حادثه‌ای مرموز به نام «تقارن افلاک» موجب درهم ریختن خط‌های زمانی و آشفتگی دنیاها شده است. جهان بی‌نامِ «ویچر» نیز از این حادثه بی‌نصیب نمانده و در نتیجه‌ آن نیروهای جادویی، اِلف‌ها، انسان‌ها و هیولاها از دنیاهای دیگر به این جهان راه پیدا کرده‌اند. انسان‌ها به‌تدریج در این دنیای تازه پادشاهی‌های مستقل خود را گسترش دادند و با دیگر ساکنان این دنیا دچار کشمکش شدند. دورف‌ها به کوه‌هایشان رانده شدند و قلمروهای باشکوه اِلفی فرو‌پاشیدند؛ اما هیولاها همچنان تمدن بشری را تهدید می‌کردند.

حماسه ویچر» [the witcher]  آنجی سپکوفسکی [Andrzej Sapkowski]

جادوگرانِ انسان برای رفع این مشکل گروهی از شکارچیان حرفه‌ای هیولا پرورش دادند که به نام «ویچر» [the witcher] شناخته ‌شدند. شخصیت اصلی داستان به نام گِرالتِ ویچر اهل ریویا، مشهور به گرگ سفید، در دوران اضمحلال ویچرها زندگی می‌کند: زمانی که دیگر از ویچرها نه به‌عنوان مدافعان شریف تمدن بشری، بلکه به‌عنوان جهش‌یافته‌هایی رذل یاد می‌شود که از زندگی نوع بشر در سایه‌ تهدید دائمی هیولاها روزی می‌خورند.

جهان ویچر در زمان معاصر با داستان اصلی میان پادشاهی‌های مستقل انسان‌ها در شمال و امپراتوری متجاوز نیلفگارد در جنوب تقسیم شده است. پس‌زمینه‌ای که داستان در آن جریان دارد شامل دسیسه‌های سیاسی و معضلات اجتماعی مانند تعصبات قومی و مذهبی و صنفی و جنگ‌های خانمان‌سوز امپراتوری نیلفگارد با پادشاهی‌های شمالی است.

ترتیب و ساختار کتاب‌ها
دو کتاب نخست حماسه‌ ویچر اثر آنجی سپکوفسکی [Andrzej Sapkowski] «آخرین آرزو» و «شمشیر سرنوشت» از داستان‌هایی مستقل، اما مرتبط تشکیل شده‌اند. طی این داستان‌ها با شخصیت‌های کلیدی یعنی گرالت ویچر، دَندلایون شاعر، یِنِفر ساحره و شهدخت سیریلا (سیری) آشنا می‌شویم. خط داستانی اصلی از اواخر کتاب دوم آغاز می‌شود و در «خون اِلف‌ها»، «زمانِ خواری»، «غسل آتش» و «برج پرستو» ادامه پیدا می‌کند و در کتاب هفتم «بانوی دریاچه» به پایان می‌رسد.

کتاب هشتم «فصل طوفان‌ها» نیز هرچند مانند دو کتاب نخست داستانی مستقل دارد، اما پایان‌بندی‌اش نکته‌ای تکان‌دهنده درباره‌ ماجرای اصلی آشکار می‌کند. سپکوفسکی دو داستان کوتاه نیز به نام‌های «جاده‌ بی‌بازگشت» و «یکی پایان می‌یابد، یکی آغاز می‌شود» نوشته که اولی ماجرایی درباره‌ مادر گرالت و دومی داستانی طنزآمیز درباره‌ مراسم ازدواج گرالت و ینفر است که در هشت‌گانه‌ اصلی نیامده‌اند و جداگانه منتشر شده‌اند.

پی‌رنگ اصلی
خط داستانی اصلی حماسه‌ ویچر عمدتاً حول محور مفهوم سرنوشت می‌چرخد. سرنوشت گرالت بر حسب اتفاق با شهدخت سیریلا از سینترا گره می‌خورد؛ اما گرالت که به سرنوشت اعتقادی ندارد از پذیرفتن بار مسئولیت شانه خالی می‌کند. گذر زمان و چرخش حوادث گرالت را که به‌رغم بی‌قیدی ظاهری اصول اخلاقی خاص خود را دارد به‌سوی سیری می‌کشاند؛ اما مسئله بسیار پیچیده‌تر از پذیرفتن یک دختربچه به‌عنوان کارآموز حرفه‌ ویچری است:

از یک سو امپراتوری نیلفگارد که پادشاهی سینترا را طی یورشی ویرانگر نابود کرده سخت به‌دنبال آخرین وارث مشروع خاندان پادشاهی سینترا یعنی سیری است و از سوی دیگر باورمندان به یک پیشگویی باستانی اِلفی خواب‌هایی برای وارث سینترا دیده‌اند. سرتاسر داستان شرح گریختن سیری از چنگال تعقیب‌کنندگانش است. گرالت و دوستان وفادارش نیز در پی کمک به سیری و محافظت از او دست به سفری ماجراجویانه می‌زنند و در این راه دشوار هر کدام به شیوه‌ خود متحول می‌شوند.

ساختار روایی
به‌طور کلی داستان از زاویه‌ دید سوم‌شخص برون‌داستانی (دانای کل) روایت می‌شود و تنوع زیادی دارد. داستان گاه از نگاه شخصیت‌های کلیدی، گاه شخصیت‌های فرعی و گاه حتی از منظر هیولاها روایت می‌شود؛ اما آنچه حماسه‌ ویچر را از منظر روایی خاص می‌کند پیروی نکردنش از روایت خطی و منسجم مرسوم در آثار فانتزی حماسی است. گاه داستان در زمان به عقب برمی‌گردد و به وقایعی تاریخی می‌پردازد و گاه وقایعی در دهه‌ها و حتی سده‌ها پس از رویدادهای جاری داستان را روایت می‌کند. داستان‌های نسبتاً کوتاه جلد یکم و دوم نیز غالباً از نظر خط زمانی در امتداد یکدیگر نیستند و هرکدام برش‌های مستقلی از زندگی گرالت و دوستانش را روایت می‌کنند.

جهان‌سازی
بخش مهمی از بار جهان‌سازی در حماسه‌ ویچر بر دوش اشارات ابتدای فصل‌هاست که عمدتاً بریده‌هایی از منابع تاریخی مرتبط با جهان داستان در آن نقل‌قول شده است؛ اما نکته‌ عجیب که حتی ممکن است ایرادی منطقی تلقی شود نقل‌قول‌هایی از افراد سرشناس جهان ما مانند نیچه یا مارکی دو ساد و به کار رفتن عبارات و اصطلاحاتی از زبان‌های گوناگون اروپایی به‌ویژه لاتین و برخی اصطلاحات علمی و پزشکی جدید مانند متابولیسم و ژن و جهش‌یافتگی در متن داستان است که علی‌الظاهر با یک دگرجهان قرون وسطایی در تعارض است. با این حال با در نظر داشتن وجود اندیشه‌ جهان‌های موازی در بطن داستان به‌راحتی می‌توان تصور کرد که برخی عناصر آشنا در جهان ویچر طی پدیده‌ تقارن افلاک مستقیماً از دنیای ما به آنجا وارد شده باشند.

محتوا
هرچند حماسه‌ ویچر در ظاهر از همان کلیشه‌های رایج در ادبیات فانتزی مانند اسطوره‌ نجات‌بخش، سرنوشت محتوم، پیشگویی‌های آخرالزمانی، نبرد خیروشر و قهرمانانی که از حضیض ذلت به اوج عزت می‌رسند استفاده کرده است، اما خواننده به تدریج درمی‌یابد با یک فانتزی متفاوت و هجوآمیز مواجه است که تقریباً تمام کلیشه‌های مرسوم را به ریشخند می‌گیرد.

به‌رغم بارز بودن مضامین فمینیستی در داستان، اثری از شعارزدگی و افراط دیده نمی‌شود و برخلاف آنچه ممکن است به نظر برسد حماسه‌ ویچر به‌هیچ‌وجه خالی از ارزش‌های خانوادگی نیست. از دیگر مضامین کلیدی حماسه‌ ویچر مخالفت با هرگونه تعصب بی‌منطق قومی و صنفی و مذهبی است. جنبه‌های تاریک داستان و ابهامات اخلاقی فراوان آن به‌معنای تهی بودن حماسه‌ ویچر از ارزش‌های اخلاقی و انسانی نیست؛ هرچند بابت محتوای بزرگ‌سالانه چندان برای نوجوانان مناسب نیست.

یک فانتزی پسامدرن
حماسه‌ ویچر را می‌توان بابت شیوه‌ نامتعارف روایت و پس‌وپیش شدن مکرر در زمان، محتوای هجوآلود و ریشخندآمیز و آشنایی‌زدایی از مضامین متعارف، رمانی پسامدرن تلقی کرد. همچنین باید از شیوه‌ جهان‌سازی موجز و مینیمالیستی حماسه‌ ویچر یاد کرد که شاید در قیاس با فانتزی‌های عظیمی چون «ارباب حلقه‌ها» و «نغمه‌ یخ‌وآتش» سطحی و فاقد عمق و جزئیات به نظر برسد که بسیاری از مسائل را ناگفته باقی گذاشته است؛

اما از یک سو این شیوه هم از اطناب اثر جلوگیری کرده و هم به مخاطب امکان می‌دهد تا از ورای اشارات اندک، اما بجا و هوشمندانه، جهانی وسیع‌تر را تصور کند. همین مسئله ظرفیت حماسه‌ ویچر را برای انواع اقتباس به‌شدت افزایش داده و روشن می‌کند که چرا هیچ‌کدام از اقتباس‌های گوناگون ویچر به‌طور کامل به کتاب‌ها وفادار نبوده‌اند و هرکدام راه خود را رفته‌اند: این ناشی از ماهیت خود حماسه‌ ویچر است که به مخاطب اجازه می‌دهد داستان را به میل خود تفسیر و بازآفرینی کند.

‌ترجمه‌های فارسی
حماسه‌ ویچر در اصل به زبان لهستانی نوشته شده و تمام ترجمه‌های فارسی موجود از روی ترجمه‌ انگلیسی صورت گرفته‌اند. از میان ترجمه‌های کامل فارسی (دوران اژدها، تندیس، آذرباد) مناسب‌ترین ترجمه از بابت کیفیت و وفاداری به متن از آن انتشارات آذرباد است؛ هرچند که از برخی ایرادات ویرایشی صوری و زبانی نیز خالی نیست. انتشارات ویدا نیز ترجمه‌ مجددی از حماسه‌ ویچر را از روی نسخه‌ انگلیسی در دست دارد. تنها ترجمه‌ فارسی از دو داستان کوتاه «جاده‌ بی‌بازگشت» و «یکی پایان می‌یابد، یکی آغاز می‌شود» از آن وبگاه دوران اژدهاست.

هفت صبح ‌‌

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...