تاوان ایستادگی و نقد علنی رژیم پهلوی | مهر


در سطح جهان دو نوع مبارزه علیه ظلم داریم. یک دسته مبارزه مقاومتی دارند؛ مثل گاندی در هند و ماندلا در آفریقای جنوبی که دست به سلاح نمی‌برند و به شکل صلح‌آمیز اعتراض خود را نشان می‌دهند. گروه دیگر اهل مبارزه مسلحانه هستند. این گروه را به دو دسته تقسیم کرده بودم. دسته اول مسلحانه تهاجمی‌اند؛ مانند چه‌گوارا و فیدل کاسترو در آمریکای جنوبی و دسته دیگر مبارزه مسلحانه‌تدافعی‌که مصداقش را جنبش الفتح عنوان کرده بودم. چون اسرائیل وطنشان را غضب کرده و اعتراض شأن را با گلوله پاسخ می‌داد، آن‌ها هم مجبور بودند پاسخ گلوله را با گلوله بدهند. این متن، بخشی از انشای راوی کتاب در عنفوان نوجوانی است. روزگاری که دیگر به نقد علنی و صریح رژیم پهلوی روی آورده بود و در کانون توجه ساواک قزوین قرار گرفته بود.

خلاصه زندان در زندان حمیدرضا ملازینل

حسن اصغرزاده راوی اول شخص کتاب «زندان در زندان»، روایت را از تولد خود در دهه سی، آغاز کرده و به دور از توصیفات شاعرانه، حاشیه‌ای، ادبی و اضافی، اما به ذهنی نقادانه به طرح موضوعات پیش‌آمده تا زمان جنگ در چهار فصل پرداخته است. او در خانواده‌ای متضاد از لحاظ عقیدتی و میان جمع اضداد پا گرفت و کودکی و نوجوانی خود را عجین با تغییرات فرهنگی در سبک زندگی مردم دید، اما به راه پدرش نرفت و از همان سن پایین وارد مبارزات سیاسی علیه رژیم شاه شد.

در جای‌جای داستان از علاقه خود به کتاب و مجلات و مطالعات ادیان و قرآن تعریف می‌کند و طبق گفته خودش به دنبال هیئتی بود که محل مبارزه و آگاهی باشد و در سن تکلیف تمام شهر را زیر پا گذاشت تا رساله و عکسی از امام خمینی (ره) را بیابد و مسبب آشنایی جوانان شهر با امام شود. داستان‌های کتاب منقطع اما با سیر تاریخی مرتب و مدون نگاشته شده است که مخاطب را سردرگم و حیران رها نمی‌کند و گویی از ده سی تا شصت را به همراه راوی زیست می‌کنی.

پس از کنجکاوی‌های زیاد، بواسطه علما و مبارزان شهر وارد انجمن ضد بهائیت شده و کار را تا نفوذ به خانه یکی از ارتشی‌های بهایی پیش می‌برد، اما نقطه عطف روایت‌های کتاب، اشارات گاه و بی‌گاه راوی از ابتدا تا انتها به سازمان مجاهدین خلق و روش‌های جذب و عقاید آن‌هاست. حسن‌اصغرزاده، راوی داستان زیبای ما از آشنایی خود با شهید مطهری در سال پنجاه پرده برمی‌دارد که فصل جدیدی از مبارزات و فعالیت‌ها از این آشنایی شروع می‌شود و او از عناصر واسطه اصلی دعوت علما و واعظان به شهر قزوین می‌شود.

بعد از آن انشای دردسرساز و زیر ذره‌بین رفتن او، ماجرای دستگیری توسط شهربانی و ساواک و انتقال به زندان اوین تهران را با جزئیات تمام خواهید خواهند. روزهایی مملو از شکنجه و مبتلا شدن به بیماری‌های فراوان ناشی از شکنجه‌های عوامل ساواک. روایتگر کتاب که فی‌الحال در قزوین مغازه ساعت فروشی و ساعت‎‌سازی دارد، حرفه تعمیر و شناخت ساعت را در اوین از آموزه‌های آیت‌الله طالقانی آموخت. بیش از نیمی از کتاب مربوط به خاطرات هیجانی زندان اوین و قصر از سال ۵۲ تا ۵۶ است. او زندانی‌ها را از همه طیف‌های سیاسی برمی‌شمارد و از تلاش‌های ناکام خود برای فرار از زندان و دادگاه داستان‌سرایی می‌کند و مدام به اختلافاتش با زندانیان مجاهدین خلق اشاره می‌کند و در خلال این اشارات، نام با مسمای کتاب را در نهایت ظرافت از دعوای با اعضای مجاهدین خلق در زندان استخراج می‌کند؛ زندان در زندان. شاه، که من را در زندان انداخته، در این چهار دیواری آزادم گذاشته؛ شما می‌خواهید مرا به زور از درون اسیر کنید و زندانی دیگر در این زندان برایم بسازید.

تمام روایت‌های کتاب به همین میزان زیبا و واقع‌گرایانه و به دور از فضای غبارآلود و تحریف است، که ناشی از اخلاق صریح، تند و تیز و ذهن نقادانه اوست، لذا شما در حین مطالعه کتاب دچار فراز و فرود و حذف شخصیت‌های داستان نمی‌شوید، بلکه تا انتهای کتاب مدام اسامی تکرار و ارتباط‌ها حفظ می‌شود و این همبستگی به زیبایی کتاب افزوده است.

شباهت عجیب و نادر بین کتاب زندان در زندان و ملاصالح این است که راوی هر دو کتاب هم زندان پهلوی را تجربه کردند و هم زندان جمهوری اسلامی را. پس از آزادی او از زندان، همچنان به فعالیت‌های مسلحانه ادامه می‌دهد تا روزگاری که جنگ تحمیلی آغاز می‌شود و سازمان مجاهدین خلق که از جذب او ناامید می‌شود، با شایعه‌ای او را منتسب به سازمان می‌کند، ولی پس از گذراندن دوران حبس به‌واسطه شخصیت سرشناسی که در زمان پهلوی با او در زندان آشنا شده بود، آزاد می‌شود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...