نشر اطراف کتاب «آخرین اغواگری زمین» [art in the light of conscience : eight essays on poetry] شامل مقالاتی از مارینا تسوتایوا [Marina Tsvetaeva] با ترجمه الهام شوشتری‌زاده را منتشر کرد.

آخرین اغواگری زمین» [art in the light of conscience : eight essays on poetry] شامل مقالاتی از مارینا تسوتایوا [Marina Tsvetaeva]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از تسنیم،‌ این اثر مجموعه‌ای است از هفت جستار مارینا تسوِتایوا (1892-1941) درباره‌ شعر، هنر و هنرمند، پیوند هنر، وجدان و ‏ضمیر انسانی، ‏حال‌وهوای آفرینش هنری و جایگاه هنرمند در جهان.

مارینا تسوِتایوا، از شاعران بزرگ روسیه‌ قرن بیستم و دارای نثری بسیار درخشان بود،‌ او در متلاطم‌ترین دوره‌ تاریخ روسیه زندگی کرد، شاهد انقلاب 1917 و قحطیِ مسکو بود، دارایی ‏خانواده‌اش‌ مصادره شد، شوهرش به ارتش سفید پیوست تا با ارتش سرخِ بلشویک‌ها بجنگد، دختر کوچکش از سوء‌تغذیه مرد و خودش هم ناچار شد به اروپا مهاجرت کند. در اروپا هم گرفتار فقر و غربت بود و دلتنگی برای روسیه راحتش نمی‌گذاشت. در ‏سال 1939 به روسیه بازگشت اما شوهرش را دستگیر و اعدام کردند و دختر بزرگش را به اردوگاه کار اجباری فرستادند. با این حال، تسوتایوا در تمام این سال‌ها، با ‏وجود همه‌ مشقت‌های زندگی و در فضای جامعه‌ای سیاست‌زده، همچنان می‌نوشت و می‌سرود. ‏شاید آنچه جستارهای این نویسنده را متمایز می‌کند همین یقین و باورش به ناگزیریِ هنر و پناه بردنش به کلمات باشد. ‏

بعضی از شعرهای تسوتایوا پیش از این به فارسی ترجمه شده‌اند، اما نثر او در عرصه ترجمه به فارسی تاکنون مهجور مانده است.

در معرفی کتاب آمده است:‌ «همه‌ جستارهای «آخرین اغواگری زمین» پس از مهاجرت تسوتایوا نوشته شده‌اند. از حدود سال 1925بیشتر آن‌هایی که بعد از انقلاب1917 از روسیه مهاجرت کردند دیگر دریافته بودند که بازگشتی در کار نیست. از همان وقت، «ادبیات مهاجرت» از زیرشاخه‌های متمایز ادبیات روسیه شد.

پاریس بزرگ‌ترین و فعال‌ترین مرکز ادبیات مهاجرت روسیه بود و تسوتایوا هم در نوامبر 1925 به پاریس رفت. در پاریس، محبوب بود و در کانون توجه. توانست بیشتر آنچه را که در دوره‌ی چهارده‌ساله‌ی زندگی‌اش در پاریس نوشت، منتشر کند. اما تسوتایوا با دیگر نویسندگانِ مهاجر تفاوت داشت چون همچنان معتقد بود خوانندگان حقیقی‌اش همان‌هایی‌اند که در روسیه مانده‌اند و مهاجرت نکرده‌اند. او نه حامی شوروی بود، نه طرفدار کمونیست‌ها و نه هوادار کاپیتالیسم. مخالفتش با دخالت دولت در هنر و ضدیتش با هر گونه «امر و نهی زمانه» به شاعر تردیدی باقی نمی‌گذارد که او نه دل خوشی از حکومت شوروی داشت و نه می‌خواست به روسیه برگردد، چون می‌دانست آثارش آن‌جا منتشر نخواهند شد.»

«شاعر و زمانه»، «سرگذشت یک دلدادگی» ، «پاسترناک بر ما می‌بارد»، «شعر حماسی و شعر غنایی در روسیه‌ معاصر»، «شعر حماسی و شعر غنایی»، «منتقد از نگاه شاعر»، «شاعر مضمون، شاعر ناگهان»، «هنر در پرتوی ضمیر انسانی» از جمله مقاله‌های این شاعر روس است که در این کتاب آورده شده است.

انتشارات اطراف این کتاب را در 328 صفحه به قیمت 133 هزار تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.

................ هر روز با کتاب ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...