مجموعه‌داستان «مرگ همسایه آلمانی» نوشته فاطمه نقوی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، «مرگ همسایه آلمانی» اولین مجموعه‌داستان این داستان‌نویس جوان است. موضوع داستان‌های این کتاب متفاوت و مستقل از یکدیگر است اما از نظر استراتژی و شیوه نگارش شبیه به یکدیگرند. وجه مشترک این داستان‌ها، کشف گذشته است.

داستان‌های این مجموعه با یک اتفاق ساده شروع می‌شوند و بعد بسط و گسترش پیدا می‌کنند. بسط و تشریح داستان‌ها هم توسط خرده‌روایت‌ها و راوی‌های مختلف انجام می‌شود. سوژه داستان‌های کتاب «مرگ همسایه آلمانی» به‌ظاهر عادی است اما پایان‌های متفاوت دارند.

کتاب پیش‌رو ۷ داستان کوتاه را با این عناوین شامل می‌شود: قلندر، عمه‌ها، مرگ همسایه آلمانی، روزی که صاحب آن گربه شدم، بابا بهترین شوهر دنیا، هلن، داستان یک شهر.

در قسمتی از داستان «مرگ همسایه آلمانی» از این کتاب می‌خوانیم:

پودران پول ارثیه را خرج خودش کرد. خانه اتاق‌خواب‌دار گرفت و خیلی از لباس‌هایش را که زیادی بودند و دیگر برای‌شان جا نداشت، دَک کرد. حتی پیراهن‌هایی را که دوست‌شان داشت. مادرم از او یاد گرفت که وقتی می‌خواهد لباسی بیرون بدهد، آن‌ها را اتو کند. پودی لای بقیه لباس‌هایی را که می‌خواست نگه دارد، کیسه معطر می‌گذاشت. بچه که بوده، در آلمان به جای نفتالین، توی کیسه رُزماری می‌ریختند و سرش را می‌دوختند و می‌گذاشتند لای لباس‌های‌شان که بید نخورد. مادرم همیشه فکر می‌کرد آن اسطوخودوس بوده و پودی اشتباه می‌کند. بین آن لباس‌های قشنگی که از سر ناچاری بیرون داد، یکی هم لباس بیمارستان مادرش بود که از آلمان آورده بود و اندازه خودش نبود. یک پیراهن یقه‌انگلیسی سفید بی‌آستین که دامنش فون بود و مال من شد. جز آن، چند دست پیراهن خوش‌رنگ و لعاب هم از کمدهای خانه‌اش به من رسید که آن موقع نمی‌دانستیم تاناکوراست. البته اگر همان موقع هم می‌فهمیدیم که تاناکوراست باز ناراحتی‌مان را نشان نمی‌دادیم. چون عادت کرده بودیم از همه‌چیز تعریف کنیم. حتی اگر از چیزی خوش‌مان هم نمی‌آمد، برایش به‌به و چه‌چه می‌کردیم. پودی می‌گفت شماها این‌طوری هستید، ولی من چیزی را که دوست نداشته باشم درباره‌اش حرفی نمی‌زنم.

البته آن لباس بیمارستان جزء سوغاتی‌هایم حساب نمی‌شد. یک بلوزِ قرمز دانه‌اناری هم سوغات گرفتم که دو رنگ دیگرش را برای مادر و خواهرم آورده بود، همه‌چیز به تساوی. ما دو خواهر شیربه‌شیر را دیگر جزء بزرگ‌ها حساب می‌کرد. بین سوغاتی‌ها یک چیزی هم با خودش آورده بود که به خاطرش هیجان‌زده بود و برایش مهمانی داد و تا لحظه آخر نگفت چیست. آن سوغاتی هیجان‌انگیز مال برادر کوچکم بود که از آن موقعی که پودی به خانه ما آمده بود چند سالی بزرگ‌تر شده بود. وقتی برادرم رفت کلاس اول، پودی با او یاد گرفتن الفبای فارسی را شروع کرد. از مدرسه که برمی‌گشت، تا مامان برسد پیش پودی می‌ماند. آن‌موقع پودی به خاطر کارش خوابِ شبش کم بود و روزها سر کاری جدی مثل درس خواندن زود خمیازه‌اش می‌گرفت. نتوانست با درس‌ها پیش برود و عقب ماند. برادرم حالا می‌توانست انشا بنویسد و رمان‌های گروه سنی نوجوان را بخواند، ولی پودی فکر نوشتن را از سرش بیرون کرد.

این کتاب با ۱۴۰ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۲۱ هزار و ۵۰۰ تومان منتشر شده است.

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...