علیه پوچی و بی‌معناییِ جهان | سازندگی


«خون دیگران» [The Blood of Others (Le Sang des autres)] رمانی عاشقانه در سایه‌ مقاومتِ فرانسه از سیمون دوبوآر، که با وجود پیشروی آلمان‌ها مانند یک ماشین جنگی در پس‌زمینه‌ قصه، سرشار از تنش، آشفتگی اخلاقی و فلسفه است. درظاهر، داستانی عاشقانه بین ژان و هلن، اما در عمقِ متن، لایه‌ای غنی از استدلال‌های اگزیستانسیالیستی درباره مسئولیت شخصی و گناه جمعی وجود دارد. «خون دیگران» توانست از دوران خود فراتر برود و تا به امروز برسد و اکنون ترجمه تازه‌ای از آن به فارسی توسط لی‌لا سازگار در نشر نو، منتشر شده است.

خون دیگران» [The Blood of Others (Le Sang des autres)]  سیمون دوبوآر

این رمان اگرچه درطول جنگ جهانی دوم تنظیم شده، اما پیام مهمی را به زمان کنونی ما منتقل می‌کند. دوبوار با مهارت بسیار، به بیان استدلال‌های مختلف موافق و مخالف ورود فرانسه به جنگ می‌پردازد، اما او درنهایت یک اگزیستانسیالیست است. گروه سه‌گانه دوبوار، کامو و سارتر بر این عقیده بودند که تنها راه برای اثبات جهان معنا و هستی‌گرایی، تحمیل آن بر واقعیتی پوچ و بی‌معنا است. «تو به من آرامش ندادی، پس چرا باید آرزوی صلح داشته باشم؟ تو به من شجاعت دادی تا برای همیشه خطر و رنج را بپذیرم، تا جنایات و گناهم را تحمل کنم، که این‌ها من را برای همیشه درهم خواهد شکست، راه دیگری وجود ندارد.» ماهیتِ پوچ چنین است.

«خون دیگران» یک رمان عالی و فلسفی است که در پاریس و درطول جنگ جهانی دوم اتفاق می‌افتد؛ بنابراین روی صحبتش با مردم و به‌ویژه زنانی است که جانب‌داری حزب نازی را می‌کردند.
دوبوار به‌عنوان یک زن قوی، غیرمتعارف و بسیار بحث‌برانگیز شناخته می‌شود. در ژانویه ۱۹۰۸ در پاریس و در خانواده‌ای بورژوا به دنیا آمد، ظهور او به‌عنوان یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های فمینیسم و فلسفه اگزیستانسیالیستی کاملا از پیش تعیین شده بود، بااین‌حال، پدرش نیز از جاه‌طلبی‌های او حمایت می‌کرد.

دوبوار پس از فارغ‌التحصیلی از یک مدرسه (صومعه) معتبر به دانشگاه رفت و در آنجا ابتدا ریاضیات و ادبیات و همچنین زبان و سپس فلسفه خواند. در دوران تحصیل با ژان پل سارتر آشنا شد که قرار بود همراه مادام‌العمر او شود. در طول جنگ جهانی دوم، دوبوار به مقاومت فرانسه پیوست و داستان‌نویسی خود را ادامه داد.

«خون دیگران» اولین‌بار در سال ۱۹۴۵، بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم به چاپ رسید. اما به‌عنوان نویسنده، دوبوار بیشتر به‌خاطر رساله فمینیستی‌اش یعنی «جنس دوم» (۱۹۴۹) شناخته می‌شود. سیمون دوبوار تمام زندگی خود را برای آرمان فمینیستی جنگید و در آوریل ۱۹۸۶ درگذشت.

دوبوار در «خون دیگران» به مسائل آزادی و مسئولیت فردی در فضای فرانسه تحت اشغال آلمان در طول جنگ جهانی دوم می‌پردازد. رمان با ژان بلومار شروع می شود که در کنار هلن درحال مرگ نشسته است، هلن در عملیاتی برای مقاومت فرانسه به ضرب گلوله مجروح شده. داستان زندگی آنها و رابطه عاشقانه آنها در فلاش‌بک روایت می‌شود.

هنگامی که آنها برای اولین‌بار ملاقات می‌کنند، او یک زن جوان ساده‌لوح است که به چیزی جز لحظه اهمیت نمی‌دهد و نمی‌تواند تعهد سیاسی نامزدش را درک کند. هلن جذب شخصیت قوی ژان می‌شود که به او این حس را می‌دهد که همیشه بداند چه چیزی درست است و یک ذهن مستقل داشته باشد. این هلن است که به ایجاد رابطه نزدیک‌تر و صمیمی‌تر اصرار می‌کند، اما ژان همواره مخالفت می‌کند و درباره‌ مشکلات پیش رو به او هشدار می‌دهد. آنها یک رابطه را شروع می‌کنند.
وقتی جنگ شروع می‌شود، ژان به‌عنوان یک سرباز داوطلب راهی جنگ می‌شود که این مساله هلن را آزار می‌دهد.
هلن برای محافظت از او - با کمک والدینش - ترتیبی می‌دهد که ژان برای یک کار اداری به پاریس منتقل شود که ژان این را نمی‌خواهد‌ و پس از مدتی به‌جای ازدواج از هم جدا می‌شوند. آنها تنها زمانی دوباره در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند که هلن به کمک ژان، که در همین حین به مقاومت فرانسه پیوسته است، نیاز دارد تا یک دوست یهودی را از مرز عبور دهد. در این مرحله هلن نیز شروع به کار برای مقاومت می‌کند.

با مرگ هلن، ژان کاملا متوجه می‌شود که دست‌هایش به خونِ دیگران آغشته است، زیرا با هربار بمب کارگذاشتن یا ایجاد خرابکاری، آلمان‌ها تعدادی از گروگان‌ها را می‌کشتند. برای ژان آزادی آن‌قدر مهم بود که تصمیم گرفت دست به هیچ کاری نزند و این‌گونه حداقل جان تعدادی از انسان‌ها را نجات دهد.

رمان «خون دیگران» بسیار روان نوشته شده و داستانی تسخیرکننده درباره زندگی در مقاومت فرانسه است که به انتخاب‌های دشوار با عواقب گاه وحشتناک می‌پردازد. آزادی برای یک شخص می‌تواند به معنای مرگ یک فرد دیگر یا دیگران باشد و برای سیمون دوبوار این فداکاری ارزش داشت. او آنقدر به کار خود متقاعد بود که گاهی اوقات به زبانی پندآمیز و تقریبا موعظه می‌نوشت. شخصیت‌های ژان و هلن نیز کمی تک‌بعدی و قابل پیش‌بینی هستند، اما این لذت خواندن را از بین نمی‌برد.

سال‌ها از پایان جنگ جهانی دوم می‌گذرد و این اثر از دوبوار هنوز قدرت و پیام خود را از دست نداده است. هریک از ما هر روز مجبور به انتخاب هستیم و اغلب تصمیمات ما تأثیرات کم‌وبیش چشمگیری بر زندگی دیگران دارد، مهم این است که از این موضوع آگاه باشیم، یا ممکن است روزی از خواب بیدار شویم و از کاری که انجام داده‌ایم شوکه یا شرمنده شویم. کتاب‌هایی مانند «خون دیگران» مسئولیت ما را به ما یادآوری می‌کنند.

[«خون دیگران» با ترجمه لی‌لا سازگار و توسط نشر نو منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...