نوشته‌های روشنفکر خود‌آموخته | الف


برای مطالعه آثار دوریس لسینگ [Doris Lessing]، باید به پیشینه زندگی او توجه ویژه‌ای کرد؛ چرا که آثار او به طور عام و مجموعه 5 گفتار شبه فلسفی‌اش در کتاب «زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم» [Prisons we choose to live inside] به طور خاص، به نحو کاملاً خودآگاهی، تحت تأثیر افراد و پدیده‌های متنوع پیرامونش است.

دوریس لسینگ [Doris Lessing] زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم» [Prisons we choose to live inside]

دوریس مِی تِیلر (لسینگ) این کتاب را در سال 1986 و در سن 66 سالگی نوشته است که در سال 1991 چاپ شده است. او در 22 اکتبر 1919 در کرمانشاه از یک خانواده انگلیسی به دنیا آمده ولی خودش در گفتار سوم کتابش با عنوان «عوض کردن کانال برای تماشای دالاس»، تولد واقعی‌اش را نتیجه جنگ جهانی اول می‌داند که بر کودکی‌اش سایه انداخت. او این جنگ جهانسوز و خانمان برانداز را جنگی می‌پندارد که احساسات ملی در طول آن به شدت ابتدایی، شرم آور و چنان ابلهانه بود که شاید اکنون جوانان پیرامون آن بپرسند که آخر چطور دولتمردان و مردمان آن روزگار می‌توانستند به چنین مفهوم و پدیده غلط و غیرمنطقی باور داشته باشند؟

لسینگ در ادامه پاسخ به این پرسش، بروز جنگ جهانی دوم را نیز بر شکل گیری شخصیتش به شدت مؤثر دانسته و دو ازدواجش را نتیجه این دو جنگ که هیتلر به عنوان یک ابله عربده جو و یاوه گو به راه انداخته بود، می‌داند.

دوریس لسینگ در هشتاد و هفت سالگی برنده جایزه نوبل ادبیات سال 2007 شد، او پیرترین نویسنده‌ای بود که تا آن زمان جایزه نوبل ادبیات به او داده شده بود.

در کتاب «زندان‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنیم» دوریس لسینگ در پنج گفتار، ضمن بیان برخی از تجارب نویسندگی خود، دیدگاه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی‌اش را در قبال پدیده‌هایی که در طول زندگی خود تجربه کرده، بیان می‌کند و در عین حال، در گذر زمان، به بررسی و نقد نسبی و کیفی اندیشه هایش بپردازد. اندیشه‌هایی که به زعم او، می‌تواند طی سال‌ها و دهه‌ها بعد، درستی و یا نادرستی آن‌ها ثابت شود.

در گفتار اول کتاب با عنوان «آنگاه که آیندگان به ما می‌اندیشند»، لسینگ با طرح پرسشی ساده به این استدلال شبه فلسفی می‌رسد که در طرح‌های داستانی او به طور خاص و در بررسی پدیده‌های جهان شمول به طور عام، این موضوعات، مظهر رویدادهایی هستند که گویی با گذشت زمان، معنای بیشتری پیدا می‌کنند و هنگامی که به نظر می‌رسد همه چیز بر مدار درستی و طبیعی بودن می‌چرخد، گویی به ناگاه، بدویّتی سهمگین فوران می‌کند و مردم به رفتارهای وحشیانه بازمی‌گردند.

این همان موضوعی است که لسینگ قصد دارد در طول این 5 گفتار، پیرامون آن‌ها سخن بگوید؛ به اعتقاد او باید دانست که انسان به عنوان فرد و یا گروهی قومی، ملی و فراملی که با سرعت در حال دست یافتن به آگاهی و دانش است، چقدر و به چه میزان، تحت سلطه گذشته عاری از تمدن خویش بوده و با این همه آگاهی و دانش، دچار استیصال و درماندگی می‌شود.

این گفتار طی 9 سرفصل عمده شامل موضوعات ذیل، درصدد پاسخ گویی به این فرایند خانمان برانداز و تمدن سوز است: پدیده اتحاد جماهیر شوروی، آرمان گرایی، نویسندگی و نقش نویسندگان در زمان ما، منشأ خشونت و جنگ، جدال سوسیالیست با غرب، مفهوم خون و آزادی و رسیدن به رویکرد وطن پرستی، دوقطبی شدن جهان و ایجاد اختلاف نظرها، قربانی کردن مناسک و بالأخره، جریان‌های افراطی و درست نمایی آن ها.

در گفتار دوم با عنوان «تو لعنت شده‌ای ما رستگار»، لسینگ می‌کوشد تا با بیان و نقل تجارب شخصی‌اش پیرامون اخراج از زیمبابوه (رودزیای سابق)، ارتجاع و عقب افتادگی‌های بشریت را به طور عمده به عدم امکان تشخیص دوست از دشمن پیوند دهد؛ در این خصوص او معتقد است که اقلیت آگاه جامعه بر خلاف اکثریت خاموش و نادان آن، کاملاً خود آگاهانه عمل می‌کند و لذا باید تلاش کرد که راه‌هایی برای آموزش فرزندان و نسل آینده ایجاد شود تا در نتیجه، آنان مانند اقلیت آگاه جامعه اندیشیده و از ابراز عقیده خویش، هیچ ابایی نداشته باشند و جامعه به پویایی و دانایی مطلوب و آرمانی خویش برسد.

این گفتار نیز در کنار بررسی این موضوع، به صورت جامعی 14 محور مهم دیگر را به این شرح مدنظر قرار داده است: توجه به اقلیت تحول گرا، مفهوم حیوان گروهی یا حیوان اجتماعی، علوم شکست خورده در حوزه علوم انسانی، نقش پویای فرد در گروه، اضمحلال احزاب چپ گرا و سوسیالیست در اروپا، تقابل نسل گذشته با نگرش‌های جدید، سیاست و دانشگاه در بریتانیا، اعتقاد، تعصب مذهبی مسیحیان، مقایسه مارکسیست با مسیحیت، دیکتاتوری و تاریخ، باشگاه کتاب چپ زیمبابوه، جنبش زنان و تبعیض جنسیتی و بالأخره، پدیده جنون عمومی.

در گفتار سوم کتاب نیز با عنوان «عوض کردن کانال برای تماشای دالاس»، نقش رسانه‌ها را در جهان امروز به طور عام و دنیای نویسندگی به طور خاص مورد بحث و بررسی قرار داده است؛ در ابتدای این گفتار، لسینگ با آوردن مثالی از جنگ در شبه جزیره کره و شستشوی مغزی سربازان آمریکایی چنین می‌نویسد:«... در طول جنگ کره، این موضوع موجب حیرت دولت آمریکا شده بود که سربازان آمریکایی به انواع و اقسام جنایت‌هایی که (به زعم لسینگ) مرتکب نشده بودند، اعتراف می‌کردند. دلیلش شیوه‌های شستشوی مغزی بود که نیروهای کره شمالی به کار می‌گرفتند. در نتیجه این امر، ایالات متحده پژوهشی را به طور متمرکز درباره جامعه و نحوه عملکرد آن فراهم آورده است که به اعتقاد من، می‌تواند ما، زندگی ما و دید ما را نسبت به خودمان تغییر دهد.»

با این مقدمه لسینگ تلاش می‌کند تا به بررسی جنگ سرد و مفاهیمی چون پایان عصر اعتقاد بپردازد؛ این گفتار نیز با 8 مبحث ذیل ادامه می‌یابد: جنگ بریتانیا با آرژانتین بر سر جزایر مالویناس (فالکلند)، تبلیغات انتخاباتی مارگارت تاچر، نخست وزیر اسبق بریتانیا، حساسیت زدایی برای اعمال خشونت، تلاش برای بیداری وجدان عمومی و دوگانگی موجود، جنبش‌های عمومی، خندیدن به عنوان واکنش به نابخردی‌های بشر، بی توجهی قدرت به جامعه و بالأخره، رصد نامحسوس از اوضاع حکومت.

در گفتار چهارم کتاب با عنوان «ذهن‌های جمعی»، لسینگ می‌کوشد تا تصویری واقعی از انسان غربی برای خوانندگان کتابش - از هر قشر و صنفی ارائه نماید؛ وی در این خصوص چنین می‌نویسد: «... من شهروند جامعه‌ای آزادم و معنی‌اش این است که یک فردم و انتخاب‌های فردی می‌کنم. ذهن من از آن خودم است، عقایدم را خودم انتخاب می‌کنم و ... افکاری از این دست ممکن است شبیه به کاریکاتور باشد ولی از تصویری که از خودمان در ذهن داریم، چندان دور نیست. تصویری است که شاید آگاهانه به وجود نیامده باشد ولی بخشی از فضایی عمومی یا مجموعه‌ای از فرض هاست که بر افکار ما درباره خودمان اثر می‌گذارد. از همین رو، شاید آدم‌ها در غرب در تمام عمر خود هرگز به تحلیل این تصویر بسیار خوشایند فکر نکنند و در نتیجه در مقابل انواع فشارهایی که به انحای مختلف بر آن‌ها وارد می‌شود تا همرنگ جماعت شوند، ناتوانند.»

علاوه بر این، 6 مقوله ذیل در این گفتار مدنظر لسینگ است: زندگی گروهی، عضویت در گروه‌های زیاد، ذهن خلاق، انتخاب رهبر گروه و جامعه و ایده نخبه گرایی، سانسور درونی با خودسانسوری و بالأخره، دستور پذیری آدم‌ها یا تبیین آزمایش میلگرم.

لسینگ در گفتار پنجم و پایانی کتاب خود با عنوان آزمایشگاه‌های «تغییر اجتماعی»، به نقش رسانه و اخبار بر خرد جمعی می‌پردازد و در ادامه این گفتار، مفاهیم 8 گانه ذیل را مد نظر قرار می‌دهد: دموکراسی، حکومت متمدن، در مذمت کمونیست، ویژگی‌های نخبگان امروزی، شکل گیری افکار عمومی، موضوعات مناسب پژوهش در جوامع بشری، درباره ادبیات و تاریخ و بالأخره، پیوند ادبیات و تاریخ با روان شناسی.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...