کاوه ذاکری، مولف کتاب «محاصره سارایوو» گفت: درباره حضور ایرانی‌ها در جنگ بوسنی کتاب بسیار اندک است و اغلب کتاب‌هایی که در این رابطه چاپ شده، بیشتر ترجمه و از زبان خود مردم بوسنی است و اثری که به قلم ایرانی‌های حاضر در بوسنی جنگ‌زده باشد، در دسترس نیست.

کاوه ذاکری، خلاصه کتاب معرفی محاصره‌ی سارایوو

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «محاصره سارایوو» تالیف کاوه ذاکری با سخنرانی مجتبی رحماندوست، پژوهشگر و منتقد، ستار سلطانشاهی، پژوهشگر روابط بین‌الملل با دبیری علی ضرابی در حوزه هنری نقد و بررسی شد.

کاوه ذاکری گفت: برای دیدن دوستی به حوزه هنری آمدم که پس از این اتاق و آن اتاق رفتن به مرتضی سرهنگی مواجه شدم و با او سر صحبت باز شد. بحث به جنگ ایران و عراق کشیده شد. اگر یادتان باشد در زمان جنگ به هر رزمنده یک دفترچه خاطرات می‌دادند در برخی از اعزام‌ها یکسری از خاطرات را نوشتم. بنابراین به آن شکل نبود که همه خاطرات را یاداشت کنم. لذا به سرهنگی گفتم درباره حضورم در جنگ ایران چند صفحه‌ای بیشتر خاطرات ننوشتم.

او افزود: وقتی به دست سرهنگی نگاه کردم، متوجه ساعتی در اتاق شدم که شبیه نقشه بوسنی بود. از سرهنگی پرسیدم شما در بوسنی حضور داشتید؟ گفت شما از کجا متوجه شدید؟ گفتم از ساعت توی اتاق. بعد سوال کرد شما هم در بوسنی بودید؟ گفتم بله. دوباره پرسید: چه زمانی بوسنی بودی؟ گفتم: زمان جنگ. بعد از این پرسش و پاسخ‌ها بحث جدی‌تر شد.

این مولف عنوان کرد: درباره خاطرات حضور در بوسنی سوال کرد. من هم گفتم سفر نخست را به صورت روزشمار ثبت کردم. سرهنگی از من خواست تا یادداشت‌های حضور در بوسنی را ببینید. بنابراین زمانی که یادداشت‌ها را تحویل دادم، شکل کتاب به صورت الان نبود. در آن زمان ما در منطقه جنگی حضور داشتیم و برای تردد در آنجا ممکن بود گرفتار کروات‌ها شویم. هر چند با پادرمیانی وزارت خارجه این گرفتاری چندان طول نمی‌کشید هر چند بعضی از دوستان سه ماه در اسارت کروات‌ها گرفتار مانده بودند و دستگاه وزارت خارجه در زمان ولایتی به تلاش برای آزادی.

کاوه ذاکری گفت: در مجموع دیدار با سرهنگی باعث شد که یادداشت‌های حضورم در بوسنی را به حوزه هنری ببرم و تحویل سرهنگی بدهم. او پس از دیدن یادداشت‌ها گفت مطالب خیلی نامفهوم است. چون من یادداشت‌ها را به صورت کد نوشته بودم. چون در موقع تردد اگر یادداشت‌ها به دست کروات‌ها افتاد، چندان از مطالب آن سر نیاورند. وقتی سرهنگی هم یادداشت‌ها را دید، گفت سر از آنها درنیاوردم.

او ادامه داد: از آنجا که سرهنگی اشاره کرد درباره بحث جنگ در بوسنی کتابی نداریم. لذا از من خواست که یادداشت‌هایی که به صورت کد نوشتم، باز کنم تا به صورت یک کتاب درباره حضور مستشاران نظامی در بوسنی در بیاید. خب از طرفی چون من کار جدیدی را آغاز نکرده بودم و در این میان یکی از عوامل اصلی یادداشت‌‌برداری من مظلومیت مردم بوسنی بود و ما در شرایط رقت باری طی سه چهار سال در جنگ دشواری‌ها را تحمل کردیم و از نزدیک شاهد وضعیت بسیار سخت مردم بوسنی بودیم. یک میل و علاقه قلبی در من ایجاد شد که خاطرات روزشمار را باز کنم که تقریبا یک سال و سه ماه طول کشید.

مولف کتاب «محاصره سارایوو» اظهار کرد: در اعزام نخست به بوسنی در شرح وظیفه من به عنوان مربی تخریب برای کارهای مستشاری نظامی به آنجا رفته بودیم، چون کارم محدود بود از همان روز نخست شروع به یادداشت‌برداری کردم. اما در اعزام دوم تقریبا چهار پنج مسئولیت به من سپرده شد. دیگر زمانی برای نوشتن نمی‌ماند چنان‌که قید کردم گاهی تا ساعت سه نصف شب باید کار می‌کردم برای همین یادداشت‌های فصل دوم سفر به بوسنی تاریخ ندارد.

کاوه ذاکری گفت: لذا یادداشت‌های فصل دوم کمتر و بدون تاریخ است. ضمن این‌که کل کتاب تقریبا 700 صفحه شده بود. به دلیل این‌که بسیاری از خاطرات جنبه طبقه‌بندی محرمانه یا سری داشت، حذف شد و قسمتی از آن هم از سوی سرهنگی و دوستانش کنار گذاشته شد. بنابراین آنچه بر جاماند 400 و اندی صفحه است. قسمت سوم کتاب هم به این شکل به ذهنم رسید که وقتی خواننده این خاطرات را مطالعه می‌کند به این نتیجه می‌رسد که بالاخره این جنگ چه شد؟ به لحاظ نتیجه سیاسی جنگ شک و شُبه در ذهنش ایجاد می‌شود که این جنگ به کجا رسید؟ برای همین فصل آخر را به با نگاه خودم آوردم که خواننده بعد از مطالعه خاطرات بتواند یک نتیجه‌گیری کلی بکند.

او افزود: هر چند در این ارتباط کتاب یا مقالاتی اصلا مشاهده نکردم که پس از جنگ بوسنی در ایران به رشته تحریر در بیاید. هر چه هم به نگارش درآمد، موضوعی بود اما به قدر کفایت برای جامعه علمی یا محققان و پژوهشگران اثری بیرون نیامد. به غیر از چند کتاب که از سوی سپاه و دوستانی که در بوسنی حضور داشتند به چاپ رسید. اما بعد از آن که من خاطرات را تحویل دادم سال 90 بود که متاسفانه انتشار آن بسیار به درازا کشید. اگرچه درباره حضور ایرانی‌ها در جنگ بوسنی کتاب بسیار اندک است و اغلب کتاب‌هایی که در این رابطه چاپ شده، بیشتر ترجمه و از زبان خود مردم بوسنی است و اثری که به قلم ایرانی‌های حاضر در بوسنی جنگ زده باشد، کتاب چندانی در دسترس نیست.

یادداشت برای هر روز
مجتبی رحماندوست
نیز در این نشست گفت: من مشابه روزنوشت یک رزمنده ایرانی درباره حضور در بوسنی و هرزگوین را ندیدم. نکته دیگر، اراده و همت مولف برای نوشتن 317 صفحه از حضور 120 روزه او در یک کشور جنگ‌زده قابل ستایش است که به عبارتی بیش از دو و نیم صفحه برای هر روز اقامت خود به جای گذاشته که البته درباره بعضی از روزها مطالب بیشتری هم نوشته است.

او افزود: این میزان نوشتن درباره جنگ بوسنی در مدت اقامت در آن کشور نشانه اهتمام و نظم مولف و ثبت گزارش روزانه است. ضمن این‌که وقت و دقت کافی برای ثبت یادداشت‌های روزانه از خود نشان داده است. مشکلی که بسیاری از رزمندگان ما در ثبت خاطرات و گزارش‌های خود فاقد آن هستند. وگرنه ما امروز باید اسناد، مدارک و یادداشت‌های روزانه بی‌شماری از جنگ هشت ساله داشته باشیم.

این پژوهشگر عنوان کرد: جالب است که مولف در ثبت یادداشت‌ها و گزارش‌های روزانه خود حتی یک روز را هم جا نینداخته است و در یادداشت تمامی روزها تقریبا فرود خوبی دارد. نکته بعدی، پس از اتمام ماموریت چهار ماهه او طی دوره نخست اعزامش از 29 آذر 71 تا 21 فروردین 72 در یادداشت‌های دوره دوم تنها به ذکر سال آن اکتفا کرده است و در این دوره اغلب تاریخ‌ها حذف شده به طوری که به نظر می‌رسد مولف اصرار داشته تاریخ هیچ پدیده‌ای را ذکر نکند. به نظرم این موضوع خیلی غیرطبیعی آمد به شکلی که در بخش دوم خاطرات که 90 صفحه است حتی یک تاریخ ذکر نشده است!

مجتبی رحماندوست گفت: فصل دوم دسته‌بندی و موضوع‌بندی خوبی دارد اما کاملا در فضا معلق است. مولف در فصل کوتاه سوم که تقریبا 10 صفحه است، مطالب بسیار خوب، تحلیلی و قابل استفاده درباره بوسنی هرزگوین و جنگ آن ارائه کرده است. آن‌قدر مولف خوب مطالب را یادداشت کرده که در پایان یادداشت‌ها سوال کردم آیا مولف خاطرات خودش را درباره حضور در جنگ تحمیلی هم به ثبت رسانده است؟

او ادامه داد: نفس قلم به دست گرفتن یک رزمنده و گزارش روزانه نوشتن و تولید یک کتاب تقریبا 450 صفحه کار بزرگی است تنها دیکته نانوشته بی‌غلط است. بنابراین نقد کتاب و ذکر محاسن و معایب آن به معنی نادیده گرفتن تلاش مستمر و خستگی‌ناپذیر یک ساله مولف در ثبت وقایع ایام حضورش در بوسنی و هرزگوین نیست و باید به مولف دست مریزاد گفت به ویژه که با محدودیت‌های جسمی و جانبازی از جمله فقدان یک چشم مواجه بوده که کار را سخت‌تر می‌کند.

این منتقد بیان کرد: از نکات جالب کتاب، اعزام مولف و رزمنده 25 ساله آن دوران بعد از مراسم نامزدی اوست. ضمنا اگرچه مولف داستان‌نویس نبوده اما اعزام رزمنده بعد از شب نامزدی کلی دستمایه شوخی مولف و رزمنده در کتاب شده است که باعث بانمک شدن و حالت مزاح در بیان مسائل و کشاندن مخاطب تا پایان ماجراست. در این رابطه توصیفات داستانی و صحنه‌پردازی جزئی که در اغلب مطالب آمده بر ارزش ادبی کتاب افزوده است.

نشست نقد و بررسی محاصره سارایوو

حضور دشوار ایرانی‌ها در سارایوو
ستار سلطان‌شاهی در ادامه این برنامه گفت: این کتاب در دو بخش تدوین شده که بخش نخست حاصل روزنگار نه، ده ماه ماموریت حاج عبدالله ذاکری در بوسنی است اما در بخش دوم به صورت موضوعی به مطالبی درباره جنگ در بوسنی پرداخته است. در این کتاب ذاکری سعی کرده خاطراتش را در بوسنی ثبت کند. در این خاطرات نقل شده که بچه‌های ایرانی در آنجا خدماتی را انجام می‌دادند که تا کنون کمتر پیش آمده تا از نحوه حضورشان در آنجا صحبت بشود.

او افزود: در کتاب «محاصره سارایوو» این ویژگی را داراست که فردی از نزدیک شاهد قضایا بوده روزشمار حضور یک‌ساله خودش را در آنجا ثبت کرده است. این تلاش برای ثبت در تاریخ بسیار مفید است به عنوان یک اثر نوشتاری. بنابراین لزوم انجام چنین کاری واقعا بعد سه دهه پس از گذشت از این قضیه احساس می‌شد که با انتشار این کتاب میسر شد.

این پژوهشگر روابط بین‌الملل عنوان کرد: به نظرم نگارش متن کتاب به شکل سیلس است. علاوه بر آن چند ویژگی دارد؛ نخست این‌که فضای فعالیت و خدمت جمعی از بچه‌های ایرانی که در بوسنی جنگ‌زده بودند به تصویر بکشد. به عبارتی گعده‌ها، دورهمی‌ها و ماموریت‌هایی که داشتند با زبانی روان عنوان کرده است که به نوعی روابط میان بچه‌هایی که در بوسنی بودند به خوبی بیان می‌کند که با مشکلات بسیاری مواجه بودند و بالاخره این بچه‌ها برای مستشاری نظامی و کارهای بشردوستانه در سارایوو حضور داشتند و این وضعیت تعریف خاص خودش را داشت اما این تعریف اصلا در رابطه با وضعیت این بچه‌ها نمی‌گنجد.

ستار سلطان‌شاهی گفت: این کتاب توانسته تا حدی شرایط بسیار دشوار بچه‌ها در سارایوو را به تصویر بکشد. همچنین کتاب بیانگر نوع رابطه‌ و مواجه بچه‌های ایرانی با مردم سارایوو است با افردی که در اطرافشان بودند و کمک حال آنها. نکته دیگری که کتاب را برای خواننده فرح‌بخش می‌کند تا انتهای کتاب می‌کشاند فضای نشاط‌آوری است که مولف در جملات و پارگراف‌ها ذکر شوخی‌ها و سرگرمی‌ها و بذله‌گویی‌هایی است که بچه‌ها با هم داشتند این فضا را به وجود آورده است.

او ادامه داد: نکته بعدی تصویری است که سختی‌ها و مشقت‌هایی است که بچه‌ها حتی برای ورود به بوسنی داشتند. آنها برای زندگی حتی مواردی که برای حفظ از سرما و گرما باشد که البته سارایوو بیشتر سرد بوده و در شرایطی که امکاناتی نداشتند به قول حاج عبدالله چندین وقت خودش را لای فرش می‌پیچیده تا بتواند خودش را گرم کند و بخوابد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...