نسل‌ها، مهاجرت‌ها، فروپاشی‌ها | سازندگی


«برای نابودی‌مان هیچ ابزاری کاراتر و کم‌‌هزینه‌تر از خودمان وجود ندارد.» رمان «هیوا» تازه‌ترین اثر حسن قلی‌پور(سدید) است که پیشتر جایزه صادق هدایت و قلم زرین را دریافت کرده بود. این رمان از سوی نشر مروارید منتشر شده است. «هیواد» قصه‌ کوچ اجباری خاندان ماناد به سرزمین ناریا است که در روند مهاجرت گرفتار ماجراهایی ناخواسته از جمله سردرگم میان سنت و مدرنیسم در جامعه می‌شوند. پسر دوم خانواده که شاهد فروپاشی خانواده بوده، با همه‌ تلاشش برای نجات خانواده نمی‌تواند مانع از نابودی و زوال دردناک تک‌تک عزیزانش شود.

هیوا حسن قلی‌پور(سدید)

جهانی که نویسنده در این رمان خلق کرده گرچه جهانی خیالی است، اما برگرفته از اِلمان‌های دنیای واقعی است. سرزمین ناریا در رمان به‌مثابه روحی خسته و آزرده است، هرچند مکان رخداد فقط ناریا نیست، بلکه کل جهان خیالی نویسنده است. او سعی کرده این دل‌زدگی تاریخی را که دامن‌گیر مردمانش شده در لفافه و با زبان تراژیک و نمادین با چاشنی هجو و تخیل در یک روایت پرتعلیق به مخاطب عرضه کند. نویسنده راوی آدم‌هایی است که از سرزمین خود رانده شده‌اند و توان همزیستی مسالمت‌آمیز ندارند. رمان به‌واسطه‌ پاگذاشتن در تاریخ، فلسفه و جامعه‌شناسی می‌تواند وجوه زیادی از مخاطب را درگیر کند.

این کتاب مجموعه‌ای از تاریخ، تخیل، بینامتنی، کهن‌الگویی، اسطوره و جامعه‌شناسی در ادبیات معاصر است. نویسنده در این رمان نگاه جامع و گسترده به ملتی داشته که درحال فروپاشی است. او این نگاه را با استفاده از تکنیک نماد و استفاده از سه زاویه‌دید، همچنین تغییراتی در جهان حال از جمله نام‌ها و مکان‌ها ساخته که خواننده در ابتدای کار از این تعدد اسامی جدید و شخصیت کمی گمراه می‌شود، هرچند چارتِ کارکترها را در پایان کتاب آورده، اما کم‌کم در راستای روایت همراه نویسنده می‌شود.

نویسنده در این رمان بازی با اسامی راه انداخته که در نوع خود ابتکار بدیعی است؛ که خواننده باید پرده از راز هر اسم بردارد تا رابطه‌اش با تاریخ و اسطوره‌ها را بهتر درک کند. مثلا ناریا همان ایران است که حروفش برعکس شده و هیسور همان روسیه. ترکیب «افیون سیاه» اشاره به نفت سیاه می‌کند. هایک نام تاریخی ارمنستان است و «حس مرگی» جالب‌ترین ترکیب است که اشاره به بیماری همه‌گیر و ویروسی شبیه کرونا می‌کند.

مرگ، کوچ و طبیعت اصلی‌ترین موتیف‎های این رمان هستند که در هر فصل تاکیدی بر این مضمون‌ها شده است. کوچ یا مهاجرت همیشه تغییراتی در زندگی آدم‌ها ایجاد می‌کند. تغییراتی که برای مقابله یا قبول آن عمر زیادی می‌برد. حتی عواقب آن بر تک‌تک افراد خانواده می‌تواند سال‌ها تاثیر داشته باشد. اگرچه بسیاری از آیین‌ها امروزه منسوخ شده، اما بازخوانی آن در «هیواد» لذت‌بخش است. رمان گرچه خیالی و در ژانر رئالیسم جادویی قرار می‌گیرد، اما فرهنگ و آیین کاراکترها برگرفته از اسطوره‌ها است. مثلا کاراکتر ساها که رویکردی امروزی دارد مانند سیاوش از دام زنی دغل فرار می‌کند، اما در دوردست کشته می‌شود: «به خواست آمولای، سفره عقدشان را کنار رودخانه روی چمن انداختند. سفره‌ای از ترمه و ابریشم در برابر آینه و شمعدان. کاسه‌هایی پر از برگ گل سرخ. عسل و منقلی برای سوزندان کُندر گذاشتند و سینی‌هایی پر از انار و سیب و برنج... آمولای پیش آمد و برگ‌های خوشبوی آویشن را بر سروروی عروس و داماد پاشید و دست‌وپای عروس را با گیاه موردِ درونِ ظرف شیر شست...»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...