مریم آموسا | اعتماد


تکین آغداشلو هنرمند، مترجم و کیوریتور سال ۱۳۶۱ در تهران به دنیا آمد. او در رشته هنرهای زیبا، گرایش نیومدیا از دانشگاه رایرسون، تورنتو، کانادا مدرک کارشناسی گرفته است. او به عنوان هنرمند در نمایشگاه‌های گروهی متعددی در تهران، لندن و تورنتو آثارش را به نمایش گذاشته و به عنوان کیوریتور نمایشگاه‌های «گسست محسوس» را درگالری طراحان آزاد، «ناصر بخشی» را در گالری دستان و «بازنگری در خانه‌ خیابان عبده» را درگالری باوان برپا کرده. او همچنین جایزه‌ سیمپاتیکو (کانادا، ۲۰۱۱ و جایزه اینترِاکسس (کانادا، ۲۰۱۰) را از آن خود کرده است.

خلاصه تاریخ مختصر کیوریتوری» [A brief history of curating] ن هانس اولریش ابریست [Hans Ulrich Obrist]

به تازگی کتاب «تاریخ مختصر کیوریتوری» [A brief history of curating] نوشته چهره شناخته‌شده این عرصه، هانس اولریش ابریست [Hans Ulrich Obrist] را تکین آغداشلو به فارسی ترجمه و نشر نظر آن را منتشر کرده است. «تاریخ مختصر کیوریتوری» از معدود کتاب‌های مهم کلاسیک درباره‌ این حرفه است. اهمیت این کتاب - که تاریخ شفاهی و به‌صورت مصاحبه است- درباره کیوریتورهای پیش‌گامی است که با رویکرهای‌شان به امر کیوریتوری آشنا می‌شویم. مترجم امیدوار است که این کتاب بتواند جعبه ابزار مفیدی باشد. در پس‌گفتار کتاب، دنیل برنبام نقل قولی می‌آورد از ادوین پانووسکی و در آن به این ایده اشاره می‌کند که آینده را می‌توان از تکه‌های گذشته آفرید و ساخت. آغداشلو امیدوار است این گفت‌وگوها مثل جعبه ابزاری برای خلق نمایشگاه‌ها در قرن بیست‌ویکم مورد استفاده قرار بگیرند و به داشتن حافظه‌ای پویا و نیرومند کمک کنند. او از اریک هابزباوم نقل قول می‌آورد که «ما نیازمند یک اعتراض علیه فراموشی هستیم.» به بهانه انتشار این کتاب با تکین آغداشلو گفت‌وگو کردیم.

چقدر متولد شدن در خانواده‌ای که فرهنگ و هنر مهم‌ترین دغدغه‌شان بوده، موجب شد که به هنر گرایش پیدا کنید؟ و نخستین جرقه‌ها کی و کجا برای شما زده شد؟
به‌ نظرم متولد شدن در خانواده‌ای که پیوسته با فرهنگ و هنر سروکار داشته در گرایش من به هنر بی‌تاثیر نبوده. البته در دوران دبیرستان و پیش از آن، شاید به ‌واسطه ‌روحیات خاص و استقلال‌طلبی طبیعی سنین نوجوانی، علاقه‌ کمتری به حیطه‌ کاری پدرم داشتم. به همین دلیل دو سال اول دانشگاه را در کانادا در رشته‌ کامپیوتر تحصیل کردم. اما فکر می‌کنم رشد کردن در خانواده‌ای فرهنگی فرای تاثیرگذاری عمیق‌تری که روی من داشت فراتر از نگاه نپخته‌ دوران نوجوانی‌ام بود که صرفا آن را با شغل و حیطه‌ کاری پدرم یکسان می‌دانست؛ فرهنگ و هنر نوعی جهان‌بینی و سبک زندگی است.
اما اولین جرقه‌هایی که مسیر تحصیلات من را از کامپیوتر به هنرهای زیبا تغییر داد مشاوره‌ها و اصرارهای مرحوم صادق تیرافکن، هنرمند عکاس و دوست خانوادگی من بود. من در نمایشگاه صادق در سال ۲۰۰۳ در تورنتو افتخار کمک به او را داشتم و البته بیشتر این کمک در کارهای اجرایی نمایشگاه و نصب آثار بود، اما تصمیم من برای تغییر رشته از کامپیوتر به هنر نتیجه‌ آن همکاری و تشویق‌های صادق تیرافکن بود.

تحصیلات هنری را تا چه مقطعی و کجا دنبال کردید و چه شد تصمیم گرفتید هنرهای زیبا با گرایش نیومدیا بخوانید؟
دانش قبلی من درباره‌ تکنولوژی و کامپیوتر باعث شد که من رشته هنرهای تجسمی را با گرایش تخصصی نیومِدیا دنبال کنم. هنر نیومدیا مجموعه‌ای از آثار هنری را در بر می‌گیرد که در آنها نوعی از تکنولوژی به کار رفته باشد؛ برای مثال هنر ویدیویی، مجسمه‌های الکترونیکی، یا آثار هنری تولیدشده با نرم‌افزار.

فعالیت حرفه‌ای‌تان را از چه زمانی شروع کردید و با توجه به اینکه شما در ایران و کانادا زندگی می‌کنید قصد دارید آیا فعالیت هنری‌تان را در سایر کشورها توسعه بدهید یا نه به عنوان کیوریتور می‌خواهید در یک منطقه خاص فعالیت کنید؟
فعالیت حرفه‌ای من در اواخر دوران دبیرستان در تهران شروع شد. آن زمان به عنوان طراح وب در دفتر تبلیغاتی و طراحی «گرافیک دید» خدمت استاد عزیزم مجید عباسی مشغول به کار بودم. این بعد از مهاجرت به کانادا و در کنار تحصیلات دانشگاهی‌ام هم ادامه پیدا کرد. اما تمرکز روی فعالیت حرفه‌ای در زمینه‌ هنر تجسمی بعد از تغییر رشته‌ام به هنرهای زیبا اتفاق افتاد و رفته‌رفته این بخش از کارهای من جای فعالیت‌های دیگر را گرفت. شاید یکی از مهم‌ترین دوره‌های فعالیت حرفه‌ای من که به‌واسطه‌ آن بسیار آموختم، در کانادا بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ بود که در هاربِرفرانت‌سِنتِر - یکی از مهم‌ترین نهادهای فرهنگی- هنری تورنتو - برای شش سال مدیریت بخش طراحی و ارتباطات را بر عهده داشتم. پس از آن در سال ۲۰۱۷ بعد از ۱۶ سال به ایران بازگشتم و به کارهای مختلفی در صحنه‌ هنر ایران مشغول بوده‌ام از جمله چندین نمایشگاه که در گالری‌های تهران کیوریت کرده‌ام.

در مورد توسعه‌ فعالیت‌های هنری‌ام به سایر کشورها، حتما این تمایل از سمت من وجود دارد. من همیشه دوست داشته‌ام در لندن و نیویورک که قطب‌های هنری جهان امروز به‌ شمار می‌آیند، بیشتر فعالیت کنم و به‌تازگی پیشنهادها و برنامه‌هایی هم مطرح شده که امیدوارم محقق شود.

به عنوان یک کیوریتور چقدر به تجربه‌های کیوریتورهای ایرانی توجه دارید؟
مایلم بسیار بیشتر با فعالیت‌های گذشته و حال کیوریتورهای ایرانی آشنا بشوم. البته بعضی از کیوریتورهای برجسته ‌ایرانی از دوستان خوب من هستند و از نزدیک شاهد پروژه‌های‌شان هستم. خصوصا بعد از بازگشتم به ایران با صحنه‌ هنر ایران - و همچنین کیوریتورها- خیلی بیشتر آشنا شده‌ام اما این شناخت هنوز جای رشد بسیاری دارد.

چه شد که تصمیم گرفتید بخشی از تمرکزتان را روی ترجمه بگذارید آیا ترجمه را بنا به ضرورت و نیاز شخصی‌تان برای تکمیل پروژه‌های‌تان انجام می‌دهید یا نه، قصد دارید که با ترجمه تلاش کنید سهمی در گشودن افق‌های جدید پیش روی هنرمندان ایرانی داشته باشید؟
البته نوشتن به هر دو زبان انگلیسی و فارسی همیشه بخشی از فعالیت‌های من بوده، چه به ‌شکل مقاله، چه نقد و معرفی هنرمندان یا در دوره‌ای نوشتن برای کاتالوگ‌ها و نشریات مختلفی که هاربرفرانت‌سنتر منتشر می‌کرد. ترجمه هم برای من بخشی مهم و ضروری در راستای همین فعالیت بوده.

اما ترجمه‌ کتاب «تاریخ مختصر کیوریتوری» در واقع پروژه‌ای بود که در دوران تعطیلی‌ها و محدودیت‌های اجتماعی کرونا آغاز کردم. آن زمان صحنه‌ هنر در سراسر جهان تعطیل شده بود و فعالیت‌های من را هم تحت‌تاثیر قرار داده بود. در نتیجه نیاز به پروژه‌ای داشتم که مستقل از آن محدودیت‌ها بتوانم روی آن تمرکز کنم و کاملا در فرمان خودم باشد. می‌شود گفت از این منظر یک نیاز شخصی بود که امیدوارم حاصل آن، همانطور که اشاره کردید، گشودن افق‌های جدیدی پیش روی هنرمندان ایرانی باشد. البته انتخاب این کتاب کاملا با مطالعه و تحقیق و براساس برآورد من درباره‌ نیازهای صحنه‌ هنر ایران بود.

کتاب «تاریخ مختصر کیوریتوری» از چه نظر حائز اهمیت است که شما آن را برای ترجمه انتخاب کردید؟
«تاریخ مختصر کیوریتوری» یکی از معدود و مهم‌ترین کتاب‌های کلاسیک درباره‌ این حرفه است. اهمیت این کتاب - که تاریخ شفاهی و به‌صورت مصاحبه است - درباره کیوریتورهای پیش‌گامی است که با رویکردهای‌شان به امر کیوریتوری آشنا می‌شویم. تاریخ هنر در قرن بیستم، به‌ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، با تاسیس و توسعه‌ موزه‌ها و نهادهای هنری مهم در جهان غرب پیوند خورده و اکثر کیوریتورهایی که در این کتاب معرفی شده‌اند نقش کلیدی در تاسیس این موزه‌ها و نهادها داشته‌اند. همچنین برخی از مهم‌ترین جنبش‌های هنری نیمه‌ دوم قرن بیستم مثل پاپ آرت یا هنر مفهومی به‌واسطه‌ نمایشگاه‌هایی معرفی شده و توسعه یافته‌اند که همین کیوریتورها برگزار کرده‌اند. پس بدون اطلاع از تاریخ کیوریتوری، ما اولا حفره‌ بزرگی در دانش‌مان درباره‌ تاریخ هنر معاصر خواهیم داشت و در ضمن از رویکردهای اساسی این حرفه هم غافل می‌مانیم. هرالد زِیمان کیوریتور بزرگ سوییسی درباره‌ کیوریتوری می‌گوید: «کیوریتور باید انعطاف‌پذیر باشد. گاهی او یک مستخدم است، گاهی یک دستیار، بعضی وقت‌ها برای چگونگی برگزاری نمایشگاه به هنرمندان ایده می‌دهد. در نمایشگاه‌های گروهی او یک هماهنگ‌کننده است و در نمایشگاه‌های موضوعی یک ابداع‌گر.» ما در این کتاب درباره‌ تمامی این رویکردها و بسیار فراتر از آن یاد می‌گیریم.

با توجه به شناختی که از هنرهای تجسمی ایران دارید چقدر جای کتاب تاریخ مختصر در قفسه کتابخانه فارسی‌زبان‌ها خالی بود آیا قصد دارید کتاب‌های دیگری از این جنس را به فارسی ترجمه کنید؟
من احساس کردم با توجه به رشد سریع هنرهای تجسمی در ایران در سال‌های اخیر و علاقه‌ شدیدی که به این رشته وجود دارد، باید جای خالی این کتاب در قفسه‌های فعالان صحنه‌ هنر و در میان منابع آکادمیک قابل‌دسترس برای دانشجویان هنر پر شود. این منبع بیش از هر چیز دیگر، می‌تواند برای توسعه فرهنگ در ایران مفید باشد چون نمایشگاه‌های هنری نقش مهمی، بسیار فراتر از صرفا هنر تجسمی، در انتقال فرهنگ و نمایاندن فرهنگ یک ملت چه به‌ خودشان و به ملت‌های دیگر دارند. اِتی‌ین بالیبار، فیلسوف فرانسوی می‌گوید: «امروزه دیگر این نمایشگاه‌ها هستند که مرزهای ملی را تعیین می‌کنند و قلمروهای فرهنگی را باید بر اساس حیطه‌ نفوذ نمایشگاه‌ها تعیین کرد. هر نمایشگاه موفقی که در شهری برگزار می‌شود درهای جدیدی را به روی آن مردم می‌گشاید.»

فعلا پروژه‌های دیگری دارم که باید روی آنها متمرکز شوم، اما قطعا در آینده دوباره به ‌سراغ ترجمه خواهم رفت چون همچنان جای منابع اساسی بی‌شماری در زبان فارسی خالی است.

به ‌نظر شما جای خالی چه کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارد با توجه به اینکه از نظر منابع در حوزه کیوریتوری فقیر هستیم؛ در این مرحله باید به سراغ کتاب‌هایی که در این حوزه کلاسیک شده‌اند برویم و به‌ مرور به‌سراغ کتاب‌های اخیرتر؟
کیوریتوری حتی در غرب هم موضوع به ‌نسبت جدیدی است در نتیجه آثار کلاسیک کمتری درباره‌اش موجود است. خود هانس اولریش اوبریست بسیار در این زمینه نوشته و تحقیق کرده و به ‌نظرم باید آثار بیشتری را از او به فارسی ترجمه کرد. گالری وایت‌چپِل لندن یک مجموعه کتاب خیلی خوب درباره تئوری هنر دارد که فکر نمی‌کنم هنوز به فارسی ترجمه شده باشند و خوب است کسی به سراغ‌شان برود. در مجموع این‌طور نیست که ما در بقیه‌ زمینه‌های آکادمیک مرتبط با هنر به جایگاهی قابل‌قبول و غنی از نظر تکثر و کیفیت منابع رسیده باشیم و فقط درباره‌ کیوریتوری فقیر باشیم. از دید من در زمینه‌ تاریخ و تئوری هنر هم هنوز بسیار کار داریم تا به‌روز شویم و عقب‌ماندگی خودمان را جبران کنیم.

چرا هانس اولریش اوبریست در عرصه‌ کیوریتوری مهم است و دنبال کردن کارها و نمایشگاه‌هایی که او کیوریت کرده چقدر می‌تواند برای کسی که می‌خواهد در این عرصه فعالیت کند به عنوان کلاس درس باشد؟
اوبریست، مدیر هنری کنونی گالری سِرپِنتاین لندن، یکی از تاثیرگذارترین کیوریتورها و متفکرین هنرهای تجسمی حال حاضر دنیا است. او با ایجاد گفتمان‌های سیال بین‌رشته‌ای میان هنرهای تجسمی و رشته‌های دیگر از جمله معماری، جامعه‌شناسی، ادبیات و ... توانسته درک ما از انگاشت نمایشگاه را تغییر دهد. همچنین اوبریست فرم نمایشگاه را با برپایی نمایشگاه‌های مهمی در مکان‌هایی که انتظارشان را نداریم تغییر داده و متحول کرده. به عنوان مثال او اولین نمایشگاه خود با عنوان «سوپ جهانی» را در آشپزخانه‌ آپارتمان خود در ۲۳ سالگی برگزار کرد و برخی از مهم‌ترین هنرمندان آن دوره‌ اروپا آثاری را برای آن مکان غیرمتعارف تولید کردند. پس از آن او صدها نمایشگاه تاثیرگذار، از کوچک و بزرگ، در سراسر جهان برگزار کرده که برخی از آنها نمونه‌های درخشانی از نوآوری در این رشته هستند. همچنین اوبریست یک مولف پرکار و یک مصاحبه‌گر قهار است و تا امروز هزاران ساعت مصاحبه با بسیاری از مهم‌ترین هنرمندان و دیگر فعالین هنر انجام داده که تاثیر عظیمی در شناخت ما از هنر معاصر به جا گذاشته.

برای آشنایی بیشتر با هانس اولریش اوبریست، مطالعه‌ کتاب بی‌نظیر «شیوه‌های کیوریتوری» که در فارسی با عنوان «شیوه‌های هنرگردانی» توسط کتایون یوسفی ترجمه شده را توصیه می‌کنم.

تکین آغداشلو

چقدر کیوریتورها می‌توانند در اقتصاد هنر نقش کلیدی بازی کنند؟
در واقع نقش اصلی یک کیوریتور خارج از اقتصاد هنر است، اما نمی‌توان تاثیرگذاری کیوریتورها در اقتصاد هنر را نادیده گرفت. همانطور که وقتی شما یک قطعه‌ موسیقی را برای اولین‌بار از رادیو یا در مکانی می‌شنوید و ممکن است از آن خوش‌تان بیاید و به سراغ خریدش بروید، کیوریتورهای برجسته هم نقش بزرگی در معرفی و شناساندن هنرمندان به جامعه دارند و این طبعا در بازار هنر تاثیر زیادی دارد. برای مثال، بازار هنر همیشه چشمش به موزه‌های مهم و مجموعه‌های دایمی آنها است و هنگامی که اثری به این مجموعه‌ها اضافه می‌شود طبعا بازخورد مثبتی در بازار فروش آن هنرمند دارد. با توجه به اینکه این کیوریتورها هستند که کار انتخاب آثار و خریداری آنها را برای موزه‌ها انجام می‌دهند این نمونه‌ای از تاثیرات غیرمستقیمی است که کیوریتورها می‌توانند در اقتصاد هنر بازی کنند. اما باید توجه کنیم که حرفه کیوریتوری در تعریف کلاسیک آن، یک مشغله اساسا نظری و اندیشه‌محور و نه اقتصادی است.

به عنوان آخرین سوال، کیوریتورها چقدر می‌توانند در گسترش نگاه هنرمند و به‌ تبع آن جامعه سهم داشته باشند؟
جان کنِت گالبرِیت اقتصاددان می‌گوید: «تغییر نه از آنجایی می‌آید که یک مرد یا زن ذهن‌شان را تغییر دهند، بلکه از جایی می‌آید که نگرش‌ها از یک نسل، به نسل بعد تغییر کنند.» کیوریتورها می‌توانند با توانمند کردن هنرمندان و نمایش هنر و بازخوانی و تبیین معنای نهفته در آن، اندیشه‌ جامعه را گسترش و رشد دهند. این تاثیرگذاری هم همانطورکه گالبریت اشاره می‌کند یک‌شبه رخ نمی‌دهد بلکه نسل‌به‌نسل منتقل می‌شود. دلیل وجودی موزه‌ها متشکل از چهار فعل اساسی است: پایداری در گردآوری، حفظ، نشر و نمایش هنر. این چهار کارکردی که نام بردم در موزه‌ها بر عهده‌ کیوریتورها گذاشته شده و در واقع وظایف بنیادین حرفه‌ کیوریتوری را تشکیل می‌دهند. حال با اینکه فعالیت کیوریتورها فقط منحصر به موزه‌ها نیست، اما هر نمایشگاهی، چه در یک موزه و چه در یک خیابان، در حال انتقال معنا به عموم مردم است.

در ضمن فراموش نکنیم که اینترنت حرفه‌ کیوریتوری را دموکراتیزه و همگانی کرده است. امروزه هر کسی صفحه‌ای در شبکه‌های اجتماعی دارد به‌نوعی با تولید و انتخاب محتوا برای آن صفحه در حال کیوریت‌کردن است. این نشان می‌دهد که چه تعریف کیوریتور به ‌شکل کلاسیک و چه بسط دادن این تعریف به یک امر همگانی روزمره، حاکی از تاثیر تعیین‌کننده‌ این فعالیت بر فرهنگ جامعه است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...