیا»  مجید غروی

رمان در هزارتویی از کندوکاوهای ذهنی و پرسش‌های انبوه راوی جریان دارد. او از آغاز خبر از فقدانی می‌دهد که محور اغلب وقایع اساسی این کتاب است. رفیقی اهل قلم و شوریده‌حال که امیر نام دارد، از دست رفته است و راوی می‌کوشد پرده از معمای زندگی پرتلاطم و مرگ باورناپذیر او بردارد. امیر چند روز پیش از مرگ با راوی دیدار داشته و متن آخرین نوشته‌اش را به او داده است. راوی شبی دهشتناک را با خبر مرگ امیر سپری کرده؛ شبی که به اندازه‌ی یک عمر گذشته و پرونده‌ی زندگی و سیر تفکری امیر را برای دوست داغدارش گشوده است.

شخصیت امیر در نبودش ارزشی مافوق تصور برای راوی پیدا می‌کند و گویی تازه پس از رفتن اوست که درمی‌یابد او چه روح عصیان‌گر و ذهن ناآرامی داشته است. امیر مردی بوده که قرار و عافیت در قاموس‌اش نمی‌گنجیده و روابط پرفراز و نشیب‌اش با زنی به نام رؤیا تلاطمات زندگی‌اش را شدت بخشیده است. اکنون رفیق‌اش در غیاب او تلاش می‌کند از این زندگی پر رمز و راز، نکات تازه‌ای کشف کند و امیر را از جنبه‌های متفاوت‌تری ببیند. جنبه‌هایی که پیش از این مغفول و تاریک بودند و توجهی به آن‌ها نمی‌شده است.

بخش عمده‌ای از پرسش‌های مربوط به زندگی ماجراجویانه‌ی امیر با حضور رؤیا گره خورده است. تا پیش از این زن، قهرمانان داستان در نظم و آسودگی خاص خود روزگار می‌گذراندند، اما با ورود او به زندگی امیر و راوی، گویی همه چیز برای آن‌ها زیر و رو می‌شود، آن‌قدر که تفکیک روابط و رفاقت‌های این دو مرد از رؤیا ناممکن به نظر می‌آید و از جایی به بعد این زن سکان‌دار اصلی روایت می‌شود و گویی قصه‌ی امیر را به حاشیه می‌راند. از این نقطه است که راوی تماماً به رؤیا می‌پردازد و جزئی‌ترین مشخصات زندگی‌اش را به تفصیل در اختیار مخاطب می‌گذارد.

رؤیا در منظر راوی و رفیق‌اش شبیه دلبران شهرآشوب قصه‌های کهن ترسیم می‌شود. توصیفاتِ راوی از او، به آن‌چه در متون کلاسیک ایرانی مشاهده می‌شود بسیار نزدیک است. او زنی است در نهایت زیبایی صورت و سیرت. کسی است که می‌تواند در اولین نگاه انسان‌ها را شیفته‌ی خود سازد و تمام تصاویر اسطوره‌ای زنان را پیش چشم مخاطب زنده کند. اما زندگی گذشته‌ی او چندان خوشایند و روشن نبوده و حوادث پرفراز و نشیب بسیاری را از سر گذرانده است. همین مسأله بر جذابیت‌های او در نظر قهرمانان داستان می‌افزاید و آن‌ها را به دنبال او می‌کشاند. امیر با روحیات لطیف و طبع هنرمندانه‌ای که دارد، بیش از راوی مشتاق دانستن از رؤیاست و مدام در پی اوست. اما همچون عشاق اساطیری زندگی این زوج نیز در گردبادی از ابهام‌ها، تلخی‌ها و ناکامی‌ها فرو می‌رود و این وظیفه‌ی راوی و به تبع آن، خواننده است که به کشف راز آن‌ها بپردازد.

زبانی که برای روایت انتخاب شده به متون ادبیِ کهن شباهت‌های زیادی دارد. نویسنده تلاش کرده با نثری آهنگین و پر از استعاره روایت‌اش را پیش ببرد و به همین خاطر زبان راوی چنان است که گویی نه به عصر حاضر، که به چند قرن پیش تعلق دارد. او برای تشریح موقعیت‌ها از جملات بلند و کلمات وزین استفاده می‌کند و آدم‌ها را به گونه‌ای به تصویر می‌کشد که انگار از دل افسانه‌های دور و دراز پا به زمان کنونی گذاشته‌اند. آن‌ها انسان‌هایی عارف‌مسلک و درعین‌حال عاصی از زمانه‌اند که در قاب زندگی امروزی نمی‌گنجند و چارچوب‌های معمول آن را پس می‌زنند.

اما آن‌چه بیش از هر چیز به قصه‌ی کتاب «رؤیا» وجهی فرازمانی می‌بخشد، تمرکز بسیار عمیق آن بر مسائل انسانی است که ممکن است در هر روزگاری مطرح باشند. آدم‌های داستان «رؤیا» با پرسش‌هایی فلسفی و روانکاوانه دست به گریبان‌اند که ممکن است هر انسانی در هر کجای جهان و در هر موقعیتی با آن‌ها برخورد کند. شخصیت‌های داستان در کنار ماجراهایی که به طور معمول در هر رمانی رخ می‌دهند، به شدت روحیه‌ی نقادی و پرسش‌گری درباره‌ی اصل و اساس زندگی و هویت خود دارند و از دل مسائل ارتباطی و دلبستگی‌های معمول، پرسش‌هایی درباره‌ی فلسفه‌ی وجودی خود بیرون می‌کشند. به همین دلیل است که مخاطبِ این کتاب باید بر لایه‌های معنایی و اشارات بینامتنی بسیاری که در آن نهفته است تمرکز کند تا به درک کاملی از قصه‌ی آن برسد؛ قصه‌ای تمثیلی که تعلق به مکان و زمان خاصی ندارد و تعمیم‌پذیر و جهان‌شمول است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...