رمان «جنگ» [Guerre] نوشته لویی فردینان سلین که در زمان حیاتش مفقود شده بود و بعد از شصت‌ سال انتشار یافت، به زبان فارسی هم منتشر شد.

جنگ» [Guerre]  لویی فردینان سلین

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، در مقدمه کتاب می‌خوانیم: شصت‌ سال پس از مرگ سلین رمانی از او منتشر می‌شود که ماجرایش در زمان جنگ جهانی اول می‌گذرد و به‌طور خاص در مورد جراحت نویسنده و عوارض آن است. خود سلین موضوع این 250 صفحه دستنویس را تحت عنوان جنگ در نامه‌ای به تاریخ ۱۶ ژوئیه سال ۱۹۳۴ با ناشر خود روبر دنوئل مطرح می‌کند: «به این تصمیم رسیده‌ام که «مرگ قسطی» را با عنوان اولین کتاب منتشر کنم و سال آینده، کودکی و جنگ و لندن را.»

این کتاب هم گزارش است و هم رمان. گزارشی که به مرور در خلال صفحات به رمان بیشتر می‌گراید.

درست از همان ابتدای کتاب، سلین تعریف می‌کند که در ۲۷ اکتبر سال ۱۹۱۴ در بلژیک در منطقه پوئِل کاپِلْ به شدت از ناحیه بازو و چه‌بسا سر مجروح شده است، نقش زمین و غرقه خون، گاهی هم ناهشیار، با نعش‌هایی در اطرافش، رو به هلاکت از گرسنگی و تشنگی، پیش از این‌که بالاخره بتواند سرپا بایستد.

لحن صادقه این اوراق این فکر را به ذهن متبادر می‌کند که حتما ارتباطی با خاطرات واقعی دارند، از جمله وقتی که یک سرباز انگلیسی به کمکش می‌آید و سلین با او انگلیسی حرف می‌زند و به لطف او موفق می‌شود به خطوط دفاعی فرانسه برگردد. صفحات اول کتاب یک‌سر با آنچه واقعا در ۲۷ اکتبر ۱۹۱۴ در پوئل کاپل رخ داده هم خوانی دارند هرچند که هنوز تردیدی درباره نحوه وارد شدن ضربه به سر هست که گویا همان روز که سلین بر اثر انفجار پرتاب می‌شود و به درختی می‌خورد، وارد شده است. این جراحت هرگز رسما اعلام نشده است اما تردیدی نیست که سلین در سراسر دوران حیاتش ار نورالژی توام با وزوز وحشتناک گوشش شکایت داشت.

رمان «جنگ» با عزیمت به انگلستان دست‌کم عجیب و غریب به پایان می‌رسد و می‌دانیم که یک‌سر ساختگی است؛ هرگز وقایع زندگی سلین و تداعی آن‌ها در رمان‌هایش طابق‌النعل بالنعل نبوده است.

در بخش دیگری از این مقدمه عنوان شده است: بعضی‌ها ایراد گرفته‌اند که وقایع رمان «جنگ» باید در زمان «سفر به انتهای شب» گزارش می‌شده، که این ایراد از لحاظ ترتیب زمانی بجاست. با این حال، شکی نیست که این فصل‌ها بعد از چاپ «سفر به انتهای شب» نوشته شده است. سلین «جنگ» را رمانی کامل در نظر می‌گرفت. پس این‌ها گزیده‌هایی از اولین رمان سلین نیستند که او به هر دلیلی خواسته باشد آن‌ها را حذف کند. پشت یکی از صفحات نسخه دست‌نویس، آدرس کالیفرنیای الیزابت گرِیْک در زمان جدایی‌شان، یعنی بین سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴، نوشته شده است که نشان می‌دهد تاریخ نگارش این رمان بعد از رمانی است که در سال ۱۹۳۲ جایزه وُنودو را برده.

 دست‌نوشته‌های سلین دررمان جنگ

پیدا شدن این متن و سایر دست‌نوشته‌های منتشر نشده که همه از آپارتمان سلین در هنگام آزادی پاریس دزدیده شده بود، بحث و جدل زیادی برانگیخت. همه این‌ها به وارث لوست المنصور، بیوه سلین که تنها وارث و مالک آن‌ها بود، بازگردانده شد؛ در حالی که دارنده آن‌ها -طبق آن‌چه به بازپرس‌ها گفته است- عزمش را جزم کرده بود آن‌ها را به وارث قانونی برنگرداند. البته سلین از کنج زندانی در دانمارک از سرقت آن چند دست‌نوشته‌اش گلایه کرده بود که فهرستشان با آنچه امروز به دست وارثش رسیده، منطبق است.

این اولین بار است که سال‌های پس از مرگ نویسنده - و در این مورد شصت‌سال- متن‌هایی با این درجه از اهمیت پیدا شده است.

از دست‌خط نسخه رمان «جنگ» مشخص است که بسیار سریع نوشته شده، و پیداست که طرحی اولیه است و بسیاری از واژه‌هایش به سختی رمزگشایی شده و تعدادی از واژه‌هایش ناخوانا باقی مانده که خوشبختانه بسیار اندک شمار بود.

نسخه دیگری که از این دست‌نوشته‌ها بعدتر به سرپرستی آنری گدار و رژیس تِتامانْزی منتشر خواهد شد، یعنی رمان «لندن» تکمله‌های رمان «معرکه»، و رمان «اراده شاه کرُگُلد» که نام آن در سایر آثار سلین هم بارها آمده است، از جمله در «مرگ قسطی». رمان «لندن» مشخصا دنباله رمان «جنگ» است.

رمان «جنگ» نوشته لویی فردینان سلین با ترجمه زهرا خانلو در ۱۵۸ صفحه با شمارگان ۲۲۰۰ نسخه و با قیمت ۸۰ هزار تومان در فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم منتشر شد.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...