بیتا ناصر | ایبنا


«عملیات اتاق 13: جسدی که پیروزی متفقین را تضمین کرد» [Operation Mincemeat : how a dead man and a bizarre plan fooled the Nazis and assured an allied victory] نخستین کتاب بن مکینتایر [Ben Macintyre](1963) نویسنده، منتقد، روزنامه‌نگار و مورخ بریتانیایی‌ است که ماجرایی تاثیرگذار در جنگ جهانی دوم را با نگاهی داستانی و به طرز درخشانی به تصویر می‌کشد. مکینتایر در این اثر از جاسوسی، فعالیت‌های اطلاعاتی و فریب‌های جنگی با جزییاتی هیجان‌انگیز می‌گوید.

«عملیات اتاق 13: جسدی که پیروزی متفقین را تضمین کرد» [Operation Mincemeat : how a dead man and a bizarre plan fooled the Nazis and assured an allied victory] بن مکینتایر [Ben Macintyre]

فهمیه‌سادات کمالی که به تازگی ترجمه فارسی این اثر را از سوی نشر خوب به چاپ رسانده است، می‌گوید: «مکینتایر برای نوشتن کتابش از آرشیو ملی بریتانیا و زندگی‌نامه‌های افراد مؤثر در این عملیات و همین‌طور اطلاعاتی استفاده کرده که نوه مونتاگیو سال‌ها پنهان نگه داشته بود، به امید کسی که روایت درستی از وقایع دهد.» در گفت‌وگویی با او از این کتاب و طرز نگاه نویسنده به ماجرایی واقعی پرسیده‌ایم:

بن مکینتایر در کتاب «عملیات اتاق ۱۳: جسدی که پیروزی متفقین را تضمین کرد» به ماجرایی واقعی در جریان جنگ جهانی دوم می‌پردازد. کمی دراین‌باره توضیح دهید.
پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم مرهون عوامل متعددی بود که یکی از مهم‌ترین‌شان عملیات مینسمیت بود. ایون مونتاگیو، افسر اطلاعاتی بریتانیایی، با همراهی همکار نابغه و به ظاهر عجیبش چاملی، جسد مرد فقیر و بی‌خانمان ولزی را لباس افسر بریتانیایی پوشاندند، ویلیام مارتین‌اش خواندند و برایش زندگی‌ای واقعی ساختند. سپس در بخشی از سواحل اسپانیا رهایش کردند که سرویس اطلاعاتی آلمان بر آن سیطره کامل داشت. در کیف دستی جسد ساختگی اسنادی بود که باید به میز کار هیتلر می‌رسید و ارتش آلمان را فریب می‌داد. ولی مگر ممکن بود که سرویس اطلاعاتی دقیق و حساس آلمان چنین فریبی بخورد؟ این بستگی به دقت کار جاسوسان چرچیل داشت.

مکینتایر در نگارش این کتاب و در مسیر تحقیق و پژوهش از مستندات تاریخی و مدارک جنگی، خاطرات، عکس‌ها و ... بهره برده است. یک اثر داستانی چقدر می‌تواند ضمن حفظ ارزش‌های ادبی در انعکاس یک واقعه تاریخی موفق عمل کند؟
مکینتایر برای نوشتن کتابش از آرشیو ملی بریتانیا و زندگی‌نامه‌های افراد مؤثر در این عملیات و همین‌طور اطلاعاتی استفاده کرده که نوه مونتاگیو سال‌ها پنهان نگه داشته بود، به امید کسی که روایت درستی از وقایع دهد. پس نوشته مکینتایر تا جایی که ما می‌دانیم وثوق تاریخی دارد. از طرفی او توانسته با ساخت و پرداخت دقیق شخصیت‌ها و مرتب کردن داستانی رویدادها، اثری ادبی نیز خلق کند. طوری که ما خود را پا به پای شخصیت‌های داستان در پشت جبهه جنگ می‌بینیم، صداها را می‌شنویم و بوها را احساس می‌کنیم.

از این منظر جایگاه رمان «عملیات اتاق 13» را چطور ارزیابی می‌کنید؟
عملیات اتاق ۱۳ را نمی‌توان هم‌سنگ آثار ادبی جنگی‌ای همچون همینگوی دانست که جنگ را بر مبنای تجربه شخصی دسته اول روایت می‌کند ولی کتابی مستند و قوی درباره پشت پرده جنگ جهانی دوم است.

نویسنده در کتاب «عملیات اتاق ۱۳: جسدی که پیروزی متفقین را تضمین کرد» فراتر از عملیات صرف، از سرنخ‌ها، اطلاعات و حتی جزئیات ماجرا می‌گوید، به این ترتیب خواننده با اثری تحقیقی پژوهشی با ساختار داستانی مواجه است. از این منظر درباره طرز نگاه و روایت مکینتایر توضیح دهید.
مکینتایر قصد دارد تا با ذکر جزئیاتِ ماجرا خواننده را به دل اتفاقات ببرد و باورپذیرش کند. از طرفی هم شاید قصد دارد پیچیدگی دستگاه‌های اطلاعاتی را نشان‌مان دهد. شاید اگر این همه بر جزئیات تأکید نمی‌کرد، این پیروزی بزرگ متفقین را دست کم می‌گرفتیم. این را هم در نظر داشته باشید که داستان مربوط به هشتاد سال پیش است و اگر امروز قرار باشد عملیات‌های فریب و اطلاعاتی انجام شود، چه اندازه ظرافت و پیچیدگی خواهد داشت. به هر روی، قصدش هر چه بود، موجب شد این روایت داستانی جنبه آموزشی نیز پیدا کند.

با توجه به اینکه مکینتایر در این رمان از ماجرایی واقعی می‌گوید، این مساله چه نقشی در فضاسازی و شخصیت‌پردازی ایفا کرده است؟
لزوما واقعیت‌های مستند و موثق نیستند که به فضاسازی و شخصیت‌پردازی موفق کتاب کمک می‌کند. چه بسیار آثاری که واقعیت‌ها و شخصیت‌های غیرواقعی و خیالی را طوری پرورده‌اند که در ذهن ما رنگ واقعیت می‌گیرند. ولی واقعیت‌های مستندْ کتاب را برای خواننده ملموس‌تر و آموزنده‌تر می‌کند و پاهایش را روی زمین نگه می‌دارد.

به نظرتان الگوی داستان‌نویسی در این کتاب که نیازمند پژوهش‌های دامنه‌دار در تاریخ، اسناد و دست‌نوشته‌ اشخاص سرشناس در دوره‌های مختلف است،‌ می‌تواند حول محور وقایع تاریخی و شخصیت‌های سرشناس ایرانی خلق شود؟
قطعا این‌گونه شیوه داستان‌نویسی به روایت‌های تاریخی کمک بسیاری می‌کند و تاریخ پرحادثه و مرموز ایران بهترین عرصه نمایش این نوع روایتگری است. ما این دست روایتگری را در نوشته‌های هزار سال پیش نویسندگانی همچون بیهقی می‌بینیم که واقعیت‌های مستند تاریخی را به شکلی دراماتیک و داستانی روایت می‌کند. در حال حاضر نیز این نوع روایتگری تاریخی را می‌توان در نوشته افرادی همچون مسعود بهنود یافت.

عملیات اتاق ۱۳ در گفت‌وگو با فهمیه‌سادات کمالی

دست‌کم از مشروطه به این‌طرف، اتفاق‌های بزرگی در ایران رقم خورده که به‌نظر، کشش داستانی زیادی دارند. فکر می‌کنید چه رویدادها و شخصیت‌هایی کشش لازم را بیشتر برای خلق آثاری از این دست دارند؟

تاریخ ایران به‌خصوص در دوره معاصر پر از شخصیت‌ها و رویدادهایی است که مسیر ملتی را برای سده‌ها تغییر دادند و چندان شناخته شده نیستند. یکی از این شخصیت‌ها که جذایبت بسیار زیادی برای من دارد محمدعلی فروغی، سیاست‌مدار، ادیب و مترجمی است که هم در دوران انتقال قدرت از قاجار به پهلوی مؤثر بود و هم در انتقال قدرت از پهلوی اول به دوم و اتفاقا رد پای انگلیسی‌ها را می‌توان در تفکر و تصمیم‌گیری‌هایش دید. با اینکه از او زیاد نوشته‌اند، همچنان شخصیت‌اش در تاریخ ایران پر از راز و رمز کشف نشده است. و ای کاش او هم صندوقچه‌ای از اسرارش را برای نوادگانش به ارث گذاشته بود تا روزی ما هم از رازهای ایران خبردار می‌شدیم.

برخی از مخاطبان معتقدند که خواندن این کتاب می‌تواند برای کارشناسان اطلاعاتی و حتی سیاست‌گذاران مفید باشد. نظر شما در این باره چیست؟
فکر می‌کنم کارشناسان اطلاعاتی و سیاست‌مداران تا اندازه زیادی با این نوع پیچیدگی‌ها آشنا هستند، به‌خصوص که ما در عصر تکنولوژی هستیم و همین موجب سختی و پیچیدگی بیشتر چنین عملیات‌هایی می‌شود. ولی حتما برای کسانی که می‌خواهند وارد عرصه کارهای سیاسی و اطلاعاتی شوند یا کسانی که مثل من صرفاً به سیاست علاقمندند بسیار آموزنده خواهد بود.

آیا باز هم در این فضا ترجمه خواهید داشت؟
من به قدری شیفته‌ تاریخ و اثرات آن بر روی روزگار فعلی‌مان هستم که مشتاقانه پذیرای ترجمه‌شان هستم.

...
کتاب «عملیات اتاق ۱۳: جسدی که پیروزی متفقین را تضمین کرد» نوشته بن مکینتایر با ترجمه فهمیه سادات کمالی در 428 صفحه، شمارگان هزار نسخه، در قطع رقعی، جلد شومیز و به قیمت 98 هزار تومان از سوی نشر خوب در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...