برگ برگ | شرق


ادبیات داستانی و خصوصا ادبیات داستانی سیاسی، فارغ از بعد زیبایی‌شناختی آثار هنری و فرم‌های ادبی، همواره حامل واقعیاتی تاریخی است. «مرگ و پنگوئن» نیز از این قاعده مستثنا نیست. کتاب مرگ و پنگوئن (death and penguin) نوشته آندری کورکف [Andrey Kurkov] در سال 1996 به زبان روسی منتشر شده و شهریار وقفی‌پور آن را از نسخه انگلیسی به فارسی برگردانده و نشر روزنه در سال 1394 منتشر کرده است.

مرگ و پنگوئن (death and penguin)  آندری کورکف [Andrey Kurkov]

علاوه بر مرگ و پنگوئن، آثار دیگری از این نویسنده توانای اوکراینی به زبان فارسی ترجمه شده که شاید مهم‌ترین آنها «زنبورهای خاکستری» باشد. مترجم در معدود مواردی تلاش کرده تا کنایه‌ها و اصطلاحات شیرین زبان فارسی را برای برگرداندن موقعیت‌های متن به کار گیرد که البته در این کار چندان موفق نبوده است و دیدن این عبارات -که تعدادش چندان زیاد نیست- در کلیت متن با فضایی کاملا متفاوت از فرهنگ ایرانی، توی ذوق خواننده اثر می‌زند. با این حال اگر از این شیرین‌کاری‌ها گذر کنیم، در مجموع ترجمه‌‌ای روان از اثر در دست خواننده قرار گرفته و فضا، حال و هوا و هیجانات به خوبی منتقل شده است.

در وضعیت‌های بی‌ثبات سیاسی و اجتماعی و بحران‌های جوامع در حال فروپاشی فاصله مرگ و زندگی کوتاه‌تر از هر زمان دیگری است. فاصله‌ای که در مرگ و پنگوئن تنها به اندازه یک آگهی یادبود در یک روزنامه سیاسی، کوتاه است. کورکف در این اثر هم مانند زنبورهای خاکستری برای ترسیم فضای سیاه سیاسی اوکراین پس از فروپاشی شوروی، به جای ساخته و پرداخته‌ کردن شخصیت‌هایی در طبقه الیت، به سراغ مردم معمولی می‌رود که زیست روزمره‌شان درست به اندازه سیاست‌مداران، سیاسی است؛ اگرچه به شیوه‌ای متفاوت. مردمانی که هم ادامه‌ حیات‌شان با سیاست گره خورده و هم مرگ‌شان.

شخصیت اصلی مرگ و پنگوئن هم نویسنده است، اما نه نویسنده‌ای مشهور، فردی که آرزوی نوشتن یک داستان بلند را در سر می‌پرورد، اما شکنندگی زیست در شرق اوکراین و در نزدیکی مرزهای متلاطم با روسیه از او یک یادداشت‌نویس می‌سازد که ناخواسته یادبودهایش برای افرادی از طبقه الیت، بدل به امضای مرگ آنان می‌شود. ویکتور الکسه‌یوویچ زالوتاریوفِ آگهی ترحیم نویس نماینده مردمانی غیرسیاسی است که از زندگی معمولی چیزی کم ندارند اما شگفت‌انگیز نیست که فضای رعب‌آور سیاسی ناخواسته حتی از درهای چهارقفله خانه هم عبور می‌کند و سایه سنگینش مانند «ناظر کبیر» در 1984جورج اورول حتی در دورافتاده‌ترین نقاط بر سر فضا خراب می‌شود.

موقعیت‌های داستان گاهی یادآور سوگ‌نامه‌های طنزآمیز اسلاونکا دراکولیچ برای مردمان اروپای شرقی است که از سویی استبداد کمونیستی -حتی پس از فروپاشی شوروی- زندگی‌هایشان را به نابودی کشانده و از سویی اسیر جنگ‌های منطقه‌ای هستند و در کمونیسم رفت ما ماندیم حتی خندیدیم، کافه اروپا و بالکان اکسپرس غم‌نامه‌هایشان به زبان طنز دراکولیچ نوشته شده است. مرگ و پنگوئن به اندازه آثار دراکولیچ واقعی و ملموس نیست و به خوبی مرز بین داستان و واقعیت را می‌توان در آن تشخیص داد. انسجام داستانی و توصیفات گیرا و قدرتمندی که خواننده را به دنبال خود می‌کشد و رفتن به پستوهای ذهن یک نویسنده و روایت شخصی‌ترین حالات و هیجاناتش جذابیتی به اندازه یک اثر داستانی از نوع نه‌چندان رئالیستی را به اثر افزوده است. برای خواننده نکته‌سنج فعل و انفعالاتی که در سر شخصیت ویکتور نویسنده رخ می‌دهد اما به قلم او نمی‌آید، این گمانه را ایجاد می‌کند که چه بسا در اپیزود بعدی داستان، ویکتور در قالب پنگوئن خانگی‌اش «مسخ» بشود یا مانند مش‌حسنِ داستان گاو غلامحسین ساعدی، ویکتور نویسنده خود را پنگوئنی بیابد و راوی داستان شود.

قلم توانای آندری کورکف خواننده را تا اپیزود پایانی منتظر چنین رخداد سوررئالی نگه می‌دارد. همچنین توصیفاتی که در بیرون از ذهن شخصیت داستان جریان می‌یابند سیاهی و سرمای رعب‌انگیز اوکراین دهه 1990 و پس از فروپاشی شوروی را به خوبی به تصویر کشیده است. آنچه از عالم واقعیت و زمان و مکان شکل‌گیری اثر در کار کورکف بازتاب یافته، شرایط جامعه‌ای در حال فروپاشی یا چه بسا فروپاشیده است. ترور، تضادهای سیاسی که به سطح شخصی نخبگان سیاسی نیز می‌رسند از یک سو و زندگی رقت‌انگیزی که حاصل کنش کنشگران نخبه سیاسی است اما حتی حوزه خصوصی افراد را تحت تأثیر عمیق خود می‌دهد آنچنان که زیست عاطفی شخصیت اصلی داستان هم به وضوح متأثر از رخدادهای سیاسی مانند جنگ و ترور است و مهم‌تر از آن شخصیت اصلی داستان بی‌آنکه خود باخبر از موقعیت خود در ساختارهای سیاسی باشد، بدل به محور رادیکال‌ترین کنش سیاسی یعنی ترور افراد سیاسی می‌شود که کسانی (و نه خود شخصیت داستان) تصمیم به حذفشان گرفته‌اند.

مرگ و پنگوئن را می‌توان از آن دست آثاری دانست که هم علاقه‌مندان به ادبیات رئالیستی از خواندنش لذت می‌برند هم کسانی که کمی فرارفتن از واقعیت را در داستان می‌پسندند، هم کسانی که علاقه‌مند به رمان‌های سیاسی‌اند از آن بهره می‌برند و هم آنها که خوش‌تر می‌دارند کنایه‌های سیاسی در داستان سرراست نباشند و کمی ذوق و قریحه در شکل‌دادن استعاره‌های سیاسی و اجتماعی را ترجیح می‌دهند. اپیزودهای کوتاه و خوش‌خوان و ترجمه روان مترجم و البته توانایی نویسنده، این امکان را فراهم کرده است که در هر حالتی حتی در مسیر رفت‌وآمد‌های روزانه بتوان از خواندنش لذت برد. نشر روزنه چاپ چهارم این کتاب را با قطع رقعی منتشر کرده و برای کسانی که اوقات استراحت خود را به مطالعه ادبیات اختصاص می‌دهند خواندن کتاب را آسان‌تر کرده است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...