تاثیر‌گذار‌ترین رمان قرن | سازندگی


کمیته‌ای که در سال 1961 جایزه‌ نوبل ادبیات را به ایوو آندریچ [Ivo Andrić] اعطا کرد، نیروی حماسی «پل رودخانه‌ درینا» [The Bridge on the Drina یا Na Drini ćuprija] را که برای نخستین‌بار در سال 1945 به زبان صربی ـ کرواتی به چاپ رسیده بود، به‌عنوان علت اعطای آن جایزه برشمرد؛ به گفته ویلیام اِچ. مَک‌نیل، البته که آن جایزه به شایستگی به او اختصاص داده شد، چراکه «پل رودخانه‌ درینا» یکی از هوشمندانه‌ترین، خوش‌آهنگ‌ترین، و تاثیر‌گذار‌ترین آثار داستانی قرن بیستم به‌شمار می‌آید. این رمان در سال 1355 توسط زنده‌یاد رضا براهنی ترجمه و منتشر شده بود، اما دیگر چاپ نشد. به‌تازگی نشر خوب، با ترجمه دنیس آژیری این رمان را منتشر کرده است.

ایوو آندریچ [Ivo Andrić] پل رودخانه‌ درینا» [The Bridge on the Drina یا Na Drini ćuprija]

«پل رودخانه درینا» تصویری روشن از رنجی است که از اواخر قرن شانزدهم تا آغاز جنگ جهانی اول بر مردم بوسنی تحمیل شده است. داستان آندریچ در مورد چگونگی ساخته‌شدن پُل، کاملا تاریخی است. یک پسربچه‌ رعیتِ بوسنیایی، محمد سوکولو در سال 1565 وزیر اعظم شد، تا پایان عمر خود به سال 1579 امپراتوری را رهبری کرد. با وجود این‌که در جوانی برای خدمت به سلطان به کار گرفته شد، خون بوسنیایی خود را به خوبی به یاد داشت. در کنار دیگر کارهایش که مهر تاییدی به اصل بوسنایی‌اش می‌زد، برادر خونی خود را به‌عنوان پدر کلیسای صربی انتخاب کرد. ساخت پُل درینا دیگر کار مشابهی بود که طبق خواسته‌ وزیر اعظم برای ماندن در حافظه‌ مردمان زادگاهش انجام گرفت.

ایوو آندریچ در تراونیک، بوسنی، در سال 1892، به دنیا آمد؛ زمانی‌که این نویسنده‌ آینده هنوز یک کودک بود، پدرش فوت کرد و همسر بیوه‌ بی‌پول خود را تنها گذاشت تا به‌تنهایی از تنها فرزندشان مراقبت کند. او زادگاهش را به مقصد ویشه‌گراد در کرانه‌ رودخانه درینا جایی‌که والدینش زندگی می‌کردند ترک کرد. ایووی جوان در خانواده‌ای هنرمند بزرگ شد (پدربزرگش یک نجار بود) و بازی‌های کودکانه‌ خود را روی پلی انجام می‌داد که بعدها آن را به شهرت رسانید. خانواده وی صرب و مسیحی ارتدوکس بودند، اما دوران کودکی و جوانی‌اش در برخورد نزدیک و صمیمی با طیف کاملی از اجتماعات مذهبی گذشت که در بوسنی آن روزگار هم‌زیستی مخاطره‌آمیزی داشتند. و خانواده‌ی وی برخورد گیج‌کننده‌ای با یک دنیای اتریشی داشت که آن را به‌صورت بسیار حساسی در «پل رودخانه‌ درینا» به تصویر می‌کشد.

آندریچ در سال 1924مدرک دکترای خود را از دانشگاه گراتس گرفت. عنوان رساله‌ دکترایش «پیشرفت زندگی روحانی بوسنی تحت‌تاثیرِ سلطنت ترک‌ها» بود. اطلاعات تاریخی دقیق و کاملی که زیرساخت مستحکمی برای رمان «پل رودخانه‌ درینا» به حساب می‌آید، همان اطلاعات نظام‌مندی بود که در زمان مطالعات دانشگاهی حاصل کرده بود، اما به‌جای این‌که یک مورخ شود، پا به عرصه‌ پیشه‌ی دیپلماتیک گذارد. بین 1924 و 1941 در بسیاری از پایتخت‌های اروپایی مستقر شد. در اوقات فراغتش داستان کوتاه نوشت و طرح آثار بلند‌تر بعدی‌اش را ‌ریخت.

جنگ دوم جهانی فراغت اجباری بیش‌تری را که برای تحقق آن خواسته‌ها لازم بود در اختیارش قرار داد. در سال 1941 با سقوط دولتی که برای آن خدمت می‌کرد - سفیر یوگسلاوی در برلین- به گذران زندگی خصوصی خود در بلگراد بازگشت. در سال‌های اشتغال به کارهای دشوار و مقاومت افزاینده، سه رمان دیگر نوشت، که «پل رودخانه‌ درینا» یکی از آن‌ها بود. زمانی که «پل رودخانه‌ درینا»، در سال 1959 به زبان انگلیسی برگردانده شد، پایه و اساس اصلی دریافت جایزه‌ نوبل ادبیات را برای او گذارد. آندریچ در سال 1975 در بلگراد درگذشت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...