زینب گل‌محمدی | جام جم


نشست نقد و بررسی کتاب «برادر حنیف: زندگینامه مستند داستانی شهید نبی‌الله شاهمرادی (معمار امنیت کردستان)»، با حضور محمدعلی گودینی؛ نویسنده کتاب، جواد کامور بخشایش؛ مشاور تألیف و محمد قاسمی‌پور؛ منتقد ادبی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

برادر حنیف: زندگینامه مستند داستانی شهید نبی‌الله شاهمرادی (معمار امنیت کردستان) محمدعلی گودینی

در این زندگینامه داستانی، روح مستند حاکم است
محمد قاسمی‌پور که به‌عنوان منتقد در این نشست حضور داشت، با بیان این که انتقال میراث معنوی شهدا ضروری است، گفت: کار انجمن پیشکسوتان سپاس در اهتمامی که نسبت به ثبت و ضبط خاطرات بخشی از مدافعان امنیت کشور دارند، ستودنی است.

این منتقد ادبی گفت: اگرچه این اثر زندگینامه داستانی است، اما روح مستند بر آن حاکم است. نمی‌توان جای مشخصی از کتاب را دست گذاشت و گفت که با مستندات تاریخ معاصر همخوانی ندارد. تنها در موارد اندکی شاید جابه‌جایی‌هایی در خط سیر تاریخی اتفاق افتاده باشد. به بسیاری از وقایع سیاسی و اجتماعی که می‌توانست بر زندگی این شهید مانند دیگر افراد جامعه اثرگذار باشد، در این کتاب اشاره‌ای نشده است. نوعی غربالگری در این زمینه صورت گرفته است. اگر کار مستند تاریخی است و با یک خط سیر تاریخی زندگی شخصیت اصلی را دنبال می‌کند، حداقل وقایع تأثیرگذار باید دیده می‌شد که خلأ برخی از آنها در کتاب دیده می‌شود.

وی با اشاره به موضوع انتخاب نام مستعار حنیف از سوی شهید، ادامه داد: انتخاب مستعار در بین افراد به‌ویژه اشخاصی در جایگاه شهید شاهمرادی به‌ویژه در سال‌های اول انقلاب، رواج داشت. اما در هیچ‌جای کتاب اشاره‌ای به این مسأله نشده که چرا شهید این نام مستعار را برای خود برگزیده است. هیچ جزئیاتی از این موضوع در متن کتاب دیده نمی‌شود.

زبان گفت‌وگوها، زبان معیار فارسی پایتخت است
این نویسنده و منتقد ادبی درباره دیالوگ‌ها و زبان کتاب نیز گفت: در نگارش داستانی، گفت‌وگونویسی یکی از ابزارهایی است که برای پیشبرد کار به داستان‌نویس توصیه می‌شود. به این معنا که در جاهایی اجازه بدهیم خود آدم‌های داستان حرف بزنند. اما در این اثر این جریان برعکس است، یعنی پایه و اساس کار، گفت‌وگو است و در جاهایی نیز توصیف می‌آید. بیش از ۱۰۰ صفحه ابتدایی اثر در جغرافیای جنوب اصفهان که فکر می‌کنم امروز این بخش به استان چهارمحال و بختیاری پیوسته، می‌گذرد که این منطقه دارای گویش خاصی است. بیشتر حجم کتاب نیز در استان آذربایجان غربی و بخش‌هایی از کردستان می‌‌گذرد که آنجا هم طبیعتا گویش‌ها و لهجه‌های خاص خود را دارند. بخش‌های پایانی هم که در تهران است ولی اساسا، زبان گفت‌وگوها، زبان معیار فارسی پایتخت است. رد خاستگاه اجتماعی و فرهنگی آدم‌ها، چندان در گفت‌وگوها دیده نمی‌شود. حداقل درباره شخصیت «برادر حنیف» و در جاهایی همسر و مادر ایشان که شخصیت‌های پررنگ‌تری در داستان هستند، توقع داریم خاستگاه اجتماعی‌شان که «چادگان» است، در لهجه آنها نمود داشته باشد.
قاسمی‌پور افزود: مدل گفت‌وگوهای کتاب بیشتر شبیه جلسات رسمی و جدی است. آدم‌ها خیلی رسمی با هم حرف می‌زنند و این موضوع شاید مقداری گفت‌وگوها را خسته‌کننده کند. می‌شد کمی این گفت‌وها را تلطیف کرد و فضای صمیمانه‌تر و خودمانی‌تر به آن داد. حداقل نحوه دیالوگ در جلسات با نوع دیالوگ در خانه باید متفاوت باشد. بیشتر مطالب کلیدی در دل گفت‌وگوها مطرح می‌شود.

کتاب، ما را در اتمسفر رویش شخصیت قرار نمی‌دهد
وی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به اهمیت ذکر نام و جزئیات جغرافیایی مکان‌ها بیان کرد: آوردن اسم مکان‌ها، قرابت و انس به همراه دارد، ولی خلأ و ضعف آن در این کتاب، ما را در اتمسفری که باید در آن رشد و رویش شخصیت اصلی را دنبال کنیم، قرار نمی‌دهد. در این داستان دو نقطه‌عطف مکانی در زمینه تأثیرگذاری بر زندگی و رشد شخصیتی قهرمان داستان وجود دارد: چادگان و قرارگاه حمزه. وقتی تکنیک روایت داستانی را انتخاب می‌کنیم، باید این موارد را با جزئیات به تصویر بکشیم. حتی در اثر، توصیف و جزئیاتی از مکان جلسات وجود ندارد. برای روایت داستانی، تحقیق نباید به گفت‌وگو محدود شود، بلکه باید یکسری اطلاعات جغرافیایی و زیست‌بومی ارائه شود.

سعی کردم با توصیف و فضاسازی، قالب داستانی به کتاب بدهم
محمدعلی گودینی نویسنده کتاب در این نشست گفت: زمانی که کار نگارش این کتاب به من پیشنهاد شد، ۷۰۰‌صفحه روزنامه در اختیار من قرار گرفت و اطلاعاتی نیز از طریق مصاحبه با برخی همرزمان و خانواده شهید به‌دست آوردم که پس از جمع‌آوری اطلاعات، طرح کار ریخته شد. در پروسه نگارش تا چاپ کتاب، چندین نوبت اطلاعات تغییر کرد و اطلاعات جدید جایگزین شد و بارها از سوی خانواده شهید و ناشر مورد بازبینی قرار گرفت.سعی کردم حجم کتاب بیشتر از ۳۰۰ صفحه نشود تا مطالعه آن برای مخاطب راحت‌تر باشد.

ابتدا عنوان «صبح پرواز حنیف» را برای کتاب انتخاب کرده بودم که پس از چاپ نام کتاب به «برادر حنیف» تغییر کرد که به‌نظرم این عنوان شعاری است.برخی نام‌ها و اسامی مکان‌ها در کتاب یا اطلاعاتی درباره آنها وجود نداشت یا ناقص بود. همچنین در زمینه نشان‌دادن لهجه‌ها در کتاب نیز ملاحظاتی وجود داشت و تغییراتی در محتوا لحاظ شد.

اتفاق شفای همسر همرزم شهید که کتاب با آن آغاز می‌شود، کاملا واقعی است.مستندات دیگری که در این‌باره وجود دارد، مؤید حقیقت این موضوع است. شهید نبی‌‌الله شاهمرادی آنقدر انسان پاک و شریفی بوده که افراد بسیاری قلبا به او اعتقاد داشتند.خواستم این ماجرا به‌عنوان مقدمه و شروع کتاب باشد. سعی داشتم با توصیف و فضاسازی، قالب داستانی به کار بدهم، چون داستان ماندگار می‌شود. اگر می‌خواستم داستان را فقط به حالت مستند و خطی جلو ببرم، شاید ۵۰ صفحه بیشتر نمی‌شد.ولی با فضاسازی، ‌توصیف و شخصیت‌پردازی، فضای داستانی پررنگ‌تر شد.سعی کردم از ابتدا تا انتها، زبان ساده را برای متن به کار گیرم. چون خودم سخنرانی‌ها و دیالوگ‌های ثقیل را که کسی چیزی از آنها نمی‌فهمد نمی‌پسندم، لذا در تمامی آثارم تلاش کرده‌ام از واژگان و جملات ساده و همه‌فهم استفاده کنم.

شهید نبی الله شاهمرادی

...
در هشتمین روز از اردیبهشت 1341 در شهر چادگان و در خانواده‌ای مذهبی پا به عرصه وجود گذاشت. دوران کودکی و نوجوانی را در همان شهر سپری کرد. در اواخر سال 55 و در حالی که 14 سال بیشتر نداشت با جریانات سیاسی آن زمان کشور آشنا شد. یک سال بعد با تهیه و مطالعه کتاب حکومت اسلامی حضرت امام خمینی(ره) تحت تاثیر آن قرار گرفت و به صورت جدی وارد صحنه مبارزه علیه رژیم سفاک پهلوی شد.

مبارزات انقلابی شهید حنیف در سال 1357 به اوج خود رسید به طوری که نقش ایشان در پخش اعلامیه‌ها و کتب امام خمینی(ره) در منطقه فریدن و چادگان بسیار چشمگیر بود. در همین مقطع شهید حنیف به همراه تعدادی از دوستان اقدام به تهیه رساله علمیه حضرت امام(ره) نموده و آن را توزیع می‌نمایند. از دیگر فعالیت‌های شهید، ایجاد هماهنگی و برنامه‌ریزی در راستای به‌تعطیلی‌کشاندن مدارس منطقه چادگان در اعتراض به رژیم شاه و همصدا با ملت ایران بود.

وی به دلیل فعالیت‌های انقلابی بارها توسط ایادی و مزدوران رژیم پهلوی مورد تهدید و ضرب و شتم قرار می‌گیرد و چندین بار - از جمله در محرم سال 1357- منزل مسکونی خانواده ایشان به بهانه « دفاع از قانون اساسی» مورد هجوم واقع شد.

با طلوع خورشید فروزان انقلاب اسلامی، شهید حنیف که اینک رسالت و شوق عظیمی در دفاع از انقلاب اسلامی و آرمان‌های امام(ره) در خود می‌دید به عضویت کمیته انقلاب اسلامی درآمد و به عنوان مسئول اطلاعات و عملیات این نهاد مشغول به خدمت شد. در مقطعی با تشکیل جهاد سازندگی به آن نهاد پیوسته و سرانجام پس از استقرار سپاه پاسداران در منطقه فریدن - در سال 58 - از اولین افرادی است که به عضویت این نهاد مقدس در می‌آید.

شهید شاهمرادی با توجه به تجربیات گرانقدر به دست آورده در طول مدت مبارزه با رژیم پهلوی در منطقه و همچنین آشنایی کامل با مسائل و جریانات منطقه فریدن، واحد اطلاعات سپاه فریدن را راه‌اندازی و در همان جا مشغول فعالیت می‌شود و در مسئولیت‌های مختلفی از جمله مسئول واحد اطلاعات سپاه فریدن، سپاه فریدونشهر و سپاه فلاورجان انجام وظیفه می‌کند.

................ هر روز با کتاب ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...