چرا کشورها شکست می‌خورند؟ | الف


این پرسش که چطور می‌توان به جمع کشورهای پیشرفته رسید پرسشی بزرگ و مهم است که ذهن همه انسانهای عامی و نخبه را در کشورهای در حال توسعه به خود مشغول کرده است. دانش اقتصاد توسعه دانشی است که پاسخهای مختلف به این پرسش در طول زمان در آن انباشت شده است. آنچه اجمالا از یافته‌های این دانش و تجربه کشورهای مختلف به دست آمده است این است که درونگرایی کشورها را به توسعه نمی‌رساند و برونگرایی است که راه را به سمت توسعه می‌گشاید.

راز جهش اقتصادی: هنر هم‌پایی» [The art of economic catch-up : barriers, detours and leapfrogging in innovation systems]  کئون لی [Keun Lee]

پرسشی که وجود دارد این است که چرا بسیاری از کشورها پس از تجربه‌ی ناکامی در درونگرایی، نتوانستند برونگرایی را محقق کنند و از مسیر برونگرایی به توسعه برسند؟ ظاهرا تضمینی نیست که اگر کشورها اراده کنند برونگرا شوند موفق شوند و به توسعه برسند. پس مشکل کجاست؟ چه چیزی مانع می‌شود بیشتر کشورها بتوانند خود را به کشورهای توسعه یافته برسانند. این فرآیند رسیدن به جمع کشورهای توسعه یافته را مترجمان کتاب «راز جهش اقتصادی: هنر هم‌پایی» [The art of economic catch-up : barriers, detours and leapfrogging in innovation systems] به «هم‌پایی» (معادل catch up) ترجمه کرده‌اند.

کئون لی [Keun Lee] نویسنده کتاب به خوبی تشریح می‌کند که چرا اکثر کشورها در فرآیند هم‌پایی شکست می‌خورند حتی وقتی آنها به زنجیره تولید جهانی می‌پیوندند و با شرکتهای صاحب نام همکاری خود را شروع می‌کنند. نویسنده به تفصیل تشریح می‌کند که کشورهای در حال توسعه با یک مانع و دو شکست روبرو هستند که در مجموع تلاش آنها را برای هم پایی ناکام می‌گذارد. کتاب به شکل بسیار جالب و همراه با ذکر مصداقهای مختلف این مانع و دو شکست را تشریح می‌کند. بزرگترین حسن کتاب این است که تنها در مرحله تحلیل باقی نمانده و به مرحله تجویز و توصیه نیز می‌رسد یعنی نویسنده گام به گام نشان می‌دهد که از هر مشکل و مانع چطور می‌توان گذر کرد. به عنوان مثال برای گذر از شکست توانمندی، سه میانبر و برای گذر از شکست اندازه، یک میانبر و برای گذر از مانع معرفی شده، یک ایده خاص معرفی می‌کند. اصل ایده کتاب در همان فصل اول بیان می‌شود و فصلهای بعد تشریح هر کدام از ایده‌های طرح شده در فصل اول است.

به نظر اینجانب به عنوان کسی که سالهاست موضوع توسعه را دنبال می‌کنم محتوای کتاب بسیار عالی و بی نظیر است و در دیگر کتابهای توسعه به زبان فارسی (و تا حدودی به زبان انگلیسی) یافت نمی‌شود. نو بودن ایده‌ها و نگاه موشکافانه مولف و تمرکز ارزنده او بر کشورهای موفق در هم پایی موجب شده کتاب به لحاظ نظری موقعیت ممتازی پیدا کند و خواندن آن برای همه علاقه مندان حوزه توسعه الزامی شود.

کتاب ترجمه بسیار خوب و روانی دارد اما دو مشکل در مورد ترجمه موجود است. نکته اول آنست که مترجمان به صلاحدید خود بخش نظری کتاب را حذف کرده‌اند و از ترجمه آن خودداری کرده‌اند. این امر موجب شده تا کتاب ناقص شود. اگرچه با حذف بخشی از کتاب، کتاب کوچک شده و خواندن آن سریعتر ممکن است اما این امر به قیمت از دست رفتن برخی مطالب حاصل شده است. ظاهرا ترجمه دیگری از همین کتاب توسط انتشارات نهادگراهنر همپایی اقتصادی؛ موانع، مسیرهای فرعی و جهش در نظام‌های نوآوری»] صورت گرفته که آن بخشها را ترجمه کرده و حذف نکرده است. اشکال دوم آنست که سبک ترجمه آزاد به کار گرفته شده تا روان بودن متن و قابل فهم بودن آن برای مخاطب ایرانی بیشینه شود. شاید در مورد کتابهای دانشگاهی، دقت از روانی متن مهمتر باشد.

«راز جهش اقتصادی: هنر هم‌پایی» [The art of economic catch-up : barriers, detours and leapfrogging in innovation systems]

مترجمان عموما معادلهای خوبی برای کلمات تخصصی استفاده کرده‌اند اما در چند مورد ناکام بوده‌اند. به عنوان مثال نتوانسته‌اند برای niche market معادل خوبی بگذارند در حالیکه معادلهای گوشه‌یابی در بازار، جاویژه در بازار، کنج بازار. بازار دنج برای آن استفاده می‌شود. برخی اشکالات جزئی در ترجمه هست. به عنوان مثال، به جای کلمه تئوری می‌توان نظریه استفاده کرد. یا روی جلد کتاب از تعبیر «مترجمین» استفاده شده که بهتر است «مترجمان» به کار رود. کتاب چاپ خوب و صفحه بندی خیلی زیبایی دارد و از این جهت باید به نشر رسا بابت ترجمه مناسب کتاب تبریک گفت. ناشر در ابتدای کتاب در یک صفحه مسئولیتهای اخلاقی و حرفه‌ای خود را در قبال مخاطبان بیان کرده که اقدام نیکویی است و شاید طرح آن در پایان کتاب بهتر می‌بود.

در پایان خواندن این کتاب ارزشمند را به همگان توصیه می‌کنم و وظیفه خود می‌دانم بابت ترجمه و چاپ آن از ناشر و مترجمان سپاسگزاری کنم.

[«راز جهش اقتصادی: هنر هم‌پایی» اثر کئون لی با ترجمه ابراهیم سوزنچی، علی بابایی و زهره قاسمی توسط انتشارات رسا منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...