کتاب «در آغوش هور» یا زندگی و زمانه شهید غلامرضا پروانه به قلم هادی برادران فیروزآبادی توسط انتشارات راه یار روانه بازار نشر شد.

زندگی و زمانه شهید غلامرضا پروانه در آغوش هور

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، کتاب «در آغوش هور» روایت از تولد تا شهادت سردار شهید غلامرضا پروانه از قول خانواده و همرزمانش است.

تحقیق و پژوهش مطالب کتاب توسط زهره فرهادی صدر و نگارش آن توسط هادی برادران فیروزآبادی انجام شده است.

پروانه شدن کار هرکسی نیست. تنها کسانی به پروانگی می رسند که از پیله تن، یعنی غرایز، لذایذ، رذائل و روزمرگی‌های زندگی حقیر حیوانی رها شوند. البته، آنها هم زندگی می‌کنند و از مواهب خدادادی بهره می‌برند؛ اما اینها که برای آحاد بشر همه هدف زندگی است، برای آنها فقط جزئی از زندگی و وسیله‌ای برای رسیدن به هدف زندگی است.

خبری از غلامرضا پروانه بعد از شهادت باز نیامد. پیکرش ۳۶ سال در هور مفقود ماند؛ هرچند در این مدت دو بار تشییع شد: یک بار روحش و بار دیگر، به جای پیکر شهیدی که همنامش بود. اما تیر ۱۳۹۸ آزمایش دیاِناِی ثابت کرد پاره استخوان‌های تازه تفحص شده در منطقه عملیاتی خیبر به غلامرضا پروانه تعلق دارد و اینگونه، بعد از ۳۶ سال به آغوش شهرش برگشت.

در این کتاب بخشی از پروانگی‌های شهید مظلوم غلامرضا پروانه مقابل نگاه مخاطب قرار می‌گیرد؛ از پیله تا پرواز. شهیدی که مثل بیشتر شهدای جنگ تحمیلی از طبقه مستضعفین بود. همان طبقه‌ای که بار اصلی پیروزی انقلاب و سپس دفاع از آن در هشت سال دفاع مقدس را بر دوش کشید. همان طبقه‌ای که پیر جماران، صاحبان انقلاب و ولی نعمتانِ خود و دیگران خطابشان می‌کرد؛ اما امروز دیگر نامشان کمتر برخوردار، قشر آسیب پذیر یا طبقه فرودست است. عشایر زاده بود. در روستا متولد شد و در جنوب شهر بالید. یتیم که شد، سختی‌های زندگی اش دوچندان شد. اما چه چیز بهتر از سختی برای رهیدن از پیله راحت طلبی. یتیمی، کار، سختی، کمی درس مدرسه و بیشتر مطالعه، یک به یک اسباب دریدن پیله‌های خودخواهی و ناآگاهی و بی‌توجهی به رشد معنوی در دنیا را فراهم کرد و غلامرضا پروانه را گام به گام به پروانه شدن نزدیک. اولین بار برای رسیدن به نور با فرار از گارد شاهنشاهی پرواز کرد و با شروع جنگ به نور رسید.

این‌کتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان ۱۲۰۰ جلد و قیمت ۵۰ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...