سرطان نارواداری | مرور


«…بسیاری از شهروندان عادی که از برخی حکومت‌های ایدئولوژیک دفاع و ستم‌ها و زشتی‌های آنان را توجیه می‌­کنند، مردمانی ساده‌­دل، کم‌­اطلاع و تحت سیطره‌ی روانی مزمن و گسترده‌ی بنگاه‌های تبلیغاتی حکومت‌اند و نه اشراری ستمگر و جانیانی درنده­‌خو و ددمنش…» به این سطر‌های کتاب ­که می‌‌رسم یکی از تصویرهایی که این روزها در شبکه‌های اجتماعی بسیار دیده‌­ام در مقابلم ظاهر می‌‌شود، زنی که خشم تمام وجودش را پر کرده و چشم‌هایش دارد از کاسه بیرون می‌­زند، چشم‌هایی که دستمایه‌ی کار گروهی ازکاریکاتوریست‌­ها، طنزپردازان و منتقدان شده است.

رواداری پژوهشی درباره حق بر ناحق بودن محمدامیر قدوسی

تصویر، بخشی از یک درگیری است بین چند زن در مترو، اعتراض یک زن به نوع پوشش زنی و در مقابل اعتراض گروهی به شیوه برخورد آمرانه او و تندی و خشمی که مدیریت و کنترلش از دست همه‌ی آن‌ها خارج شده؛ یکی از صدها مقابله‌­ای که مردم هر روز در محیط‌های مختلف شاهد آنند، برخوردهای تندی که گاه در فضاهای مجازی و سایت‌های خبری، خیلی ساده انگارانه «دعوای زنان» نام می‌‌گیرد؛ این زن نمونه‌ی تمام کسانی است که فکر می‌‌کنند الگوی اندیشگانی­‌شان آن قدر کامل و بی‌نقص است که باید به دیگران تحمیل شود، کسانی که تاب تحمل تکثر و دگراندیشی را ندارند، کسانی که آنچه آموخته­‌اند و به آن باور دارند، آنان را به نارواداری و درگیری دعوت می‌­کند و رفتار بر اساس آن آموزه‌ها را تکلیف اجتماعی و شرعی خود می‌‌دانند و تنها با ارجاع به یک ایدئولوژی و قانون‌های صادره از آن به خود اجازه می‌‌دهند دیگران را با زور و ارعاب به رنگ خود درآورند بی آن که برای دیگری حق و هویتی قائل باشند و به نقش گفتمان‌های صلح‌­محور و همزیستی مسالمت­‌جویانه در پیشرفت و توسعه‌ی همه جانبه‌ی جامعه آگاه باشند.

یکی می‌گوید «الان عکست رو می‌گیرم می‌فرستم برای سپاه که بفهمی زیر پا گذاشتن قانون مملکت یعنی چی» طرف مقابل هم می‌گوید «من هم عکس تو رو می‌گیرم و پخش می‌کنم که همه بفهمن شما چه آشغال‌هایی هستید» آن وسط دستی هم هست که سعی می‌کند جلوی دوربین را بگیرد و با صدایی ضعیف بگوید خانم نگیر! خانم بس کن! خانم کوتاه بیا! صدایی ضعیف که میان جیغ‌های این خشم و خشونت گم می‌شود و احتمالاً آن که زودتر از همه کوتاه می‌آید صاحب آن صداست. به کوتاه آمدن فکر می‌کنم که در برخی از لغت‌نامه‌های چندمنیِ فارسی معادل «مدارا» آورده ­شده است، آیا واقعا «کوتاه آمدن» «مدارا کردن» است؟ من که با همین نگاه سطحی به مدارا بارها گفته‌­ام: مدارا تا کی؟ مدارا تا کجا؟ نمی‌دانم اگر خود را در چنین موقعیتی ببینم چقدر می‌توانم رفتار صبورانه از خود نشان دهم؟! صبر تا کی؟ صبر تا کجا؟ صبوری در مقابل چه چیزی و چه کسی؟

اگر­­چه به نظر می‌رسد تمام معانی مدارا نگره‌­ای مثبت به دست می‌دهند اما بی­‌تفاوتی، انفعال، احساس سرخوردگی و ناکامی و احساس ناتوانی هم از جمله عوامل منفی هستند که روی دیگر مدارا را می‌نمایانند؛ همچنین می‌توان گفت همه‌ی این معانی به کنترل کننده‌‌های خشونت و زور اشاره دارند.

فهم چیستی مدارا به عنوان یکی از الزامات و اقتضائات دنیای امروز و فرایند و منطق شکل­‌گیری آن فراتر از آشنایی با گروه پیوستاری واژه‌هایی است که بر مدارا دلالت دارند: رواداری، رعایت کردن، صلح و آشتی، سلوک، مداهنه، لین، ملایمت، آرامی، تسامح، تحمل، آهستگی، نرمی، رفق، مماشات، همکاری، همراهی، همزیستی با دیگران، تساهل، ملاطفت و حسن خلق، آسان ­گرفتن، با همدیگر آسانی کردن، به یکدیگر آسان گرفتن، اغماض و چشم پوشی، نرمی و ملایمت به پاس خاطر کسی، جوانمردی کردن و سرکردن و… برخی از معناهایی که برای واژه‌های این طیف معنایی آورده‌­اند در واقع ناظر بر ویژگی‌های اخلاقی و انسانی­‌ای است که متضمن و پیش شرط مدارا است: تاب‌­آوردن، خم به ابرو نیاوردن، تحمل کردن، بردباری، شکیبایی، برتافتن، مهربانی کردن، ملاطفت، سازش؛ حتی بخشش و بزرگواری و…

می‌توان گفت همه این معانی اشاره به ظرفیت‌ها و حد تحمل انسان‌ها دارد و آنچه این ظرفیت‌ها و میزان تحمل را ـ علاوه بر ویژگی‌های شخصیتی و فردی ـ تعیین می‌کند انگیزه و دلایل مداراست؛ خردورزی و مهرورزی دو عامل مؤثر بر افزایش آستانه تحمل و سازش­کاری هستند، اگر­­چه به نظر می‌رسد تمام معانی مدارا نگره­‌ای مثبت به دست می‌دهند اما بی‌­تفاوتی، انفعال، احساس سرخوردگی و ناکامی و احساس ناتوانی هم از جمله عوامل منفی هستند که روی دیگر مدارا را می‌نمایانند؛ همچنین می‌توان گفت همه‌ی این معانی به کنترل‌کننده‌های خشونت و زور اشاره دارند و مهم‌تر آن که موضع‌گیری ذهنی و عملی فرد نسبت به «دیگری» را در بر دارند. «دیگری» و«صلح» دو مرکز ثقل همه این مفاهیم است.

به طور کلی می‌توان گفت در معنای سنتی، مدارا یک ارزش، فضیلت، روش و منش فردی محسوب می‌شود، که بر کیفیت رفتار و برخورد انسان با دیگری نظر دارد، در این معنا مدارا تا نهادینه شدن آن در روابط اجتماعی و نظام حقوقی جامعه و حقوق شهروندی وبه طور کلی حقوق بشر فاصله دارد؛ اما در معنای امروزی مدارا یکی از مؤلفه‌های شکل گیری جامعه مدنی و یک ارزش، روش و باور سیاسی، فرهنگی و اجتماعی محسوب می‌شود.

رواداری و مدارا مفهومی چند ساحتی است که اندیشمندان حوزه‌های مختلف فلسفه، روان­شناسی و علوم اجتماعی و علوم سیاسی و… در پروردن آن نقش داشته­اند؛ اولین اندیشمندان در قرون ۱۵ و ۱۶ میلادی در اروپا این مفهوم را به عنوان آزادی انتخاب مذهب به کار برده‌­اند همان­جا که شواهد تاریخی نشان می‌دهد اختلافات مذهبی، همبستگی اجتماعی و همزیستی انسان‌ها را به مخاطره انداخته است؛ اما به تدریج قلمرو مدارا گسترده شد و به عنوان یک عنصر ضروری برای شکل­‌گیری و دوام جامعه و فرهنگ دموکراتیک مطرح شد. در جامعه جهانی معاصر مدارا نوعی توانایی و تعهد به شناخت، احترام، مشارکت کردن، گفتگو و توافق با کسانی است که متفاوت هستند و با توجه به این که دامنه‌ی این تفاوت‌ها بسیار گسترده است و روابط بین انسان‌ها نیز گسترده‌­تر شده ­است و شهروندان جهان کنونی ناگزیر از رابطه و تعامل با دیگرانِ متفاوت‌­اند، ضرورت پرداختن به مدارا و شناخت ریشه‌های نارواداری بیشتر از قبل موضوعیت پیدا کرده است، چرا که مدیریت تکثر و مواجهه منطقی با «دگراندیشان» و «دگرباشان» محیط‌های اجتماعی سالم و امن‌تری ایجاد می‌کند وصد البته که تحقق این آسان، آسان نیست؛ و بسیارند عوامل سیاسی و اجتماعی و فرهنگی که مانع رشد روحیه نقادی، اعتماد اجتماعی و روابط سالم انسانی فارغ از قطب بندی‌های ایدئولوژیک می‌شوند.

ضرورت و اهمیت مدارا باعث شده است این مفهوم در مدل نظری اندیشمندان و نظریه پردازان بسیاری جای خود را باز کند و پس از تعریف و توجیه چرایی مدارا، برای آن انواع و صورت‌هایی را برشمارند؛ مانند مدارای سیاسی، اخلاقی، اجتماعی (وگت) مدارای سیاسی، عقیدتی، هویتی (دینی وقومی) و رفتاری (مدارای با مجرمان و مدارای جنسیتی) (کینگ) مدارای فعال و منفعل (گلداشمیت)، که مخرج مشترک همه‌ی آن‌ها «پذیرش دیگری» است.

کتاب «رواداری» (پژوهشی درباره حق بر ناحق بودن) نوشته‌ی محمدامیر قدوسی یکی از کتاب‌هایی است که در چندماه اخیردر تبیین معنا و ابعاد و مؤلفه‌های رواداری از سوی نشر نگاه معاصر منتشر شده است، نویسنده در این کتاب با تأکید بر فارسی بودن واژه «رواداری» به‌کارگیری آن را به جای واژه «مدارا» مناسب­‌تر دانسته است و با تکیه بر مطالعات وسیع و بهره­‌گیری از منابع موجود در تعریف رواداری تعاریف متعددی ارائه نموده است ازجمله:

«۱- رواداری تصمیمی عمدی است برای برخورداری از ممنوع کردن، مانع شدن یا دخالت قهرآمیز در رفتارهایی که فرد مخالف آن­هاست؛ گرچه فرد قدرت ممنوع کردن، مانع شدن یا دخالت قهرآمیز را دارد. ۲- اقدام به رواداری، خودداری عمدی و اصولی یک فرد از منع اشخاص مخالف، در شرایط تنوع است. زمانی که فرد باور دارد که دارای قدرت منع است. ۳- رواداری یعنی تلاش نکردن برای تغییر رفتاردیگران، در حالی که رفتار دیگران برای ما عمیقاً ناپسند است». همچنین در مصادیق رواداری علاوه بر «شهروندان روادار» یعنی شهروندانی که «حق دیگران مبنی بر مطابق میلِ ما نبودن» را به رسمیت می‌شناسند، حکومت «بی طرف» را هم از مصادیق رواداری می‌داند به معنی شناسایی حق شهروندانِ «کاملاً برابر» در تدبیر عمومی (دموکراسی ) و احترام به حقوق انسان از آن رو که انسان است (حقوق بشر) و حاکمیت بر مبنای قانون.

این کتاب در ۱۹۲ صفحه و ۳ فصل به چاپ رسیده است و دو دیباچه‌ی روشنگرانه به قلم ابوالقاسم فنایی و علی اکبر گرجی ازندریانی اشتیاق خواننده برای مطالعه کتاب این نویسنده و پژوهشگر جوان را بیشتر می‌کند و این دو دیباچه با هدف توجیه چرایی پرداختن به موضوع رواداری در واقع بخشی از بدنه‌ی اصلی کتاب به حساب می‌آیند؛ پس از مقدمه‌ی کوتاه نویسنده، فصل اول در تبیین مفهومی رواداری نوشته شده است و فصل دوم مبانی توجیهی رواداری را برشمرده است و در آن چهار دلیل مستقل به سود مدارا و رواداری در جامعه معاصر اقامه می‌شود.؛ در فصل سوم نویسنده به رواداری در فرهنگ مسلمانان پرداخته است و با ارجاع به متون مقدس، میراث فقهی و میراث عرفانی، شواهد و نشانه‌هایی از رواداری در فرهنگ اسلامی را آورده ­است؛ که به نظر می‌رسد این بخش تا حدودی مستقل از مباحث نظری کتاب است.

در بخشی از این کتاب «آزادی بیان» به عنوان یکی از حقوق شهروندان، از جلوه‌های بی­طرفی دولت ذکر شده است؛ «روشن است که هر شهروند، ترجیحات و انتخاب‌هایی درباره‌ی دین، اخلاق و سبک زندگی دارد و محق است در چارچوب ترجیحات خود زندگی کند و نیز مجاز است به دور از تحمیل و اجبار، دیگران را به نظام خیرِ برگزیده‌ی خود دعوت­ کند. کاری که هر شهروند در یک دولت مشروطه از آن منع می‌شود، تحمیل سخت یا نرم ترجیحات خود به دیگران است…» شهروند روادار دیگر شهروندان را موظف نمی‌داند که با عینک او به جهان نگاه کنند و بر این باور نیست که شهروندانی که چون او فکر و زیست نمی‌کنند، احمق، مزدور و… اند و از حقوق اجتماعی کمتری برخوردارند. دولت‌های بی­طرف مانع انتقاد و اعتراض شهروندان نمی‌شوند زیرا هر نظر و باور سرکوب شده می‌تواند در بردارنده‌ی بخشی از حقیقت باشد.»

نویسنده در بخش دیگری از کتاب به نقش «هنر» و « تعاملات بینافرهنگی» در گسترش رواداری پرداخته است. هنر قوه‌ی تخیل انسان‌ها را برمی­انگیزد و آنان را از قفس تنگ یگانه تجربه‌ی زیسته‌ی خود آزاد می‌کند … فقدان تخیل ناتوانی از گذاشتن خود به جای دیگران را در پی دارد و اطاعت کورکورانه از آتوریته­‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اجتماعی که به «ابتذال شر» دامن می‌زند و به قول هانا آرنت از انسان‌های معمولی هیولاهایی می‌سازد که قادرند همنوعانشان را در کوره‌های آدم­سوزی جزغاله کنند.

خلاصه کتاب «رواداری»

تعاملات بینافرهنگی هم اکسیری است که از تنگ­نظری انسان‌ها می‌کاهد و «یخ سرد تعصب و خودبرترپنداری را به گرمای مهرانسانی آب می‌کند » و از همه مهم­تر این که «توهم توطئه» را که در فرهنگ جوامع کمتر توسعه یافته ریشه دارد و ابزاری برای سرکوب هر گونه تعامل فراملی است را کم‌اثر و به تدریج بی‌اثر می‌کند.

از مصادیق رواداری آورده شده در این کتاب «رواداری با نوابغ» و «رواداری با اشخاص دارای معلولیت» و «رواداری با سنخ‌های گوناگون روانی» است؛ «تاریخ سرشار از نخبه­‌کشی‌های ناشی از عدم درک پدیده‌ی نبوغ و استلزامات آن بوده است… جامعه­‌ای که در برابر نوابغ خود رواداری پیشه می‌کند، یعنی حق متفاوت بودن آنان را به رسمیت می‌شناسد و نمی‌کوشد به هر قیمتی که شده آنان را در قالب‌های ذهنی متعارف خود بگنجاند و خلاقیت آنان را سرکوب کند، سرمایه گذاری عظیمی برای مصالح بلندمدت خود انجام داده است… بسیار مهم است که با نوابغ به مثابه شخص برخورد شود نه «سرباز» یا «وسیله» برای پیشبرد جنگ فکری- فرهنگی یا پروژه‌های سیاسی­- عقیدتی … شکوفایی ارادی نوابغ در مسیر خودانگیخته و خودخواسته در برآیند کلی، جامعه را نیز شکوفا خواهد کرد.»

از جلوه­‌های مهم رواداری در جوامع امروزی، رواداری در برابر افراد دارای معلولیت است و پذیرش این امر که آن‌ها زائده‌­ای بر پیکره‌ی جامعه نیستند و زنده بودنشان عاریتی نیست و حق برابر با همگان دارند و برقراری عدالت در حق آن‌ها در معنای درست و دقیق آن، حمایت از آن‌ها و تسهیل زندگی آنان است. و این نکته را هم نباید فراموش کرد که «بسیاری از دشواری‌ها و تنگناهای زندگی افراد دارای معلولیت، به ویژه معلولیت‌های خفیف، نه ناشی از نقص فیزیولوژیک آنان که ناشی از رفتارهای حماقت آلود، ضدفرهنگی و تحقیرآمیز شهروندانِ «جهان معلول سازِ» ماست.»

رواداری در برابر سنخ‌های گوناگون روانی از مهم­ترین مصادیق رواداری است. «دنیای درون آدمیان، دنیایی پیچیده و هر شخص وجودی مستقل و بسیار متفاوت از سایرین است … از تفاوت‌های ساده­‌ای نظیر درونگرایی و برونگرایی، جزئی‌­نگر و کلی‌­نگر یا قضاوت­گری و ادراکی بودن گرفته تا تفاوت‌های پیچیده‌­تری در روان آدمیان که بودگی‌های متفاوتی را از هر نفس شریف انسانی در جهان، به منصه ظهور می‌رساند که بسیار متفاوت از حتی پدر و مادر و خواهران و برادران اوست…» از این رو ژرف اندیشان توصیه می‌کنند افراد در جامعه‌ای که سودای نیک بختی و رواداری دارد، فارغ از شغل و تحصیلات تخصصی، قدری روان­شناسی بخوانند…

در پایان یکی از اشارات این کتاب را می‌آورم که آگاهی از آن برای ما فرصت تفکر ایجاد می‌کند، تفکر درعرصه­‌ای که می‌تواند در تحمل آگاهانه‌تر و منطقی‌تر شرایط کنونی یاری­گر ما باشد و مگر نه این که در مجموع رواداری حاصل «آگاهی» است و نارواداری خبر از «ناکارآمدی شناختی» می‌دهد: «یکی از مهم­ترین جلوه‌های رواداری، رواداری با کسانی است که در تشخیص راه و روش مناسب مبارزه با حکومت‌های تمامیت خواه با ما هم‌­نظر نیستند. متأسفانه در میان نیروهای تحول­خواه، گریبان­گیری از یکدیگر با رکیک­ترین دشنام‌ها و سنگین­ترین فشارها، که چرا با صدای بلند از رئیس کشور بدگویی نمی‌کنید؟ چرا شغل دولتی خود را ترک نمی‌کنید؟ و چرا در اعتصابات عمومی شرکت نمی‌جویید؟ شیوع فراوانی دارد … هر مبارزی می‌تواند تشخیص مبارز دیگر را نقد کند، دلایل او را سست و بی‌­اعتبار بشمارد، با صدای بلند او را دعوت به شکستن تقیه کند و او را به خط­شکنی و شجاعت فرا بخواند، اما هرگزحق ندارد به مخالف فکری خود توهین کند و او را برای پیوستن به صفوف مبارزه به آن سبک و سیاقی که خود می‌پسندد، تحت فشارهای ناروا و طاقت فرسا قرار دهد …»

کتاب «رواداری» را می‌بندم و بر می‌گردم به دنیای نارواداری که گرم پلمب کردن فروشگاه‌ها و پارک‌های طبیعتگردی و سرای عامری کاشان و کافه رستوران تالار شهر قزوین و… است فقط به دلیل نوع پوشش مراجعان­شان؛ برمی‌گردم به دعواهای مترو، اتوبوس و معابر؛ بر می‌گردم به اخبار اخراج دانشجویان بهایی، معترض، کنشگر و… و در این اندیشه­‌ام که ما کی کتاب «رواداری » را بسته­‌ایم؟

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...