خاطره‌بازی با یک رمان خواندنی و به یادماندنی | جام جم


شخصیت‌های داستان همگی انسان‌های خوب و شریفی بودند. با این‌که گاهی بعضی از آنها دچار لغزش و خطا می‌شوند اما باز انسان‌های خوبی هستند و داستان حول محور انسانیت و اخلاق می‌گردد. همذات‌پنداری خوبی با شخصیت‌ها داشتم و به تک‌تک آنها علاقه داشتم؛ چرا که همه شخصیت‌ها از مردمان معمولی بودند. نویسنده به کل تمایل دارد از خوبی حرف بزند و نمی‌شود گفت این نکته منفی داستان است. همه قصه‌های امیرخانی نشان می‌دهد او تمایل دارد زیبایی‌های نوع انسان را ببیند. او ارزش وجودی هر انسان را بالاتر از همه چیز می‌بیند.

من او امیرخانی

کتاب «من او»، فضاسازی بسیار عالی داشت و صحنه برای خواننده کاملا مشخص بود در کدام منطقه و در چه برهه‌ای از تاریخ اتفاق افتاده‌است و صحنه‌‌هایی که وارد متن داستان بود، قصه را باورپذیرتر کرده‌بود. نویسنده به خوبی به محیط تسلط داشت. او هم از نظر ظاهری تهران را می‌شناخت و هم از نظر موضوعات فرهنگی شهر را.

امیرخانی به خوبی از عهده توصیفات برآمده و اطلاعاتی که از شهر تهران داشته، او را از نوشتن کوچک‌ترین نکته‌ها هم غافل نکرده‌است. او حتی نحوه صحبت کردن مردم آن دوره را بلد بوده که از لحن شخصیت قصه‌ها پیداست. من او قصه عاشقانه‌ای از فرزندان یکی از خانواده‌های مرفه، اصیل و قدیمی تهران است. عشق فرزند خانواده پولدار و ثروتمند حاجی فتاح به دختر فقیری به نام مهتاب که خدمتکار این خانواده است. ژانر کتاب با این‌که عاشقانه است اما بدون آن‌که به متن اصلی خللی وارد کند، قصه‌های متعددی را وارد داستان می‌کند. قصه‌های فرعی کمک می‌کند به نویسنده تا پیرنگ داستان را گسترش بدهد و با به‌کارگیری آنها، راه را برای وقوع حوداث بعدی هموار کند. کمرنگ و پررنگ بودن حوداث فرعی تغییر عمده‌ای در داستان به وجود نمی‌آورد ولی حضور آنها باعث تسریع حرکت داستان می‌شود. حوداث فرعی در کنار حوادث اصلی آکسیون داستان را تشکیل می‌دهند و نقش زیادی در تعلیق و جذابیت داستان دارند و باعث گیرایی آن می‌شوند. یکی از قصه‌ها در زمان رضاشاه پهلوی است که درباره کشف حجاب بوده و بابت چالش‌هایی که برای خانواده‌های مذهبی درست کرده، نوشته شده‌است.

یک موضوع فرعی دیگر که در داستان آمده ماجرای برخورد علی فتاح با انقلابیون کشور الجزایر بود. در این قصه به‌نظر می‌رسد آقای امیرخانی با این قصه می‌خواسته بگویید آخر و عاقبت هر دیکتاتوری محکوم به شکست است. داستان فراز و فرود زیادی داشت. این‌که علی به هر راهی متوسل می‌شد که با مهتاب باشد، از زیبایی‌های داستان بود. مشکلاتی که دست به دست هم داده‌ و اساس و شاکله این داستان زیبا را به وجود آورده‌بودند. از مامان‌علی گرفته تا بچه لات محل که دوست نداشتند علی به مهتاب برسد، از تقابل‌های داستان بوده. این داستان درون‌مایه عشقی داشت. مهم‌ترین قسمت داستان ارتباط علی با درویش مصطفی بود. درویش نماد یک چهره آگاه و داناست که همیشه راهنمای علی بوده و نقش یک معلم را برای او ایفا کرده‌است. نویسنده در پایان داستان عاشقانه‌ای که نوشته به سبک داستان‌های اساطیری، آن را به پایان رسانده و از اصل غافلگیری کمک گرفته و پایان زندگی علی را به زیباترین شکل ممکن نوشته‌ است. به جز این پایان، پایانی برای علی متصور نبودم. دو راوی در داستان حضور داشت که یکی خود نویسنده بود و دیگری قهرمان قصه علی فتاح. شخصیت‌پردازی و فضاسازی بیشتر از همه عناصر داستانی به چشم می‌آمد و شخصیت‌ها به گونه‌ای معرفی شده‌بودند که از لحن و گفت‌وگوی آنها می‌توانستیم به آنها پی ببریم. فضایی که نویسنده در آن داستان را به تصویر کشیده یک فضای عینی است و این‌که خانی قصد داشته مسائل و مشکلات آن دوره حاکم بر فضا را به خوبی نشان دهد و بگویید همه انسان‌ها با همه تفاوت‌ها انسان‌ هستند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...