بداهه‌نگاری‌های سفیر پیشین فرانسه در تهران | شرق


«دستار و گل سرخ؛ بداهه‌نگاری‌های سفیر پیشین فرانسه در ایران» [Le turban et la rose : journal inattendu d'un ambassadeur à Téhéran, à la découverte d'un autre Iran] نخستین سفرنامه ترجمه‌شده به فارسی از یک فرانسوی ناظر فرهنگ و سیاست ایران پس از انقلاب است. اگر فرانسوا نیکولو [François Nicoullaud] در مقدمه کتاب «دستار و گل سرخ» نوشته خود را یک سفرنامه یا خاطر‌ه‌نوشت نمی‌داند و مترجم محترم نیز بر همین اساس عنوان بداهه‌نگاری را انتخاب می‌کنند، ریشه در تواضعی دارد که نیکولو در مقابل نیاکان سفرنامه‌نویس فرانسوی خود احساس می‌کند، چراکه طبق تحولات سنت سفرنامه‌نویسی در جهان به‌ویژه غرب و ادوار مختلف تاریخی، در حال حاضر و اکنون ما متن او مصداق یک سفرنامه است.

خلاصه دستار و گل سرخ؛ بداهه‌نگاری‌های سفیر پیشین فرانسه در ایران» [Le turban et la rose : journal inattendu d'un ambassadeur à Téhéran, à la découverte d'un autre Iran] سفرنامه فرانسوا نیکولو [François Nicoullaud]

نیکولو از عبارت «خاطرات‌ غیرمنتظره یک سفیر در تهران؛ کشف ایرانی دیگر» در عنوان فرعی کتاب استفاده می‌کند تا در مخاطب خود برای خوانش روایتی متفاوت انگیزه ایجاد کند. روایت غیرمنتظره که حاصل کشف چهره دیگری از ایران باشد، دو نکته را به ذهن متبادر می‌کند: نخست قرار است خواننده با روایتی مواجه شود که به دور از رویکرد شرق‌شناسانه‌ای‌ است که بر روح سفرنامه‌های غربی غالب‌اند. در بخشی از سفرنامه، نیکولو در توصیف گوبینو از تعبیر «نظریه‌پرداز منفور و دیپلماتی که در هیچ طبقه‌بندی‌ای نمی‌گنجد» یاد می‌کند و تلاش دارد، چه عیان و چه پنهان، گریز خود از این رویکرد را نشان دهد. دوم آنکه نویسنده تلاش دارد تا تصویر تیره‌وتار از ایران را که حاصل بازنمایی‌های موجود است، ترمیم کند و تصویر واقعی‌تری از ایران و ایرانی به خواننده خود ارائه کند.

خلقیات ما ایرانیان
نیکولو برای توصیف جامعه ایرانی در نخستین فصل از کتاب به سراغ تعارف و میهمان‌نوازی ایرانی می‌رود؛ دو ویژگی‌ای که بیشترین گزارش از آنها را در سفرنامه‌ها شاهدیم و شاخصه مثبت فرهنگ ایرانی محسوب می‌شوند، با این تفاوت که در اغلب سفرنامه‌ها این دو ویژگی در کنار فرصت‌طلبی ایرانیان تعریف شده است، به این معنا که بسیاری از گزارش‌ها، میهمان‌نوازی را در کنار انعام‌خواهی یا تعارف را مکانیسمی برای فریب فرد غریبه توصیف کرده‌اند. نیکولو هم به‌عنوان غربی و بیگانه با سنت تعارف سعی دارد تا نشان دهد که این سنت می‌تواند با چاپلوسی مترادف یا دست‌کم همراه باشد اما از طرفی دیگر، تعارف را یک حقیقت چندوجهی می‌داند و با ضرب‌المثلی چینی فصل اولش را به پایان می‌رساند: «تشریفات، عطر دوستی و رفاقت هستند» و با این نگاه تعارف ایرانی را تبیین می‌کند.

مذهب
نیکولو به‌طور ضمنی دو نوع رویکرد را در جامعه ایران بازشناخته است: یکی رویکرد حکومتی که در لوای قوانین رسمی در جریان است و نمود بارز آن محدودیت‌هایی چون حجاب برای زنان است و توصیفی که از مناسبات این نگاه در تشکیلات آستان قدس ارائه می‌کند، و دوم روش زیسته ایرانیان، که آن را در اعتقادات مذهبی عامه مردم جست‌وجو می‌کند و به تعریف و توصیف آن می‌نشیند و برخلاف سنت‌ سفرنامه‌نویسی غربی که آداب مذهبی را عجیب توصیف کرده و گاه آنها را به دور از تمدن دانسته‌اند، نیکولو با زیبایی تمام آن را توصیف می‌کند. این نوع دوم را می‌شود در توصیف او از عزاداری محرم دید، در این باره در بخش از کتاب می‌خوانیم: «مثل آن پیرمردی که یک بار در مقابل بازار بزرگ دیدم، با دوچرخه‌ای که ترک‌بندش پر از بسته‌های‌ خرما بود، به درون انبوه جمعیت رفت که از هر طرف به‌ هم فشرده می‌شدند. سپس بسته‌های خرما را یکی‌یکی به مردمی تعارف کرد که با بی‌توجهی و بی‌آنکه تشکر کنند، یک یا دو خرما برمی‌داشتند. وقتی آخرین بسته خالی و آخرین خرما هم خورده شد او به راه افتاد درحالی‌که دوچرخه‌اش را که حالا سبک‌تر شده بود با خود می‌کشید؛ و در حالی‌که دلش در پی ادای نذری که داشت، آرام شده بود. چقدر این اسلام را دوست دارم!».

زنان
زنان در متن نیکولو علاوه بر اینکه فصلی را به خودشان اختصاص داده‌اند، جایگاه ویژه‌ای دارند و او مدام به دنبال توصیف سوژه زن است. در نخستین فصل کتاب از حضور در خانه متولی یک مسجد سخن می‌گوید، خانه را بسیار تمیز توصیف می‌کند و در مورد همسر میزبان می‌نویسد: «زنش شیرینی‌های زیادی درست کرده بود، هرچند نفهمیدیم کجاست». این رویکرد در بدو ورود به کتاب، به نگاه مرد غربی در جست‌وجوی شناخت زن اسرارآمیز شرقی شباهت بسیاری دارد؛ موضوعی که پیرنگ بسیاری از سفرنامه‌های نوشته‌شده درمورد شرق و ایران را شکل می‌دهد. نیکولو زن ایرانی را سراسر سوژه‌ای سیاسی می‌بیند و به زیباترین شکل از نگاه فردی بیگانه با فرهنگ ایرانی، او را به تصویر می‌کشد. از رانندگی زنان گرفته تا طردشان از پست‌های دولتی و تلاش برای رسیدن به آنها، از شکل مقاومت زن ایرانی در مقابل پذیرش قالب رسمی حجاب و ابداعاتش در این مسیر و در نهایت سرک‌کشیدنش به همه حوزه‌هایی که خوشایند سیاست رسمی نیست، سوژه روایت نیکولو را می‌سازد.

به امید بخشش ایرانیان
نیکولو در گفتار پایانی کتاب از چندین مسئله سیاسی و فرهنگی که احساس می‌کند در ضمیر تاریخی ایرانیان به تیرگی نقش بسته و ایرانی‌ها را نسبت به فرانسه بدبین کرده، یاد می‌کند مسائلی چون بدعهدی ناپلئون در معاهده فینکنشتاین، سرقت لوح حمورابی و بالاخره حمایت تسلیحاتی فرانسه از عراق، اما نهایتا به بخشش مردم ایران امیدوار است. شاید بتوان گفت: نیکولو برای دکمه صلح و بخشش، «کت» این سفرنامه را دوخته است.

«دستار و گل سرخ: بداهه‌نگاری‌های سفیر پیشین فرانسه در تهران» اثر فرانسوا نیکولو و با ترجمه سعید رضوی‌فقیه در سال 1401 به همت انتشارات لوح فکر در قطع رقعی و در 145 صفحه منتشر شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...